Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
thwart
U
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
thwarted
U
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
foils
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
foil
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
foiling
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
foiled
U
عقیم گذاردن خنثی کردن
to foil a plan
U
عقیم گذاردن نقشه ای
confute
U
عقیم کردن
spayed
U
عقیم کردن
spay
U
عقیم کردن
sterilization
U
عقیم کردن
spays
U
عقیم کردن
vasectomy
U
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomies
U
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
oppugn
U
مخالفت کردن با
bucks
U
مخالفت کردن با
blackballs
U
مخالفت کردن
blackballing
U
مخالفت کردن
resists
U
مخالفت کردن با
resisting
U
مخالفت کردن با
resisted
U
مخالفت کردن با
resist
U
مخالفت کردن با
repugn
U
مخالفت کردن با
object
U
مخالفت کردن
blackballed
U
مخالفت کردن
indirect objects
U
مخالفت کردن
blackball
U
مخالفت کردن
objects
U
مخالفت کردن
to set ones face against
U
مخالفت کردن با
direct objects
U
مخالفت کردن
buck
U
مخالفت کردن با
objected
U
مخالفت کردن
objecting
U
مخالفت کردن
disagree
U
نساختن با مخالفت کردن با
to be in disagreement
[with somebody]
U
مخالفت کردن
[با کسی]
disagreeing
U
نساختن با مخالفت کردن با
disagreed
U
نساختن با مخالفت کردن با
disagrees
U
نساختن با مخالفت کردن با
countercheck
U
عقیم کردن دفع کردن
contends
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
withstands
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
contended
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
to be split
[over something]
[with somebody]
U
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
withstood
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstanding
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
contend
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
withstand
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
to be at odds
[with somebody]
[on / over something]
)
U
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be at strife
[with somebody]
[over something]
U
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
opposes
U
ضدیت کردن مخالفت کردن
controvert
U
هم ستیز کردن مخالفت کردن
oppose
U
ضدیت کردن مخالفت کردن
investing
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invest
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invested
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invests
U
منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
pose
U
: مطرح کردن گذاردن
posing
U
: مطرح کردن گذاردن
poses
U
: مطرح کردن گذاردن
posed
U
: مطرح کردن گذاردن
put on
U
: تحمیل کردن گذاردن
barren
U
عقیم
abortive
<adj.>
عقیم
sterile
U
عقیم
mediate
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
interfere
U
پا بمیان گذاردن مداخله کردن
lay-by
U
کنار گذاردن متروک کردن
interfered
U
پا بمیان گذاردن مداخله کردن
godfather
U
نام گذاردن بر سرپرستی کردن از
put by
U
قطع کردن کنار گذاردن
mediated
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
mediates
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
subscribing
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
subscribes
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
interferes
U
پا بمیان گذاردن مداخله کردن
lay-bys
U
کنار گذاردن متروک کردن
lay by
U
کنار گذاردن متروک کردن
subscribed
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
subscribe
U
تصدیق کردن صحه گذاردن
mediating
U
وساطت کردن پابمیان گذاردن
godfathers
U
نام گذاردن بر سرپرستی کردن از
intervenes
U
مداخله کردن پا میان گذاردن
intervene
U
مداخله کردن پا میان گذاردن
denotes
U
تفکیک کردن علامت گذاردن
denoted
U
تفکیک کردن علامت گذاردن
denote
U
تفکیک کردن علامت گذاردن
intervened
U
مداخله کردن پا میان گذاردن
to impress a mark on something
U
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
frustration
U
عقیم گذاری
incomplete offence
U
جرم عقیم
to come to nothing
U
عقیم ماندن
frustrations
U
عقیم گذاری
come to nothing
U
عقیم ماندن
nulify
U
عقیم گذارندن
frustrated
U
عقیم مانده
abort
U
عقیم ماندن
encase
U
درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
encases
U
درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
ovulating
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
ovulates
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
straiten
U
باریک کردن درتنگی ومضیقه گذاردن
ovulate
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
encased
U
درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
ovulated
U
تخمک گذاردن تولید اوول کردن
failed
U
عقیم ماندن ورشکستن
paralysation
U
بی اثرسازی عقیم گذاری
fails
U
عقیم ماندن ورشکستن
fail
U
عقیم ماندن ورشکستن
to shift off responsibility
U
مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
to shuffle off responsibility
U
مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
aborted
U
ریشه نکردن عقیم ماندن
miscarrying
U
نتیجه ندادن عقیم ماندن
aborting
U
ریشه نکردن عقیم ماندن
miscarry
U
نتیجه ندادن عقیم ماندن
aborts
U
ریشه نکردن عقیم ماندن
miscarries
U
نتیجه ندادن عقیم ماندن
male sterile
U
گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
scored
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
to check off
U
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
score
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores
U
نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
lifemanship
U
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
renitency
U
مخالفت
antagonism
U
مخالفت
oppugnancy
U
مخالفت
disgreement
U
مخالفت
oppugnation
U
مخالفت
opposition
U
مخالفت
opponency
U
مخالفت
divided
<adj.>
U
در مخالفت
disaccord
U
مخالفت
obj
U
مخالفت
gainsaid
U
مخالفت
gainsay
U
مخالفت
disagreements
U
مخالفت
gainsaying
U
مخالفت
factions
U
مخالفت
faction
U
مخالفت
gainsays
U
مخالفت
disagreement
U
مخالفت
contrariness
U
مخالفت
recusance or sancy
U
مخالفت
contrariety
U
مخالفت
opposeless
U
بی مخالفت
defiance
U
مخالفت
remonstrance
U
مخالفت
antagonistic
U
مخالفت امیز
indulges
U
مخالفت نکردن
vetoed
U
نشانه مخالفت
vetoes
U
نشانه مخالفت
aversions
U
مخالفت ناسازگاری
resistance
U
سختی مخالفت
abolitionism
U
مخالفت با بردگی
veto
U
نشانه مخالفت
aversion
U
مخالفت ناسازگاری
defiantly
U
از روی مخالفت
opposable
U
مخالفت کردنی
oppugner
U
مخالفت کننده
contrarious
U
مخالفت امیز
obscurantism
U
مخالفت باروشنفکری
indulge
U
مخالفت نکردن
indulged
U
مخالفت نکردن
repugnance
U
تناقض مخالفت
to kick against a proposal
U
با پیشنهادی مخالفت
vetoing
U
نشانه مخالفت
indulging
U
مخالفت نکردن
incongruousness
U
تباین مخالفت
paradoxy
U
مخالفت با عقایدعمومی
paradoxicality
U
مخالفت باعقاید عمومی
obscurantism
U
مخالفت با علم ومعرفت
adversarial
U
وابسته به مخالفت یا دشمنی
objections
U
مخالفت استدلال مخالف
objection
U
مخالفت استدلال مخالف
antagonistically
U
از روی مخالفت یا دشمنی
reactionary
U
مخالفت گرای بی منطق
reactionaries
U
مخالفت گرای بی منطق
negative voice
U
منع نشانه مخالفت
nem con
U
بدون مخالفت کسی است
checker
U
بشکل شطرنجی ساختن یاعلامت گذاردن شطرنجی کردن
single space
U
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
mc carthyism
U
سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
flag discrimination
U
مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
anti dumping
U
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
retrorocket
U
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.
U
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
lay
U
گذاردن
invests
U
گذاردن
impone
U
گذاردن
repose
U
گذاردن
instate
U
گذاردن
table
U
تو گذاردن
tabled
U
تو گذاردن
tables
U
تو گذاردن
tabling
U
تو گذاردن
investing
U
گذاردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com