Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
passage of lines
U
عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
visit of courtesy
U
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
reinforcing
U
در حال تقویت کردن یک یکان دیگر
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
force augmentation
U
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
interoperability
U
قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
off the rails
U
بیرون ازخط
off the track
U
ازخط پی گم کرده
diode
U
قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد
transitions
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
penetrometer
U
وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
scan
U
یکی ازخط وط افقی فسفری
scanned
U
یکی ازخط وط افقی فسفری
scans
U
یکی ازخط وط افقی فسفری
layers
U
استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
layer
U
استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
clubhouse turn
U
انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
zeroed out
U
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tenant
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenants
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
designations
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detailing
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
designation
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detail
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
subactivity
U
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
parent
U
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
combat arms
U
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
line replacement
U
یکان تعویض کننده یکان جبهه
tactical element
U
یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill
U
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
inactivate
U
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
shadower
U
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
wading crossing
U
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
regroup
U
دور هم جمع کردن یکان
regroups
U
دور هم جمع کردن یکان
dismisses
U
منفصل کردن یکان مرخص
dismissing
U
منفصل کردن یکان مرخص
dismiss
U
منفصل کردن یکان مرخص
regrouped
U
دور هم جمع کردن یکان
regrouping
U
دور هم جمع کردن یکان
garnished
U
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish
U
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes
U
علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
command information program
U
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
detaches
U
جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detach
U
جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
suppress
U
سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
suppressing
U
سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
suppresses
U
سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
detaching
U
جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
cruised
U
عبور کردن
crosser
U
عبور کردن
passes
U
عبور کردن
traversed
U
عبور کردن
traverses
U
عبور کردن
passed
U
عبور کردن
traversing
U
عبور کردن
transit
U
عبور کردن
cruising
U
عبور کردن
cross
U
عبور کردن
cruise
U
عبور کردن
overfly
U
عبور کردن
traverse
U
عبور کردن
pass
U
عبور کردن
crossest
U
عبور کردن
crosses
U
عبور کردن
cruises
U
عبور کردن
traject
U
از محلی عبور کردن
cut
U
عبور کردن گذاشتن
cuts
U
عبور کردن گذاشتن
go
U
گذشتن عبور کردن
goes
U
گذشتن عبور کردن
command
U
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
flanked
U
پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
commands
U
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
flanking
U
پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
commanded
U
یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
flank
U
پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
throttles
U
پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttling
U
پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttle
U
پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttled
U
پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
ranges
U
عبور کردن مسطح کردن
ranged
U
عبور کردن مسطح کردن
traverses
U
عبور کردن قطع کردن
range
U
عبور کردن مسطح کردن
traverse
U
عبور کردن قطع کردن
traversing
U
عبور کردن قطع کردن
traversed
U
عبور کردن قطع کردن
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
to pound the filed
U
غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
calibrating
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
junk
U
پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
aeromedical unit
U
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit
U
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
guiden
U
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
cellular unit
U
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
division slice
U
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
staging unit
U
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
bloop
U
عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
unit loading
U
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
suppression
U
خنثی کردن یک یکان از نظر اتش یا فعالیت سرکوبی اتش
duty with troops
U
در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
pass on
<idiom>
U
رد کردن چیزی که دیگر
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
removing
U
جابجا کردن به محل دیگر
removes
U
جابجا کردن به محل دیگر
to lay on the table
U
بوقت دیگر موکول کردن
remove
U
جابجا کردن به محل دیگر
traffic post
U
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
shed stick
U
چوب هاف
[چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
interchanged
U
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchange
U
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
scrape together
<idiom>
U
پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
substitution
U
جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر
range alongside
U
نزدیک کردن ناو به ناوی دیگر
interchanging
U
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanges
U
جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
interpolates
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolating
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolate
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolated
U
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
transferring
U
کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
adjourning
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
transfers
U
کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
adjourn
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
overwrite
U
و خراب کردن هر داده دیگر در این محل
transfer
U
کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
adjourned
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
In at one ear and out at the other .
<proverb>
U
از یک گوش شنیدن و از یکى دیگر بدر کردن .
adjourns
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
switch
U
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switched
U
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switches
U
روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
powered
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
telephones
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
power
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
telephoned
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
to play up to another actor
بدانگونه درنمایش بازی کردن که بازیگر دیگر سر ذوق آید
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
powering
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
standalone
U
که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
powers
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
telephoning
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephone
U
ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
save
U
امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
saves
U
امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
saved
U
امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
projection print
U
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
sifting
U
روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
taximan
U
متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
unit
U
یکان
units
U
یکان
formation
U
یکان
singly
U
یکان یکان
port
U
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
to lock somebody
[yourself]
out
[of something]
U
در را روی
[خود]
کسی قفل کردن
[و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
designations
U
اسم یکان
composite unit
U
یکان مختلط
designation
U
اسم یکان
troop basis
U
مبنای یکان
mechanized
U
یکان مکانیزه
troop unit
U
یکان صنفی
advance gruard
U
یکان جلودار
organizational
U
یکان سازمانی
first seargeant
U
سرگروهبان یکان
command strength
U
استعداد یکان
combined command
U
یکان مرکب
major command
U
یکان عمده
administrative command
U
یکان اداری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com