English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bondholder U ضمانت دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
answer U ضمانت کردن
answered U ضمانت کردن
answering U ضمانت کردن
answers U ضمانت کردن
guarantee U ضمانت
guarantee U ضمانت کردن
guarantee U ضمانت نامه تضمین کردن
guarantee U شخص ضمانت شده
guaranteed U ضمانت
guaranteed U ضمانت کردن
guaranteed U ضمانت نامه تضمین کردن
guaranteed U شخص ضمانت شده
guarantees U ضمانت
guarantees U ضمانت کردن
guarantees U ضمانت نامه تضمین کردن
guarantees U شخص ضمانت شده
sponsorship U ضمانت
responsibilities U ضمانت جوابگویی
responsibility U ضمانت جوابگویی
wage U ضمانت حسن انجام کار
waged U ضمانت حسن انجام کار
wages U ضمانت حسن انجام کار
waging U ضمانت حسن انجام کار
bonded U ضمانت شده
pledge U وثیقه ضمانت
pledged U وثیقه ضمانت
pledges U وثیقه ضمانت
pledging U وثیقه ضمانت
assurance U ضمانت وثیقه
assurances U ضمانت وثیقه
warranties U ضمانت
warranties U ضمانت نامه
warranty U ضمانت
warranty U ضمانت نامه
insure U ضمانت کردن
vouch U ضمانت کردن
vouch U ضمانت کردن مسئول واقع شدن
sponsor U ضمانت کردن
sponsoring U ضمانت کردن
sponsors U ضمانت کردن
guarantor U ضمانت کننده
guarantors U ضمانت کننده
bond U پیوستگی ضمانت
bond U ضمانت
warrant U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant U ضمانت
warrant U ضمانت کردن مجوز
warranted U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted U ضمانت
warranted U ضمانت کردن مجوز
warranting U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting U ضمانت
warranting U ضمانت کردن مجوز
warrants U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants U ضمانت
warrants U ضمانت کردن مجوز
sanction U ضمانت اجرایی معین کردن
sanction U ضمانت اجرایی قانون
sanction U مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanction U ضمانت اجرا
sanctioned U ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned U ضمانت اجرایی قانون
sanctioned U مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioned U ضمانت اجرا
sanctioning U ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning U ضمانت اجرایی قانون
sanctioning U مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctioning U ضمانت اجرا
sanctions U ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions U ضمانت اجرایی قانون
sanctions U مجوز جریمه ضمانت اجرا
sanctions U ضمانت اجرا
consideration U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
considerations U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
bail U ضمانت
bail U تضمین ضمانت کردن
able to justify bail U قادر به تقبل ضمانت
accommodation bill U براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
act as surety U کفالت یا ضمانت کردن
average bond U ضمانت نامه جبران خسارت
bail bond U ضمانت نامه
bailable U قابل ضمانت
bailment U رهایی به قید ضمانت
bank bond U ضمانت بانکی
bank guarantee U ضمانت بانکی
bank guarantee U ضمانت نامه بانکی
bareboat charter U ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
bid bond U ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
bilable U ضمانت بردار
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
board exchange warranty U ضمانت تعویض برد
contract guarantee U ضمانت قرارداد
del credere U ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
express warranty U ضمانت صریح
fiduciary bond U ضمانت شرافتی
good performance guarantee U ضمانت حسن انجام کار
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
guarantee period U دوره ضمانت
guaranty U ضمانت
guaranty U ضمانت نامه
Other Matches
pecuniary liability U ضمانت ضمانت جبران خسارت
gurantee U ضمانت
suretyship U ضمانت
sponsored by U به ضمانت
sponsion U ضمانت
mainprise U ضمانت
pledge [archaic] [guaranty] U ضمانت
warranty U ضمانت
guarantee U ضمانت
guaranty U ضمانت
pecuniary liability U ضمانت پولی
irreplevisable U ضمانت برندار
joint and several guarantee U ضمانت تضامنی
irrepleviable U ضمانت برندار
letter of indemnity U ضمانت نامه
limplied warranty U ضمانت ضمنی
suretyship U عقد ضمانت
upon bail U بقیه ضمانت
vouch for U ضمانت کردن
i guarantee his appearance U من ضمانت می کنم که حاضرشود
it is not protected by sanctions U ضمانت اجرایی ندارد
to bail out U با ضمانت از زندان دراوردن
to stand surety for any one U ضمانت کسیرا کردن
joint bond U تعهد یا ضمانت مشترک
stand surety for a person U ضمانت کسی را کردن
warrent U ضمانت یاتعهد کردن
the watch is warranted U ضمانت شده است
to go bail for any one U ضمانت کسی راکردن
open credit U اعتبار بدون ضمانت نامه
tender guarantee U ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
tender bonds U ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
to vouch for any one's honesty U ضمانت درستی کسی را کردن
repayment guarantee U ضمانت استرداد پیش پرداخت
pledgor U دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
guaranty U تضمین ضمانت یا تعهد کردن
pledgeor U دهنده ضمانت یابیعانه یا قول
performance guarantee U ضمانت حسن انجام کار
30% down payment against bank guaranty U ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
local parole U زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
ubi jus, ibi remedium U هر جا حقی هست ضمانت اجرا هم هست هر جا حقی است حق استیفاء ان هم وجوددارد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com