English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reportedly U طبق گزارش یا شایعه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
hear say U شایعه
old wives' tale U شایعه
old wives' tales U شایعه
buzz U شایعه
reports U شایعه
on dit U شایعه
buzzing U شایعه
report U شایعه
reported U شایعه
buzzed U شایعه
rumor U شایعه
rumored U شایعه
grapevine U مو شایعه
grapevines U مو شایعه
rumours U شایعه
rumoured U شایعه
rumour U شایعه
rumors U شایعه
buzzes U شایعه
noises U شایعه و تهمت
noise U شایعه و تهمت
rumormonger U کسیکه شایعه میسازد
rumoured U شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumours U شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumored U شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumour U شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumors U شایعه گفتن و یا پخش کردن
rumor U شایعه گفتن و یا پخش کردن
Hear it on the grapevine <idiom> U [شنیدن شایعه در مورد شخصی یا چیزی]
The rumour is gaining ground that … U این شایعه قوت گرفته است که ...
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
reports U گزارش
reportage U گزارش
report U گزارش
report generator U گزارش زا
recitetion U گزارش شز
account U گزارش
reported U گزارش
accident reporting U گزارش حادثه
logs U گزارش سفرهواپیما
turn in <idiom> U گزارش دادن
rpg U مولدبرنامه گزارش
status report U گزارش وضعیت
technical report U گزارش فنی
subemit a report U گزارش دادن
annual report U گزارش سالیانه
report file U فایل گزارش
report generation U تولید گزارش
blue bark U گزارش حرکت
blue bell U گزارش جنایت
annual report U گزارش سالانه
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
blue bell U گزارش بدرفتاری
bruit U گزارش سروصدا
survey report U گزارش بازرسی
submit a report U گزارش دادن
reportable U گزارش دادنی
command report U گزارش فرماندهی
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
internal report U گزارش داخلی
periodic report U گزارش دورهای
management report U گزارش مدیریت
report progarm generator U مولدبرنامه گزارش
viva report U گزارش شفاهی
to give forth U گزارش دادن
school report U گزارش اموزشگاه
viva voting U گزارش شفاهی
hot report U گزارش مهم
report program U برنامه گزارش
report writer U نویسنده گزارش
report generator U مولد گزارش
report writer U گزارش نویسی
detailed report U گزارش مشروح
expertise U گزارش اهل فن
edit line U خط گزارش وضعیت
error report U گزارش خطا
final report U گزارش نهایی
quarterly report U گزارش سه ماهه
wrap up U گزارش خلاصه
flash report U گزارش انی
visualreport U گزارش بصری
report U گزارش دادن به
account U اهمیت گزارش
minute U گزارش وقایع
situation report U گزارش وضعیت
report U گزارش دادن
report U گزارش دیدبانی
actions U گزارش وضع
action U گزارش وضع
reports U گزارش دادن به
log U گزارش سفرهواپیما
reports U گزارش دادن
press report U گزارش خبری
reported U گزارش دیدبانی
reported U گزارش دادن به
reported U گزارش دادن
reports U گزارش دیدبانی
returns U گزارش رسمی
returns U گزارش دادن
return U گزارش دادن
returned U گزارش رسمی
returned U گزارش دادن
commentary U گزارش رویداد
commentaries U گزارش رویداد
return U گزارش رسمی
story U روایت گزارش
returning U گزارش رسمی
returning U گزارش دادن
journals U گزارش روزانه
journal U گزارش روزانه
super visum corporis U گزارش معاینه جسد
misreport U اشتباه گزارش دادن
reportable items U اقلام قابل گزارش
progress report U گزارش پیشرفت کار
progress reporting U گزارش پیشرفت کار
project technical report U گزارش فنی طرح
snap report U گزارش فوری یا انی
project technical report U گزارش فنی پروژه
report of survey U گزارش تحقیقات یا بررسیها
schedule report U گزارش زمانبندی شده
call up U دستور ارسال گزارش
logbook U گزارش روزانه سفرکشتی
journal book U دفتر گزارش روزانه
to report [to a body] U گزارش دادن [به اداره ای]
contact report U گزارش اخذ تماس
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
hearing U رسیدگی بمحاکمه گزارش
annual financial statement U گزارش مالی سالانه
hearings U رسیدگی بمحاکمه گزارش
bills U گزارش جریان دعوی
bill U گزارش جریان دعوی
periodic intelligence report U گزارش نوبهای اطلاعاتی
According to the riport . U بقرار این گزارش
docking report U گزارش تعمیر ناو
draft report U گزارش نیمه نهایی
log U گزارش سفرنامه کشتی
call-ups U دستور ارسال گزارش
weekly progress report U گزارش هفتگی کار
call-up U دستور ارسال گزارش
flash report U گزارش برق اسا
interim report U گزارش پیشرفت کار
logs U گزارش سفرنامه کشتی
to give an account of U گزارش و توضیح دادن
exception reporting U گزارش گیری مخصوص
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
system log U گزارش روزانه عملیات سیستم
returned U گزارش نهایی هیات تحقیق
journals U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
return U گزارش نهایی هیات تحقیق
air control and reporting center (c.r.c. U مرکز کنترل و گزارش هوایی
journal U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
this report is incredible U این گزارش را نمیتوان باورکرد
request mast U گزارش از طریق سلسله مراتب
neither report was correct U هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
he gave an a of the battle U گزارش ان جنگ راشرح داد
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
docking report U گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
report generator U برای تامین گزارش کامل
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
daily progress report U گزارش روزانه پیشرفت کار
returns U گزارش نهایی هیات تحقیق
returning U گزارش نهایی هیات تحقیق
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
[results were] satisfactory U رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
charted U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charts U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
inkling U اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
chart U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
i saw the report in the rough U من پیش نویس این گزارش رادیدم
nudets U سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
rpg U Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
charting U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
air raid reporting control ship U گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
collision detection U تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
negatives U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
aerographer U شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
negative U گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
print chart U فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
pagination U روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
cirvis U دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
This compares to a total of 36 cases reported in 2009. U همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
logs U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
processor U کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
feasibility U امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
whats' up U در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
writes U خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com