Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
real money supply
U
عرضه واقعی پول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
Other Matches
reaganomics
U
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
cambridge equation
U
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
absolute altimeter
U
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
architecture proper
U
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
The real problem is not whether machines think but whether men do.
U
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
offered
U
عرضه
proffered
U
عرضه
offer
U
عرضه
good for nothing
U
بی عرضه
offers
U
عرضه
proffering
U
عرضه
proffers
U
عرضه
inept
U
بی عرضه
presentation
U
عرضه
presentations
U
عرضه
dowdy
U
بی عرضه
aggregate supply
U
عرضه کل
total supply
U
عرضه کل
efficiency
U
عرضه
slouchy
U
بی عرضه
supply
U
عرضه
supplying
U
عرضه
supplied
U
عرضه
proffer
U
عرضه
supply of money
U
عرضه پول
supply management
U
مدیریت عرضه
elasticity of supply
U
کشش عرضه
change in supply
U
تغییر عرضه
counter offer
U
عرضه متقابل
supply function
U
تابع عرضه
elastic supply
U
عرضه حساس
supply price
U
قیمت عرضه
aggregate market supply
U
عرضه کل بازار
provide
U
عرضه کردن
provides
U
عرضه کردن
presentation
U
ارائه عرضه
presentations
U
ارائه عرضه
work effort
U
عرضه کار
exposition
U
عرضه نمایشگاه
expositions
U
عرضه نمایشگاه
supply schedule
U
جدول عرضه
elastic supply
U
عرضه با کشش
supply curve
U
منحنی عرضه
money supply
U
عرضه پول
national supply
U
عرضه ملی
offer and demand
U
عرضه و تقاضا
oversupply
U
عرضه بیش از حد
presentative
U
عرضه داشتنی
quantity of supply
U
مقدار عرضه
supply and demand
U
عرضه و تقاضا
representable
U
قابل عرضه
sampling offer
U
عرضه ازمایشی
trial offer
U
عرضه ازمایشی
money stock
U
عرضه پول
excess supply
U
عرضه بیش از حد
excess supply
U
عرضه اضافی
leader merchandising
U
پیشرو در عرضه
supply constraints
U
محدودیتهای عرضه
fixed supply
U
عرضه ثابت
supply of labor
U
عرضه کار
inelastic supply
U
عرضه بی کشش
jackstraw
U
ادم بی عرضه
joint supply
U
عرضه مشترک
supply and d.
U
عرضه وتقاضا
glut
U
عرضه بیش از حد
supply
U
عرضه داشتن
presenting
U
عرضه کردن
presented
U
عرضه کردن
present
U
عرضه کردن
disposable
U
قابل عرضه
offered
U
عرضه کردن
gluts
U
عرضه بیش از حد
offers
U
عرضه کردن
supplying
U
عرضه داشتن
presents
U
عرضه کردن
offer
U
عرضه کردن
supplied
U
عرضه داشتن
to put on the market
U
به بازار عرضه کردن
to place on the market
U
به بازار عرضه کردن
offer
U
پیشکش کردن عرضه
law of supply and demand
U
قانون عرضه و تقاضا
glut
U
عرضه بیش از تقاضا
personal service utility
U
عرضه سرانه کار
institute of purchasing and supply
U
موسسه خرید و عرضه
gluts
U
عرضه بیش از تقاضا
marginal supply price
U
قیمت عرضه نهائی
marketability
U
قابلیت عرضه در بازار
supply and demand law
U
قانون عرضه و تقاضا
goon
U
تروریست بی عرضه و نالایق
to offer
U
عرضه کردن
[ کالا]
offered
U
پیشکش کردن عرضه
scruff
U
ادم بی عرضه وفقیر
marketed
U
به بازار عرضه کردن
perfectly elastic supply
U
عرضه کاملا با کشش
perfectly inelastic supply
U
عرضه کاملا بی کشش
