English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
suborder U طبقه بندی فرعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
army class manager activity U سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
evaluation rating U درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
subclass U طبقه فرعی
black concept U علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
carpet classification U طبقه بندی [درجه بندی] فرش
ratings U طبقه بندی کردن درجه بندی
rating U طبقه بندی کردن درجه بندی
classifications U طبقه بندی رده بندی
classification U طبقه بندی رده بندی
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
denomination U طبقه بندی
taxonomies U طبقه بندی
taxonomy U طبقه بندی
systemization U طبقه بندی
classifications U طبقه بندی
denominations U طبقه بندی
sorting U طبقه بندی
stratification U طبقه بندی
low grade U کم طبقه بندی
bracket U طبقه بندی
classification U طبقه بندی
typification U طبقه بندی
division U طبقه بندی
assortment U طبقه بندی
assortments U طبقه بندی
divisions U طبقه بندی
grading U طبقه بندی
standardization U همگونی طبقه بندی
classifying U طبقه بندی کردن
harmonic division U طبقه بندی متناسب
harmonic proportion U طبقه بندی متناسب
speed rate increment U طبقه بندی سرعت
graduating U طبقه بندی کردن
secrets U طبقه بندی سری
secret U طبقه بندی سری
job classification U طبقه بندی شغلی
nondescript U غیرقابل طبقه بندی
categorising U طبقه بندی کردن
categorized U طبقه بندی کردن
categorize U طبقه بندی کردن
map classification U طبقه بندی نقشه ها
layers U طبقه بندی کردن
categorises U طبقه بندی کردن
categorised U طبقه بندی کردن
unclassified U طبقه بندی نشده
categorizes U طبقه بندی کردن
classifies U طبقه بندی کردن
unclassified U بدون طبقه بندی
rug classification U طبقه بندی فرش
market grades and grading U طبقه بندی بازار
categorizing U طبقه بندی کردن
industrial classifications U طبقه بندی صنعتی
job classification U طبقه بندی شغل
classified U طبقه بندی شده
classificatory U مربوط به طبقه بندی
classification of soil U طبقه بندی خاک
classification of aggregate U طبقه بندی خاکدانه ها
classification chart U نمودار طبقه بندی
classifiable U قابل طبقه بندی
classify U طبقه بندی کردن
classifications U طبقه بندی پیام
aggroup U طبقه بندی کردن
layer U طبقه بندی کردن
zootaxy U طبقه بندی جانوران
systemize U طبقه بندی کردن
budget classification U طبقه بندی بودجه
classification U طبقه بندی پیام
taxonomist U متخصص طبقه بندی
to categorize U طبقه بندی کردن
graduates U طبقه بندی کردن
soil class U طبقه بندی خاک
graduate U طبقه بندی کردن
vendor rating U طبقه بندی فروشندگان
service rating U طبقه بندی پرسنلی
nosology U طبقه بندی بیماریها
accounting classification U طبقه بندی حساب
pigeonhole U طبقه بندی کردن
route classification U طبقه بندی جاده ها
computer classifications U طبقه بندی کامپیوتر
topsecret U طبقه بندی به کلی سری
restricted data U اطلاعات طبقه بندی شده
restrict U بازداشت طبقه بندی مدارک
restricting U بازداشت طبقه بندی مدارک
intergrade U طبقه بندی داخلی کردن
brussels nomenclature U طبقه بندی تعرفه برکسل
restricts U بازداشت طبقه بندی مدارک
classing U طبقه بندی کردن رده
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
classified items U اماد طبقه بندی شده
classified items U اقلام طبقه بندی شده
classed U طبقه بندی کردن رده
classified material U مدارک طبقه بندی شده
glossography U طبقه بندی و شرح زبانها
integrade U [طبقه بندی داخلی کردن]
coinage U طبقه بندی بهای مسکوک
classes U طبقه بندی کردن رده
class U طبقه بندی کردن رده
label U برچسب زدن طبقه بندی کردن
classification yard line U سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
agct U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
army genetal classification test U ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
taxon U واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
assort U طبقه بندی کردن مناسب بودن
labelled U برچسب زدن طبقه بندی کردن
international classification of U طبقه بندی بین المللی بیماریها
labeling U برچسب زدن طبقه بندی کردن
accountable cryptomaterial U مدارک و وسایل طبقه بندی شده
systematist U متخصص فائده سازی و طبقه بندی
access to classified material U دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
labels U برچسب زدن طبقه بندی کردن
grade U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
reserve on board U مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
stapling U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
staple U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
grain size classification U طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
age grouping U طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
unified soil classification system (uscs U نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
unit citation U جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
marshalling yard U محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
phytography U طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
indexes U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
concurrently U مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
indexed U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
vernier U درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
abc analysis U طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
group U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
proficiency rating U طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
fault U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faults U یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
resorted U جدا کردن طبقه بندی کردن
resorts U جدا کردن طبقه بندی کردن
grades U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
resort U جدا کردن طبقه بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
grade U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
subdividing U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subspecies U قسم فرعی جنس فرعی از یک نژاد
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
by pass U گذرگاه فرعی مسیر فرعی
ecotype U بخش فرعی از نوع مستقل جانور یا گیاه که افراد ان باهم اختلاط و امتزاج نموده و بخش واحد فرعی تشکیل میدهند
entresol U طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
standardising U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardised U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardises U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing U بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
lower class U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
intermediate U آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower classes U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
stratify U طبقه طبقه کردن
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
telescopic U دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
laggin U اب بندی کردن اب بندی ناوها
lineament U طرح بندی صورت بندی
lineaments U طرح بندی صورت بندی
wording U جمله بندی کلمه بندی
sublease U اجاره فرعی دادن حق اجاره بمستاجر فرعی دادن
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
subalterns U فرعی
secondary effect U اثر فرعی
incidents U فرعی
extrinsic U فرعی
accessorial U فرعی
petty U فرعی
incident U فرعی
lateral U فرعی
succursal U فرعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com