English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Akstafa peacock U طرح طاووس در فرش های ترکمنی و قفقازی مربوط به همین نام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Lenkoran medallion U ترنج لن کران [این نوع ترنج در فرش های قفقازی و ترکمنی بکار می رود و نام آن از شهری به همین اسم در آذربایجان روسیه گرفته شده و جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
Temerchin motife U نگاره تمرچین [این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
peacock U طرح طاووس [این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
There is the rub . U گیر کار همین جاست (همین است )
Ushak medallion U ترنج عشاق [این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
turkoman U ترکمنی
turcoman U ترکمنی
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
caucasian U قفقازی
Gohar carpet U فرش گوهر [این فرش که توسط بافنده ای به همین نام از اهالی ارمنستان وسیه بافته شده از فرش های شاخص و کلیدی این منطقه محسوب شده و طرح آنرا مربوط به قره باغ می دانند.]
caucasian rug U قالی قفقازی
paleface U نژاداریایی قفقازی
peacock طاووس
pavo U طاووس
pavonis U طاووس
peacocks U طاووس
peachick U جوجه طاووس
White peacock U طاووس سفید
peacockist U خودفروش طاووس وش
royal poinciana U درخت گل طاووس
peahens U طاووس ماده
peahen U طاووس ماده
carnation motif U طرح گل میخک در قالی های قفقازی و ترکی
pavonine U پرطاووسی طاووس نما
dyer's broom U طاووس پاکوتاه طاووسی رنگ
He is as proud as the peacock. <proverb> U مثل طاووس مغرور است .
Royal Bokhara U فرش سلطنتی بخاراتی [این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
S-border U حاشیه های اس [در بعضی از فرش ها، خصوصا قفقازی و آناتولی از نگاره هایی به شکل حرف اس یا زد لاتین جهت تزئین استفاده می کنند.]
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
Soumak medallion U ترنج سوفی [ترنج سوماکی] [این نوع ترنج لوزی شکل را به فرش های قفقازی نسبت می دهند.]
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
caucasus U منطقه قفقاز و یا آذربایجان و ارمنستان امروزی در شوروی که قالی آن با گره ترکی و نقوش هندسی همراه بوده و به نام قالی قفقازی معروف است
this same U همین
One of these days . U همین روزها
In the vicinity ( neighbourhood ). U همین نزدیکی ها
alike <adv.> U به همین نحو
all the same <adv.> U به همین نحو
ditto <adv.> U به همین نحو
in like manner <adv.> U به همین نحو
likewise <adv.> U به همین نحو
very U همان همین
This very day . U همین امروز
that is it U همین است
that once U همین یکبار
that is a U همین است
immediately next door <adv.> U همین جنبی
in this way <adv.> U بخاطر همین
that is a U همین بود
this once U همین یکبار
not long a go U همین تازگی ها
as a result of this <adv.> بخاطر همین
for that reason <adv.> U بخاطر همین
in this vein <adv.> U بخاطر همین
in this manner <adv.> U بخاطر همین
for this reason <adv.> U بخاطر همین
one of these o c shortlies U در همین روزها
immediately next door <adv.> U همین همسایه ای
therefore <adv.> U بخاطر همین
hence <adv.> U بخاطر همین
by impl <adv.> U بخاطر همین
consequently <adv.> U بخاطر همین
as a consequence <adv.> U بخاطر همین
as a result <adv.> U بخاطر همین
in this wise <adv.> U بخاطر همین
in this respect <adv.> U بخاطر همین
by implication <adv.> U بخاطر همین
insofar <adv.> U بخاطر همین
in consequence <adv.> U بخاطر همین
thus [therefore] <adv.> U بخاطر همین
in so far <adv.> U بخاطر همین
in this sense <adv.> U بخاطر همین
whereby <adv.> U بخاطر همین
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
steadies U همین راه برو
Right now . U همین الان ( حالا)
I arrived as soon as he left ( went ) . U همین که رفت من آمدم
steadiest U همین راه برو
steady U همین راه برو
steadying U همین راه برو
I'll bring it right away . U همین الان می آورم
last sunday U همین یکشنبه که گذشت
letter of even date U نامه همین تاریخ
steadied U همین راه برو
the th inst U پنجم همین ماه
this very question U دقیقا همین پرسش
from now on <idiom> U درست از همین لحظه به بعد
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
In fact, that is just what is good about it. U اتفاقا"خوبیش در همین است
For example ( instance ) , lets take Iran . U مثلا" فرضا" همین ایران
I have to study U من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
the whole of morality is there U همه اخلاق همین جا است
This is precisely ( exactly) what I wanted to know . U همین رامی خواستم بدانم
repeat range U با همین مسافت تیراندازی کنید
latch hooks U طرح قفل قلاب شکل [این طرح با لبه مثلثی شکل و یا مربع شکل بصورت ردیف های موازی و متناوب هم جهت، در حاشیه فرش های روستائی و ترکمنی بکار می رود.]
