English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parrot learned U طوطی وار یاد گرفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
patinated U جرم گرفته کبره گرفته
parroted U طوطی
parrots U طوطی
parroting U طوطی
parrot طوطی
parrot like U طوطی وش
psittacism U طوطی گفتاری
psittacine U طوطی وار
psittaceous U شبیه طوطی
parrotry U طوطی خویی
maraca U طوطی برزیلی
galah U طوطی کاکلی
hen parrot U طوطی ماده
popinjay U طوطی صفت
lory U طوطی استرالیا
parrot like U طوطی وار
parrots U طوطی وار گفتن
rote learning U یادگیری طوطی وار
macaw U طوطی دم بلندامریکای جنوبی
cockatoos U طوطی کاکل سفید
cockatoo U طوطی کاکل سفید
kakapo U طوطی زلاند جدید
parroted U طوطی وار گفتن
parrot U طوطی وار گفتن
parroting U طوطی وار گفتن
psittaceous U وابسته بخانواده طوطی
psittaccous U وابسته بخانواده طوطی
paroquet U یکجور طوطی کوچک دم دراز
parrakeet U طوطی کوچک دراز دم وسبز رنگ
lovebird U طوطی سبز وکوچک مرغ عشق
parroter U کسیکه چیزی را طوطی وار یادمیگیرد
parakeets U طوطی کوچک دراز دم وسبز رنگ
parakeet U طوطی کوچک دراز دم وسبز رنگ
popinjay U طوطی سبز رنگ ومنقار وپا قرمز
kaka U طوطی سبز زیتونی رنگ زلاند جدید
lorikeet U طوطی کوچک استرالیایی که از شهد گلهاتغذیه میکند
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
dulls U گرفته
bunged up U قی گرفته
air less U گرفته
addicted U خو گرفته
dullest U گرفته
brumous U مه گرفته
chock full U گرفته
clouded U گرفته
choky U گرفته
gruff U گرفته
muggy U گرفته
dulling U گرفته
fogbound U مه گرفته
dull U گرفته
adopted U گرفته
dulled U گرفته
low-spirited U گرفته
low spirited U گرفته
muzzy U گرفته
fusty U بو گرفته
rancid U بو گرفته
fustiest U بو گرفته
fustier U بو گرفته
duller U گرفته
comate U مه گرفته
darksome U گرفته
accustomed خو گرفته
hoarser U گرفته
thickest U گرفته
thicker U گرفته
hoarsest U گرفته
pokey U گرفته
uptight U گرفته
mistful U مه گرفته
heartsore U دل گرفته
thick U گرفته
folded in mist U مه گرفته
sombrous U گرفته
hoarse U گرفته
derivative U گرفته شده
divorcees U زن طلاق گرفته
derivatives U گرفته شده
airless U گرفته یا دم کرده
verminous U شپش گرفته
tristful U گرفته محزون
divorcee U زن طلاق گرفته
poky U گرفته دلگیر
began U دست گرفته
rainy U تر رگبار گرفته
hoarsely U بطور گرفته
Are you kidding ? Are you being funny? U شوخیت گرفته ؟
pokier U گرفته دلگیر
pokiest U گرفته دلگیر
triste U گرفته محزون
to d. itself U گرفته شدن
smoky U دود گرفته
aeruginous U زنگ گرفته
blear U گرفته وتاریک
blear eyes U چشمان قی گرفته
in mourning U چرک گرفته
cerated U موم گرفته
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
drippy U هوای گرفته
caught U گرفته شده
maggoty U کرم گرفته
medalled U مدال گرفته
resolved that ...... U تصمیم گرفته شد که
reposing upon U قرار گرفته بر
patinous U کبره گرفته
patinated U زنگار گرفته
on the panel U جزوصورت گرفته
mity U کزم گرفته
mistful U میغ گرفته
addict خو گرفته معتاد
duller U کندشدن گرفته
dulled U کندشدن گرفته
measly U کرم گرفته
dullest U کندشدن گرفته
dulling U کندشدن گرفته
dulls U کندشدن گرفته
rheumatic U رماتیسم گرفته
filmy U غبار گرفته
filmiest U غبار گرفته
filmier U غبار گرفته
fonder U انس گرفته
fond U انس گرفته
dull U کندشدن گرفته
leaded U سرب گرفته
addicts U : خو گرفته معتاد
wont U خو گرفته عادت
solemn U گرفته موقرانه
fondest U انس گرفته
eerie U ترساننده گرفته
cut nails U ناخنهای گرفته یا چیده
patinous U زنگارگرفته جرم گرفته
malty U خو گرفته به ابجو خوری
mossy U خزه گرفته باتلاقی
followed by <adj.> U دنباله گرفته شده با
assumed U بخود گرفته عاریتی
nidicolous U در اشیانه قرار گرفته
game U شکار گرفته شده
funky U بوی ناه گرفته
my time is occupied U وقتم گرفته است
mucid U بوزک زده بو گرفته
skimmed milk U شیرخامه گرفته ورقیق
included U دور گرفته شده
She was depressed. U دلش گرفته بود
foul house U چشمی گرفته لنگر
to be tuned in to a channel U کانالی را گرفته باشند
low-key U دارای صدای گرفته
low key U دارای صدای گرفته
My left leg is in plaster . U پای چپ؟ را گچ گرفته اند
He was choking . U گلویش گرفته بود
underlying U در زیر قرار گرفته
putrid flesh U گوشت گندیده یا بو گرفته
i had been caught U گرفته شده بودم
skim milk U شیرخامه گرفته ورقیق
AC U گرفته شده است
in contemplation U درنظر گرفته شده
skim U شیر خامه گرفته
skimmed U شیر خامه گرفته
skims U شیر خامه گرفته
lour U گرفته شدن عبوس
sultrily U بطور دم گرفته یا گرم
lowers U هوای گرفته وابری
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
lowering U هوای گرفته وابری
lowered U هوای گرفته وابری
lower U هوای گرفته وابری
integrated intensity U شدت انتگرال گرفته شده
jugate U روی هم قرار گرفته جفت
applique U مورد استفاده قرار گرفته
bloods hot eyes U چشمان قرمز و خون گرفته
hard bitten U سخت گاز گرفته شده
capsulate U درمحفظه یاحفره قرار گرفته
captured material U وسایل گرفته شده از دشمن
woofer U دارای صدای کوتاه و گرفته
he drives a roaring trade U کارش خوب گرفته است
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
designed U در نظر گرفته شده مخصوص
throatier U دارای صدای گرفته وخشن
we are beset with dangers U خطرها ما را فرا گرفته اند
subereous U از چوب پنبه گرفته شده
throaty U دارای صدای گرفته وخشن
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
tried U در محک ازمایش قرار گرفته
throatiest U دارای صدای گرفته وخشن
oppressed U تحت ستم قرار گرفته
blighted U زنگ زده شپشه گرفته
she had him in her pocket U خوب جلوش را گرفته بود
borrowed money U پول قرض گرفته شده
weanling U کودک تازه از شیر گرفته
pokerface U قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
semidiurnal U در نصف روز انجام گرفته
it follows necessarily that U ناچار این نتیجه گرفته میشود
bluest U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
Silence prevailed every where. U سکوت همه جا را فرا گرفته بود
arrowroot U نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود
bluer U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
blue U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
leach [liquid formed by leaching] U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
leachate U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com