Perdic | عرضه متقابل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	counter offer U	عرضه متقابل

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	reaganomics U	اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
	counteroffensive U	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
	recriminate U	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
	counter memorial U	یادداشت متقابل اخطار متقابل
	mutual inductance U	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
	warsaw treaty U	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
	efficiency U	عرضه
	offer U	عرضه
	inept U	بی عرضه
	offered U	عرضه
	good for nothing U	بی عرضه
	dowdy U	بی عرضه
	presentations U	عرضه
	presentation U	عرضه
	slouchy U	بی عرضه
	offers U	عرضه
	aggregate supply U	عرضه کل
	supplying U	عرضه
	proffering U	عرضه
	proffers U	عرضه
	proffered U	عرضه
	proffer U	عرضه
	supplied U	عرضه
	total supply U	عرضه کل
	supply U	عرضه
	supply of labor U	عرضه کار
	supply management U	مدیریت عرضه
	presentations U	ارائه عرضه
	offer and demand U	عرضه و تقاضا
	supply and demand U	عرضه و تقاضا
	national supply U	عرضه ملی
	supply curve U	منحنی عرضه
	supply constraints U	محدودیتهای عرضه
	inelastic supply U	عرضه بی کشش
	supply and d. U	عرضه وتقاضا
	presentation U	ارائه عرضه
	quantity of supply U	مقدار عرضه
	jackstraw U	ادم بی عرضه
	leader merchandising U	پیشرو در عرضه
	provide U	عرضه کردن
	money stock U	عرضه پول
	joint supply U	عرضه مشترک
	representable U	قابل عرضه
	provides U	عرضه کردن
	sampling offer U	عرضه ازمایشی
	money supply U	عرضه پول
	trial offer U	عرضه ازمایشی
	oversupply U	عرضه بیش از حد
	presentative U	عرضه داشتنی
	gluts U	عرضه بیش از حد
	exposition U	عرضه نمایشگاه
	expositions U	عرضه نمایشگاه
	aggregate market supply U	عرضه کل بازار
	glut U	عرضه بیش از حد
	supplying U	عرضه داشتن
	supply U	عرضه داشتن
	supplied U	عرضه داشتن
	fixed supply U	عرضه ثابت
	excess supply U	عرضه اضافی
	excess supply U	عرضه بیش از حد
	elastic supply U	عرضه حساس
	elastic supply U	عرضه با کشش
	change in supply U	تغییر عرضه
	offer U	عرضه کردن
	supply of money U	عرضه پول
	elasticity of supply U	کشش عرضه
	presents U	عرضه کردن
	presenting U	عرضه کردن
	presented U	عرضه کردن
	present U	عرضه کردن
	supply price U	قیمت عرضه
	disposable U	قابل عرضه
	supply schedule U	جدول عرضه
	supply function U	تابع عرضه
	work effort U	عرضه کار
	offered U	عرضه کردن
	offers U	عرضه کردن
	countered U	متقابل
	polar U	متقابل
	correspounding U	متقابل
	counter U	متقابل
	interactive U	متقابل
	interactional U	متقابل
	countering U	متقابل
	opposed U	متقابل
	mutual U	متقابل
	reciprocative U	متقابل
	opposing U	متقابل
	reciprocal U	متقابل
	marketed U	به بازار عرضه کردن
	to offer U	عرضه کردن [ کالا]
	markets U	به بازار عرضه کردن
	supply and demand law U	قانون عرضه و تقاضا
	institute of purchasing and supply U	موسسه خرید و عرضه
	gluts U	عرضه بیش از تقاضا
	glut U	عرضه بیش از تقاضا
	market U	به بازار عرضه کردن
	marketable U	قابل عرضه دربازار
	supply side economics U	اقتصاد طرفدار عرضه
	disposure U	نمایش عرضه داشت
	elastic supply U	عرضه انعطاف پذیر
	to place on the market U	به بازار عرضه کردن
	to put on the market U	به بازار عرضه کردن
