English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
external rectus U عضله مستقیم برون چشمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
evertor U عضله برون گرداننده عضله راجعه
supinator muscle U عضله برون گردان
eye-witnesses U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
retentor U عضله نگاهدارنده عضله ماسکه
dasd U Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directs U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
elicitation U کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
triceps U عضله سه سر
thews U عضله
muscles U عضله
muscle U عضله
benders U عضله خم کننده
bender U عضله خم کننده
humeri U استخوان عضله
humerus U استخوان عضله
cramp U گرفتگی عضله
sweeny U فلج عضله
pronator U عضله مکبه
sartorius U عضله خیاطه
trapezius U عضله ذوذنقه
tic U پرش عضله
smooth muscule U عضله صاف
splenius U عضله محرکه
tensor U عضله ممدده
stabilizer muscule U عضله نگاهدارنده
sweeney U فلج عضله
humeruses U استخوان عضله
protractors U عضله ممدده
biceps U عضله دوسر
myograph U عضله نگار
tics U پرش عضله
myalgia U درد عضله
flexor U عضله تاکننده
transverse U عضله مستعرضه
flexor U عضله خم کننده
extensor U عضله بازکننده
myography U عضله نگاری
agonist muscle U عضله موافق
antagonists U عضله مخالف
antagonist U عضله مخالف
ciliary muscle U عضله مژگانی
cramps U گرفتگی عضله
orbicular muscle U عضله باسطه
ejaculator U عضله انزال
adducent muscle U عضله مقربه
protractor U عضله ممدده
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
relaxes U ازاد و شل شدن عضله ها
supinator U عضله مدیره بخارج
relaxing U ازاد و شل شدن عضله ها
crick U انقباض عضله پیداکردن
stabilizer muscule U عضله ثابت کننده
relax U ازاد و شل شدن عضله ها
injured muscle U عضله اسیب دیده
pulled muscle U عضله کشیده شده
abductor U عضله دور کننده
psoas U عضله قطن پیسواس
myosin U پروتئین اساسی عضله
myocardium U عضله قلب میان دل
tonus U کشیدگی طبیعی عضله
sphincter U عضله تنگ کننده
tonicity U کشیدگی طبیعی عضله
tonus U خاصیت انقباض عضله
complexus U عضله پهن گردن
archer's paralysis U گرفتگی عضله کمانگیر
lobes U بخشی از عضله یا مغز
lobe U بخشی از عضله یا مغز
calf machine U دستگاه پرورش عضله
adductor U عضله نزدیک کننده
abductors U عضله دور کننده
becket U چشمی
rivalship U هم چشمی
rivals U هم چشمی
uniocular U یک چشمی
rivalling U هم چشمی
competitions U هم چشمی
emulation U هم چشمی
competition U هم چشمی
monocular U یک چشمی
ophtalmic U چشمی
ocular U چشمی
eying U چشمی
rivaled U هم چشمی
eyepiece U چشمی
rivaling U هم چشمی
eyepieces U چشمی
eye U چشمی
rival U هم چشمی
eyeing U چشمی
eyes U چشمی
rivalled U هم چشمی
crimp U پیچش وانقباض عضله درخواب
hamstring pull U کشیدگی عضله پشت ران
epicardium U قسمت خارجی عضله قلب
crimps U پیچش وانقباض عضله درخواب
crimped U پیچش وانقباض عضله درخواب
vie U هم چشمی کردن
rivaled U هم چشمی کننده
monocular vision U بینایی یک چشمی
monocular deprivation U محرومیت یک چشمی
metascope U دوربین تک چشمی
ocular lens U عدسی چشمی
vied U هم چشمی کردن
bollard eye U چشمی موت
vies U هم چشمی کردن
rival U هم چشمی کننده
emulative U هم چشمی کننده
emulous U هم چشمی کننده
emulating U هم چشمی کردن با
rivalling U هم چشمی کننده
emulates U هم چشمی کردن با
emulated U هم چشمی کردن با
rivalled U هم چشمی کننده
entoptic U درون چشمی
binocular deprivation U محرومیت دو چشمی
optic U چشمی بصری
eye splice U پیوند چشمی
eyes of the ship U چشمی ناو
all eyes U چهار چشمی
emulate U هم چشمی کردن با
flemish eye U چشمی بافته
hawse pipe U چشمی لنگر
rivaling U هم چشمی کننده
emulously U ازروی هم چشمی
rivals U هم چشمی کننده
emolously U از روی هم چشمی
sight check U مقابله چشمی
eyepiece U عدسی چشمی
monocles U عینک یک چشمی
vier U هم چشمی کننده
bridled U بند چشمی
bridles U بند چشمی
penuriousness U تنگ چشمی
half-glasses عینک یک چشمی
thimble U چشمی فلزی
monocle U عینک یک چشمی
bullrings U چشمی سینه
thimbles U چشمی فلزی
bullring U چشمی سینه
eying U چشمی طناب
eyes U چشمی طناب
three eyed union plate U صفحه سه چشمی
bridling U بند چشمی
thoroughfoot U اتصال چشمی
soft eye U چشمی ساده
thimble eye U چشمی فلزی
eyepieces U عدسی چشمی
eye U چشمی طناب
bridle U بند چشمی
eyeing U چشمی طناب
levator U عضله بالابر ماهیچهای که عضو را بالامیبرد
systremma [leg cramps] U گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
charley horse [American] [colloquial] U گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
cramp in the leg U گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
cramp in the calf U گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
charleyhorse [American] [colloquial] U گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
tone U کشیدگی طبیعی عضله حال و هوا
tones U کشیدگی طبیعی عضله حال و هوا
d. muscle U ماهیچه سه گوش شانه عضله دالی
isokinetic exercise U تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی
masseter U ماهیچه مخصوص جویدن عضله مضغ
myoglobin U پروتئینی محتوی اهن قرمزدر عضله
running bow line U چشمی زدن به طناب
runner U طناب چشمی دار
union plate U صفحه چند چشمی
runners U طناب چشمی دار
competition U هم چشمی سبقت جویی
outrival U در هم چشمی پیش افتادن از
binocular fusion U در هم امیزی دید دو چشمی
eyes in the back of one's head <idiom> U چهار چشمی پاییدن
bull nose U چشمی سینه ناو
keep up with the Joneses <idiom> U چشم وهم چشمی
peeps U نگاه زیر چشمی
suborbital U زیر کاسه چشمی
chock U چشمی فلزی روی پل
peep U نگاه زیر چشمی
peeped U نگاه زیر چشمی
ophthalmic U چشمی وابسته به چشم
reduced eye U چشمی باریک شده
loup U ذره بین چشمی
foul house U چشمی گرفته لنگر
eyebolt U پیچ چشمی دار
eyeplate U صفحه چشمی دار
binocular disparity U ناهمخوانی دید دو چشمی
eye bolt U مهره چشمی دار
parsimoniously U بزفتی باتنگ چشمی
peeping U نگاه زیر چشمی
competitions U هم چشمی سبقت جویی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com