markets
U
به بازار عرضه کردن
price elasticity of supply
U
کشش قیمتی عرضه
elastic supply
U
عرضه انعطاف پذیر
demand and supply market
U
بازار عرضه و تقاضا
disposure
U
نمایش عرضه داشت
market
U
به بازار عرضه کردن
offers
U
پیشکش کردن عرضه
goons
U
تروریست بی عرضه و نالایق
marketable
U
قابل عرضه دربازار
offeror
U
فروشنده عرضه کننده
quantity supplied
U
مقدار عرضه شده
supply side economics
U
اقتصاد طرفدار عرضه
supplying
U
تامین موجودی عرضه نمودن
marketable goods
U
کالاهای قابل عرضه به بازار
long run industry supply curve
U
منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
supply
U
تامین موجودی عرضه نمودن
supply push inflation
U
تورم ناشی از فشار عرضه
backward bending supply curve
U
منحنی عرضه به عقب خم شونده
supplied
U
تامین موجودی عرضه نمودن
to offer a reward
[for]
U
عرضه کردن پاداشی
[برای]
objective
U
واقعی
actuals
U
واقعی
veritable
U
واقعی
righted
U
واقعی
right
U
واقعی
objectives
U
واقعی
positive
U
واقعی
real
U
واقعی
McCoy
U
واقعی
veridical
U
واقعی
unfeigned
U
واقعی
ex post
U
واقعی
true life
U
واقعی
card-carrying
U
واقعی
ex post saving
U
واقعی
essential
U
واقعی
essentials
U
واقعی
very
U
واقعی
concrete
U
: واقعی
factual
U
واقعی
virtual
U
واقعی
literal
U
واقعی
factually
U
واقعی
actual
U
واقعی
righting
U
واقعی
veracious
U
واقعی
lifelike
U
واقعی
overselling
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
loanable funds
U
وجوه قابل عرضه به بازار پول
oversell
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversells
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
lot
U
جنس عرضه شده برای فروش
oversold
U
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
truer
U
واقعی حقیقی
true
U
واقعی حقیقی
out of pocket expenses
U
هزینه واقعی
real anxiety
U
اضطراب واقعی
real address
آدرس واقعی
objective data
U
دادههای واقعی
real assets
U
دارائیهای واقعی
real score
U
نمره واقعی
real sector
U
بخش واقعی
real storage
U
انباره واقعی
real
U
واقعی موجود
real value
U
ارزش واقعی
real wage
U
مزد واقعی
life size
U
اندازه واقعی
objective value
U
ارزش واقعی
real capital
U
سرمایه واقعی
realises
U
واقعی کردن
realising
U
واقعی کردن
realize
U
واقعی کردن
jisen
U
مبارزه واقعی
realized
U
واقعی کردن
real numbers
U
اعداد واقعی
realizes
U
واقعی کردن
real mode
U
حالت واقعی
realised
U
واقعی کردن
incidental expenses
U
هزینههای واقعی
real costs
U
هزینههای واقعی
real earnings
U
درامدهای واقعی
real fluid
U
سیال واقعی
real income
U
درامد واقعی
realizing
U
واقعی کردن
truest
U
واقعی حقیقی
genuine
U
واقعی حقیقی
historical costs
U
هزینه واقعی
real memory
U
حافظه واقعی
make something happen
U
واقعی کردن
make a reality
U
واقعی کردن
fulfill
[American]
U
واقعی کردن
execute
U
واقعی کردن
carry out
U
واقعی کردن
bring inbeing
U
واقعی کردن
accomplish
U
واقعی کردن
very
U
واقعی فعلی
nominal
U
غیر واقعی
unrealistic
U
غیر واقعی
unrealistically
U
غیر واقعی
unreal
U
غیر واقعی
put into practice
U
واقعی کردن
put into effect
U
واقعی کردن
carry into effect
U
واقعی کردن
put inpractice
U
واقعی کردن
matter of fact
U
بطور واقعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com