	demand and supply market U	بازار عرضه و تقاضا
	offered U	پیشکش کردن عرضه
	offers U	پیشکش کردن عرضه
	offer U	پیشکش کردن عرضه
	price elasticity of supply U	کشش قیمتی عرضه
	goon U	تروریست بی عرضه و نالایق
	personal service utility U	عرضه سرانه کار
	law of supply and demand U	قانون عرضه و تقاضا
	offeror U	فروشنده عرضه کننده
	marginal supply price U	قیمت عرضه نهائی
	marketability U	قابلیت عرضه در بازار
	perfectly inelastic supply U	عرضه کاملا بی کشش
	perfectly elastic supply U	عرضه کاملا با کشش
	quantity supplied U	مقدار عرضه شده
	goons U	تروریست بی عرضه و نالایق
	real money supply U	عرضه واقعی پول
	scruff U	ادم بی عرضه وفقیر
	counter-measure U	اقدام متقابل
	mutual induction U	القای متقابل
	counterwork U	عمل متقابل
	cross purpose U	قصد متقابل
	cross action U	دعوی متقابل
	cross index U	شاخص متقابل
	cross feed U	خورد متقابل
	cross bill U	شکایت متقابل
	countervailing credit U	اعتبار متقابل
	counterrevolution U	انقلاب متقابل
	counterbid U	پیشنهاد متقابل
	counterclaim U	دعوای متقابل
	counterclaim U	ادعای متقابل
	counterclaim U	دعوی متقابل
	countermeasure U	اقدام متقابل
	countermeasures U	اقدامات متقابل
	mutual terms U	شرایط متقابل
	countermine U	توط ئه متقابل
	mutual inductance U	القاگری متقابل
	counterpawn U	پیاده متقابل
	crossecheck U	بررسی متقابل
	counterpoise U	وزنه متقابل
	counterpoise U	سیم متقابل
	crosstalk U	مکالمه متقابل
	mutual energy U	انرژی متقابل
	mutual conductance U	رسانایی متقابل
	transconductance U	رسانایی متقابل
	iteraction U	عمل متقابل
	harmonic mean U	اعداد متقابل
	intervisibility U	دید متقابل
	interrelation U	رابطه متقابل
	inter play U	اثر متقابل
	interaction curve U	خم کنش متقابل
	interdependency U	اتکاء متقابل
	intercorrelation U	همبستگی متقابل
	reciprocal trading U	مبادله متقابل
	mutual relationship U	رابطه متقابل
	reciprocation U	عمل متقابل
	opposite phase U	فاز متقابل
	mutual consistency U	سازگاری متقابل
	eclipsed form U	شکل متقابل
	transfer characteristic U	مشخصه متقابل
	mutual characteristic U	مشخصه متقابل
	mutual assistance U	کمک متقابل
	grid anode transconductance U	رسانایی متقابل
	counter-measures U	اقدام متقابل
	m U	القاگری متقابل
	transinformation U	اگاهی متقابل
	logrolling U	همکاری متقابل
	set off U	دعوی متقابل
	counterattack U	حمله متقابل
	reciprocity U	عمل متقابل
	cross-references U	مراجعه متقابل
	antitype U	نوع متقابل
	cross-reference U	ارجاع متقابل
	cross-reference U	مراجعه متقابل
	cross reference U	ارجاع متقابل
	cross reference U	مراجعه متقابل
	mutual U	متقابل یا متقابله
	interaction U	عمل متقابل
	interaction U	کنش متقابل
	interaction U	اثر متقابل
	interplay U	اثر متقابل
	cross-references U	ارجاع متقابل
	interrelationship U	رابطه متقابل
	proportional U	متقابل یا هماهنگ
	retaliation U	عمل متقابل
	interdependence U	وابستگی متقابل
	interdependence U	اتکاء متقابل
	cross-checks U	بررسی متقابل
	cross-checking U	بررسی متقابل
	cross-checked U	بررسی متقابل
	cross-check U	بررسی متقابل
	counter U	ضربت متقابل
	cross check U	بررسی متقابل
	countered U	ضربت متقابل
	interrelationships U	رابطه متقابل
	countering U	ضربت متقابل
	counter propaganda U	تبلیغ متقابل
	recriminations U	تهمت متقابل