English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transduction U عبور از ماوراء چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cut across <idiom> عبور از وسط چیزی به جای دور زدن
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
ultraviolet U ماوراء بنفش
transcutaneal U ماوراء پوستی
supersonic U ماوراء صوت
ultrafiche U ماوراء فیش
pellucid U حائل ماوراء
transcutaneous U ماوراء پوستی
supernatural U ماوراء طبیعی
transmountain U ماوراء کوهستانی
ultrasonics U ماوراء صوت
supersensible U ماوراء محسوسات
ultrasonic U ماوراء صوت
aerospace U فضای ماوراء جو
overseas U ماوراء بحار
hypersonic U ماوراء الصوت
transmontane U ماوراء کوهستانی
numinous U ماوراء الطبیعه
meta metalanguage U ماوراء فوق زبان
transcendentalism U فلسفه ماوراء الطبیعه
supernaturalism U فلسفه ماوراء طبیعه
violet ray U اشعهء ماوراء بنفش
ultra violet radiation U تشعشع ماوراء بنفش
extraterrestrial radiation U تابشهای ماوراء زمینی
beyond U انطرف ماوراء دورتر
semiopaque U کمی حاجب ماوراء
transfinite U ماوراء اعداد محدود
ultrahigh frequency U بسامد ماوراء زیاد
ultraviolet light U نور ماوراء بنفش
supersensible U ماوراء عالم حواس
metaphysics U مبحث علوم ماوراء طبیعی
ultrashort drilling U مته کاری ماوراء صوت
metaphysician U دانشمند علوم ماوراء طبیعی
metaphisical U مربوط به علم ماوراء طبیعت
diathermic U هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
diathermanous U هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
usli U مجتمع سازی درمقیاس ماوراء بزرگ
ultraviolet ray U اشعه ماوراء بنفش پرتو فرابنفش
tramontane U واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
ultra large scale integration U مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
transmarine U واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
metaphysical U وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
slsi U Intergration Scale SuperLarge تراشه هایی با تراکم ماوراء بزرگ
dosimeter U وسیله اندازه گیری اشعه ماوراء بنفش در تابشهای خورشیدی و اسمانی
aluminum paste U تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
hyper- U پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper U پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
eprom U PRO مخصوص که در زیرنور شدید ماوراء بنفش میتواند پاک شده و سپس دوباره برنامه ریزی شودmemory only programmableread erasableیک
actinism U خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
parathyroid U غدد پاراتیروئید مترشحه از غدد ماوراء درقی
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
ldl U یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
crossing U عبور
transmission U عبور
road haulage U حق عبور
transmissions U عبور
cross-Channel U عبور
right of passage U حق عبور
transit U عبور
passages U عبور
transmittance U عبور
transmittal U عبور
tolls U حق عبور
passages U حق عبور
passage U عبور
passage U حق عبور
tolling U حق عبور
toll U حق عبور
alpha canis majoris U عبور
right of way U حق عبور
rights of way U حق عبور
passage of lines U عبور از خط
fording U عبور از اب
transmittancy U عبور
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
passes U اجازه عبور
passes U گذر عبور
oil passage U عبور روغن
overfly U عبور کردن
passes U کلمه عبور
safe conduct U رخصت عبور
passwords U اسم عبور
password U اسم عبور
safe conducts U رخصت عبور
light passing U عبور نور
pass U عبور کردن
trafficking U عبور و مرور
pass U گذر عبور
pass U اجازه عبور
laissez passer U پروانه عبور
passed U عبور کردن
pass U کلمه عبور
passed U گذر عبور
passed U کلمه عبور
passed U اجازه عبور
passes U عبور کردن
safe-conducts U رخصت عبور
passavani U سند عبور
traffics U عبور و مرور
passageways U محل عبور
passageway U محل عبور
transit U عبور کردن
cross U عبور کردن
faring U هزینه عبور
fares U هزینه عبور
fared U هزینه عبور
fare U هزینه عبور
crossest U عبور کردن
crosses U عبور کردن
crosser U عبور کردن
transit U راه عبور
practicableness U قابلیت عبور
traffic U عبور و مرور
toll U عوارض عبور
penstock U مجرای عبور اب
ford U محل عبور
forded U محل عبور
fords U محل عبور
highway user tax U مالیات حق عبور
tolls U عوارض عبور
tolling U عوارض عبور
trafficked U عبور و مرور
fleet U عبور سریع
transmission grating U شبکه عبور
electron transition U عبور الکترون
thoroughfares U راه عبور
passage U اجازه عبور
thoroughfare U راه عبور
fordability U قابلیت عبور
fordable U قابل عبور
fordless U غیرقابل عبور
cruise U عبور کردن
cruised U عبور کردن
cruises U عبور کردن
cruising U عبور کردن
passable U قابل عبور
passage U راه عبور
passage U عبور سفر
band pass U نوار عبور
transmission factor U ضریب عبور
transmittance U مقدار عبور
transit traffic U عبور ترانزیتی
transit time U زمان عبور
transoceanic U عبور از اقیانوس
transit time U مدت عبور
transit error U خطای عبور
traversable U قابل عبور
transit bill U پروانه عبور
transduction U انقال عبور
passages U عبور سفر
transit bill U اجازه عبور
passages U راه عبور
passages U اجازه عبور
wading crossing U عبور از پایاب
traject U عبور گذرگاه
communication U عبور اطلاعات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com