English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (5864 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
his U ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
my <pron.> U مال من [ضمیر ملکی]
pronominal U وابسته به ضمیر شبیه ضمیر
manorial U ملکی
possessive U ملکی
possessives U ملکی
agrarian U ملکی
landed a U ملکی
jointure U مهریه ملکی
pronoun U ضمیر
PR U ضمیر
consciences U ضمیر
conscience U ضمیر
the inward man U ضمیر
pronouns U ضمیر
ego U ضمیر
egos U ضمیر
legal right toa property U حق قانونی نسبت به ملکی
genitive U ملکی مضاف الیهی
to vest a property in any one U ملکی رابکسی واگذارکردن
land agent U دلال معاملات ملکی
realtors U دلال معاملات ملکی
realtor U دلال معاملات ملکی
to a an astate U ملکی رابدست اوردن
d. pronoun U ضمیر اشاره
unconsciously U ضمیر نابخود
interrogarive pronoun U ضمیر پرسش
unconscious U ضمیر نابخود
relative pronouns U ضمیر موصول
the inner man U روح ضمیر
personal pronoun U ضمیر شخصی
relative pronoun U ضمیر موصول
antecedent U مرجع ضمیر
antecedents U مرجع ضمیر
to vest a property in any one U ملکی را بتصرف کسی دراوردن
vest a property in someone U ملکی را به کسی واگذار کردن
estate in joint tenancy U در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
to rack rent U حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
foreclose a mortgage U فک رهن ملکی را از مالک ان سلب کردن
we U ضمیر اول شخص جمع
reflexive pronoun U ضمیر مرجوع بفاعل یامسندالیه
reflexive pronouns U ضمیر مرجوع بفاعل یامسندالیه
melchizedek U > ملکی صدق < کاهنی که ازابراهیم عشر گرفت
determinative U اسم اشارهء صفت یا ضمیر اشاره
determiner U مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
determiners U مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
the heart's letter is read in the eyes <proverb> U رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
undemonstrative U فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
onerous property U دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
pronominal adjective صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
lien U حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
estate at will U در CLواگذاری ملکی است که به کسی به عنوان اجاره با قیداین شرط که مستاجر عین مستاجره را به میل مالک اداره کند
tenancy in common U حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
tenant by sufference U هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Recent search history Forum search
1کارشناس حقوق ثبت اسناد و املاک-مشاور امور ملکی و ثبتی وقیمت گذاری -
1ریاست عمومی اداره خدمات ملکی
2صفات ملکی را توضیح دهید.
2صفات ملکی را توضیح دهید.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com