Is that your final word ? U همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
He just went outside. U او [مرد] همین الان رفت به بیرون.
He just stepped out. U او [مرد] همین الان رفت به بیرون.
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
pan cosmism U اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
She is obsessed with it . U فکر وذکرش فقط همین است وبس
That is all we needed!That caps ( beats ) all ! U واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
Knock off your fighting right now! U همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
Wherever you go the sky has the same colour . <proverb> U به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
table carpet U فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
universal roll U برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
subjective U فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
acanthus design U طرح پیچک [الهام گرفته شده از گیاهی به همین نام یعنی آکانتوس که بیشتر در طرح گل فرنگ یا گوبلن دیده می شود]
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
close corporation U شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
fragment U [فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
correspondents U مربوط به
cretaceous U مربوط به گچ
pertinent U مربوط
correspondent U مربوط به
lineal U مربوط به خط
coordinate U مربوط
pertinent U مربوط به
condequent U مربوط
caprine U مربوط به بز
for U مربوط به
coherent U مربوط
as for U مربوط به
curatorial U مربوط به
proper U مربوط
affined U مربوط
apposite U مربوط
vespertinal U مربوط به شب
pertinenet U مربوط
eight bit system U مربوط به یک
relevant U مربوط
related U مربوط
hydraulic U مربوط به اب
pertaining U مربوط به
irrelevant U نا مربوط
germane U مربوط
Lori Pambak motif U ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
hawaiian U مربوط به هاوایی
pyric U مربوط به سوختن
commercial U مربوط به تجارت
attached U مربوط متعلق
quadrantal U مربوط به تراز
military U مربوط به نظام
facial U مربوط به صورت
valedictory U مربوط به خداحافظی
connects U مربوط کردن
textual U مربوط به متن یا نص
concern U مربوط بودن به
concerns U مربوط بودن به
dependent U مربوط محتاج
outbound U مربوط به خارج
racing U مربوط بمسابقه
fossil U مربوط بادوارگذشته
fossils U مربوط بادوارگذشته
acetarious U مربوط به سالاد
achaean U مربوط به اخائیه
procephalic U مربوط به جلو سر
connect U مربوط کردن
professorate U مربوط به استادی
American U مربوط بامریکا
Americans U مربوط بامریکا
circumstantial U مربوط به موقعیت
baronial U مربوط به بارون
ovarian U مربوط به تخمدان
nautical U مربوط به کشتیرانی
nasal U مربوط به بینی
fractional U مربوط به بخشها
fractional U مربوط به بخشهایی
achaian U مربوط به اخائیه
bawdy U مربوط به جاکشی
textuary U مربوط به متن
feminine U مربوط به جنس زن
my U مربوط بمن
nuclear U مربوط به اتمی
testamentary U مربوط به وصیتنامه
thematic U مربوط بموضوع
congressional U مربوط به کنگره
thallous U مربوط به تالیوم
speculative U مربوط به اندیشه
technological U مربوط به فناوری
technologically U مربوط به فناوری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com