Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disinterest
U
علاقه نداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disinterest
U
بی علاقه کردن بی علاقه شدن
lackvt
U
نداشتن
wanted
U
نداشتن
lack
U
نداشتن
lacked
U
نداشتن
lacks
U
نداشتن
want
U
نداشتن
to sit out
U
شرکت نداشتن در
freedom from evil record
U
نداشتن پیشینه بد
errorless
U
نداشتن خطا
disliking
U
دوست نداشتن
dislikes
U
دوست نداشتن
dislike
U
دوست نداشتن
To know no bounds.
U
حد وحصر نداشتن
disliked
U
دوست نداشتن
to be at a loss for an answer
U
پاسخی نداشتن
powerlessly
U
با نداشتن نیرو
stone-broke
<idiom>
U
آه دربساط نداشتن
miss
U
نداشتن فاقدبودن
missed
U
نداشتن فاقدبودن
misses
U
نداشتن فاقدبودن
sit out
U
شرکت نداشتن در
to be in the wrong
U
حق نداشتن زورگفتن
clean record
U
نداشتن پیشینه بد
not have a penny to one's name
<idiom>
U
آهی در بساط نداشتن
distrust
U
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusted
U
سوء فن اعتماد نداشتن
not have two pennies to rub together
<idiom>
U
دیناری در بساط نداشتن
distrusts
U
سوء فن اعتماد نداشتن
make no bones about something
<idiom>
U
هیچ رازی نداشتن
distrusting
U
سوء فن اعتماد نداشتن
out of step
<idiom>
U
هم آهنگ وتوازن نداشتن
out of favor with someone
<idiom>
U
حسن نیت نداشتن
diffidently
U
با نداشتن اعتماد بخود
to make no doubt
U
مطمئن بودن شک نداشتن
to get the key of the street
U
جای شب ماندن نداشتن
to foel
U
حال درستی نداشتن
wanted
U
نیازمند بودن به نداشتن
want
U
نیازمند بودن به نداشتن
thriftessness
U
نداشتن عقل معاش
to paddle one's own canoe
U
کار بکسی نداشتن
intestacy
U
نداشتن وصیت نامه
disconnection
U
قطع نداشتن رابطه
not a leg to stand on
<idiom>
U
مدرک کافی نداشتن
inapprehension
U
نداشتن بیم یا نگرانی
To be between the devil and the deep blue sea.
U
راه پس وپیش نداشتن
inefficiently
U
با نداشتن قابلیت بیفایده
inertness
U
نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
to not feel hungry
[to not like having anything]
U
اصلا اشتها نداشتن
to act independently of others
U
کاری به کار دیگران نداشتن
to play a poor game
U
ناشی بودن مهارت نداشتن
forlackof shoes
U
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
strapped for cash
<idiom>
U
هیچ پولی دربساط نداشتن
(can't) stand
<idiom>
U
تحمل نکردن،دوست نداشتن
out of tune
<idiom>
U
باهم خوب وسازش نداشتن
not have a bean
<idiom>
U
حتی یک شاهی هم پول نداشتن
Nothing to declare
U
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
lose
U
نداشتن چیزی دیگر پس از این
loses
U
نداشتن چیزی دیگر پس از این
in the dark
<idiom>
U
هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
to dislike somebody
[something]
U
دوست نداشتن کسی
[چیزی]
to knock about
U
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
caught short
<idiom>
U
پول کافی برای پرداخت نداشتن
to have no prospects
U
هیچ چشم داشتی
[امیدی ]
نداشتن
interest
U
علاقه .
uninterested
U
بی علاقه
interests
U
علاقه
interests
U
علاقه .
interest
U
علاقه
bind
U
علاقه
ties
U
علاقه
tie
U
علاقه
stomachy
U
بی علاقه
binds
U
علاقه
affection
U
علاقه
penchant
U
علاقه
nonchalant
U
بی علاقه
disinterested
U
: بی علاقه
fondness
U
علاقه
unresponsive
U
بی علاقه
Beats me!
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
have half a mind
<idiom>
U
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
to be a dead duck
U
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
You've got me there!
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me stumped.
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
put up with
<idiom>
U
علاقه مند
focal point
U
علاقه - سرگرمی
going for (someone)
<idiom>
U
علاقه کسی
(not one's) cup of tea
<idiom>
U
علاقه ویژه
consuming
U
علاقه-عشق
liking
U
ذوق علاقه
enthusiasts
U
علاقه مند
self concern
U
علاقه بنفس
calf love
U
علاقه دمدمی
enthusiast
U
علاقه مند
tendency
U
علاقه مختصر
tendencies
U
علاقه مختصر
renunciation
U
قطع علاقه
fondly
U
از روی علاقه
disaffection
U
عدم علاقه
beloved
U
مورد علاقه
interested
U
علاقه مند
property
U
علاقه مایملک
enthusiastic
U
علاقه مند
necrophagia
U
علاقه به اجساد
laceman
U
علاقه بند
it is of interest to me
U
من در ان علاقه مندم
interestedness
U
علاقه مندی
concerned
U
علاقه مند
You have piqued my interest in ...
U
تو من را به ... علاقه مند کردی.
heterosexuality
U
علاقه بجنس مخالف
fancies
U
تفننی علاقه داشتن به
fancy free
U
بی علاقه عاری از عشق
disaffect
U
از علاقه و محبت کاستن
spelunking
U
علاقه به غار شناسی
fancied
U
تفننی علاقه داشتن به
uniterested
U
بی علاقه بی دخل وتصرف
to pique
U
علاقه مند کردن
To be interested in ( keen on ) some thing .
U
به چیزی علاقه داشتن
unconcern
U
عدم علاقه خونسردی
shebang
U
امر مورد علاقه
To sever ones ties . to lose interest.
U
قطع علاقه کردن
fancying
U
تفننی علاقه داشتن به
fancy
U
تفننی علاقه داشتن به
fanciest
U
تفننی علاقه داشتن به
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
earnest
U
سنگین علاقه شدید به چیزی
interested parties
U
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
He takes ( heels) much interest in politics.
U
به سیاست خیلی علاقه دارد
idiopathy
U
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
turfman
U
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
wanderlust
U
علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
It is of no interest to me at all.
U
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
uncommunicative
U
بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
theatre fiend
U
آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
ladies' men
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
shrug your shoulders
<idiom>
U
نشانه بی علاقه
[لاقید]
یا نا آگاه بودن
[اصطلاح]
lady's man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
heterosexuals
U
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexual
U
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
adonis
U
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
bookworms
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
the iron interest
U
کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
ladies' man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworm
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
association for women in computing
U
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
U
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
aficionado
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
addict
U
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
May be I can interest you in this issue .
U
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
fiend
U
دارای احساسات شدید
[دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
nympholepsy
U
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
walkover
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkovers
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
bye
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
byes
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
hackers
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hacker
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
U
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
feather bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ri/sme
U
سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
bisexuals
U
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexual
U
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
zeal
U
ذوق شور وطن عشق و علاقه به وطن
rug condition
U
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
localism
U
ایین محلی علاقه محلی
Mejidian style
U
طرح مجید
[این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
gold washing
U
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com