Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
head
U
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
open water
U
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
social distance scale
U
مقیاس فاصله اجتماعی
bogardus social distance scale
U
مقیاس فاصله اجتماعی بوگاردوس
nominal scale
U
شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
barleycorn
U
مقیاس وزنی برابر 8460/0 گرم مقیاس طولی برابر5/8میلیمتر
rood
U
مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
single space
U
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance
U
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range
U
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
centigrade temperature scale
U
مقیاس دمای سانتی گراد مقیاس دمای سلیسوس
scale factor
U
ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
interval
U
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
spaces
U
فاصله دادن فاصله داشتن
space
U
فاصله دادن فاصله داشتن
small scale
U
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale
U
طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alley
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
holed
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march
U
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
go no go
U
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
by way of
U
بعنوان
undwe the t. of
U
بعنوان
winners
U
برنده
winning
U
برنده
scissile
U
برنده
winnings
U
برنده
deferent
U
برنده
high proof
U
برنده
conductive
U
برنده
trenchant
U
برنده
mutilator
U
برنده
vehicles
U
برنده
vehicle
U
برنده
cutting
U
برنده
discoverer
U
پی برنده
portative
U
برنده
cutters
U
برنده
discoverers
U
پی برنده
winner
U
برنده
incisory
U
برنده
incisor tooth
U
برنده
foretooth
U
برنده
incisive
U
برنده
heuristic
U
پی برنده
cutter
U
برنده
under the plea of
U
بعنوان به بهانه
under cover of frind ship
U
بعنوان دوستی
preparatorily
U
بعنوان تهیه
wearing
U
تحلیل برنده
winner of a match
U
برنده مسابقه
utilizer
U
بکار برنده
winning position
U
پوزیسیون برنده
winning move
U
حرکت برنده
edge tool
U
الت برنده
persi
U
برنده سر دیو
uptake
U
بالا برنده
outpoint
U
برنده با امتیاز
highest bidder
U
برنده مزایده
impeller
U
پیش برنده
impellor
U
پیش برنده
incisively
U
بطور برنده
promoter
U
پیش برنده
lacerative
U
برنده یا درنده
perseus
U
برنده سر دیو
matrolinous
U
بارث برنده
edged tool
U
الت برنده
promotor
U
پیش برنده
resolutive
U
تحلیل برنده
propulsive
U
جلو برنده
gestatorial
U
برنده پاپ
prizewinner
U
برنده جایزه
prizer
U
برنده جایزه
gonfalonier
U
برنده پرچم
raider
U
یورش برنده
medalist
U
برنده مدال
heiresses
U
ارث برنده زن
contenders
U
برنده احتمالی
contender
U
برنده احتمالی
promoters
U
پیش برنده
winner
U
برنده بازی
winners
U
برنده بازی
booster
U
بالا برنده
medallists
U
برنده مدال
heiress
U
ارث برنده زن
boosters
U
بالا برنده
decision
U
برنده با امتیاز
decisions
U
برنده با امتیاز
dark horse
U
برنده غیرمترقبه
dark horses
U
برنده غیرمترقبه
victor
U
برنده مسابقه
victors
U
برنده مسابقه
user
U
بکار برنده
users
U
بکار برنده
raiders
U
یورش برنده
propelling
U
پیش برنده
medallist
U
برنده مدال
dissolvent
U
حل کننده برنده
deferent
U
بیرون برنده
uplifter
U
بالا برنده
shoo-in
<idiom>
U
برنده مطلق
cutting head
U
نوک برنده
medalists
U
برنده مدال
achiever
U
از پیش برنده
annihilator
U
از بین برنده
co-opt
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opting
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opts
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
co optation
U
پذیرفتن بعنوان همکار
co option
U
پذیرفتن بعنوان همکار
patterns
U
بعنوان الگو بکاربردن
pattern
U
بعنوان الگو بکاربردن
surcharges
U
بعنوان جریمه گرفتن
surcharge
U
بعنوان جریمه گرفتن
co-opted
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
supervisory
U
بعنوان بررسی کننده
armlet
U
بازوبند
[بعنوان جواهر]
co opt
U
بعنوان همقطار پذیرفتن
under the notion of
U
بعقیده بفکر بعنوان
cutler
U
فروشنده الات برنده
painstakingly
U
ساعی رنج برنده
backsword
U
شمشیر یک لبهء برنده
file cutter
U
قسمت برنده سوهان
decision
U
برنده کشتی با امتیاز
emulous
U
رشک برنده طالب
limivorous
U
فرو برنده گل ولای
jackpots
U
برنده تمام پولها
painstaking
U
ساعی رنج برنده
emasculatory
U
برنده نیروی مردی
decisions
U
برنده کشتی با امتیاز
benefitical
U
منتفع فایده برنده
benefic
U
فایده برنده نیکوکار
emasculative
U
برنده نیروی مردی
chung seung
U
برنده هوگوابی تکواندو
bearing capacity
U
قدرت برنده باربرد
liquidators
U
برچیننده از بین برنده
liquidator
U
برچیننده از بین برنده
jackpot
U
برنده تمام پولها
Nobel Prize winner
U
برنده جایزه نوبل
raise the hand
U
بالابردن دست برنده
winterer
U
بسر برنده زمستان
Nobel laureate
U
برنده جایزه نوبل
nonwinner
U
هرگز برنده نشده
won ending
U
اخر بازی برنده
carry the day
<idiom>
U
برنده یا موفق شدن
myrmecophilous
U
بهره برنده ازمورچه
walk all over someone
<idiom>
U
براحتی برنده شدن
to take something as a joke
U
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
under the guize of
U
بعنوان به بهانه درهیئت درزی
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink .
U
قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
tax incentive
U
مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
mark
U
بعنوان سیگنال استفاده میکند
marks
U
بعنوان سیگنال استفاده میکند
sit in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
to present oneself
[as]
U
خود را اهداء کردن
[بعنوان]
Mountaineering . Mountain - climbing .
U
کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
I pulled him by the ears.
U
گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
sit-ins
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
bait fish
U
ماهی کوچک بعنوان طعمه
as
U
بهمان اندازه بعنوان مثال
instances
U
بعنوان مثال ذکر کردن
on the score of neglect
U
بعنوان غفلت ازاین بابت
historicize
U
بعنوان تاریخ نشان دادن
instance
U
بعنوان مثال ذکر کردن
record as target
U
ثبت کردن بعنوان هدف
parent
U
بعنوان والدین عمل کردن
scissors
U
چیز برنده قطع کننده
novillero
U
گاوبازی که هنوز برنده نشده
hellward
U
سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
hybrid propulation
U
نیروی پیش برنده مختلط
cutting angle
U
سطح برنده تیغه برش
maiden
U
اسبی که هنوز برنده نشده
assimilator
U
تحلیل برنده همانند سازنده
to scramble a victory
U
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
hoong seung
U
برنده هوگو قرمز تکواندو
gulf
U
هر چیز بلعنده وفرو برنده
gulfs
U
هر چیز بلعنده وفرو برنده
sharp tongued
U
بکار برنده سخنان زننده
to ease to a victory
U
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
maidens
U
اسبی که هنوز برنده نشده
To win on points.
U
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
to tutor
U
بعنوان معلم سرخانه کار کردن
brushes
U
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
to lose something
U
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
officiated
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiate
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
brush
U
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
officiates
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiating
U
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
to forfeit something
U
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
sand trap
U
قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
taskwork
U
کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
for keeps
U
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
he was engagedon probation
U
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com