English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sanction U ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioned U ضمانت اجرایی معین کردن
sanctioning U ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions U ضمانت اجرایی معین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sanctioned U ضمانت اجرایی قانون
sanction U ضمانت اجرایی قانون
it is not protected by sanctions U ضمانت اجرایی ندارد
sanctioning U ضمانت اجرایی قانون
sanctions U ضمانت اجرایی قانون
transfer order U دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
viruses U برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
virus U برنامهای که خود را به فایلهای اجرایی می افزاید و از خود برای سایر فایلهای اجرایی کپی می گیرد
pecuniary liability U ضمانت ضمانت جبران خسارت
false attack U حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
vouch U ضمانت کردن
answer U ضمانت کردن
guarantees U ضمانت کردن
sponsoring U ضمانت کردن
answered U ضمانت کردن
guarantee U ضمانت کردن
sponsors U ضمانت کردن
insure U ضمانت کردن
guaranteed U ضمانت کردن
vouch for U ضمانت کردن
answering U ضمانت کردن
sponsor U ضمانت کردن
answers U ضمانت کردن
warrants U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrent U ضمانت یاتعهد کردن
to stand surety for any one U ضمانت کسیرا کردن
stand surety for a person U ضمانت کسی را کردن
act as surety U کفالت یا ضمانت کردن
warrants U ضمانت کردن مجوز
warranting U ضمانت کردن مجوز
warranted U ضمانت کردن مجوز
bail U تضمین ضمانت کردن
warrant U ضمانت کردن مجوز
guarantees U ضمانت نامه تضمین کردن
guaranteed U ضمانت نامه تضمین کردن
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
guarantee U ضمانت نامه تضمین کردن
guaranty U تضمین ضمانت یا تعهد کردن
to vouch for any one's honesty U ضمانت درستی کسی را کردن
vouch U ضمانت کردن مسئول واقع شدن
draw the line <idiom> U معین کردن
allocating U معین کردن
denominate U معین کردن
defined U معین کردن
defining U معین کردن
defines U معین کردن
specify U معین کردن
insets U : معین کردن
specifies U معین کردن
specifying U معین کردن
allocates U معین کردن
designating U معین کردن
designates U معین کردن
designate U معین کردن
allocate U معین کردن
figure out U معین کردن
inset U : معین کردن
settles U معین کردن
settle U معین کردن
limit U معین کردن
define U معین کردن
To lay down certain conditions . U شرایطی معین کردن
pre appoint U قبلا معین کردن
date U مدت معین کردن
to map out U جز بجز معین کردن
pre appoint U از پیش معین کردن
times U وقت معین کردن
timed U وقت معین کردن
time U وقت معین کردن
dates U مدت معین کردن
delineates U ترسیم نمودن معین کردن
delineating U ترسیم نمودن معین کردن
to locate the enemy U جای دشمنی را معین کردن
delineate U ترسیم نمودن معین کردن
delineated U ترسیم نمودن معین کردن
allotting U معین کردن سهم دادن
allots U معین کردن سهم دادن
locates U جای چیزی را معین کردن
allot U معین کردن سهم دادن
allotted U معین کردن سهم دادن
to keep regular hours U هر کاری را درساعت معین کردن
locating U جای چیزی را معین کردن
located U جای چیزی را معین کردن
locate U جای چیزی را معین کردن
officer U افسر معین کردن فرماندهی کردن
officers U افسر معین کردن فرماندهی کردن
destine U مقدر کردن سرنوشت معین کردن
parses U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parsed U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
titrate U عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
parse U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
area blocking U سد راه کردن رقیب در منطقه معین
to impose a curfew U خاموشی در ساعت معین شب بر قرار کردن
overstay U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstaying U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
to settle an a U برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
cage U قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین
overstayed U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
cages U قفل کردن یک ژایرو دروضعیت ثابت و معین
overstays U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
administrant U اجرایی
ministerial U اجرایی
executive U اجرایی
administrative U اجرایی
executives U اجرایی
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
time charter U اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
specifying U معین کردن معلوم کردن
ascertains U ثابت کردن معین کردن
delimits U معین کردن مرزیابی کردن
delimiting U معین کردن مرزیابی کردن
define U معین کردن معنی کردن
delimited U معین کردن مرزیابی کردن
defines U معین کردن معنی کردن
specifies U معین کردن معلوم کردن
specify U معین کردن معلوم کردن
ascertaining U ثابت کردن معین کردن
ascertained U ثابت کردن معین کردن
ascertain U ثابت کردن معین کردن
delimit U معین کردن مرزیابی کردن
defining U معین کردن معنی کردن
specifying U معین کردن تصریح کردن
specifies U معین کردن تصریح کردن
defined U معین کردن معنی کردن
specify U معین کردن تصریح کردن
technical U اصولی اجرایی
executive system U سیستم اجرایی
feasability study U مطالعات اجرایی
command of execution U ریاست اجرایی
executing agency U شعبه اجرایی
executional requirement U شرائط اجرایی
executive agent U عامل اجرایی
executive agent U شعبه اجرایی
executive committee U هیات اجرایی
executive program U برنامه اجرایی
executive routine U روال اجرایی
execute statement U حکم اجرایی
execute statement U دستور اجرایی
functional team U تیم اجرایی
e. power U نیروی اجرایی
executable statement U جمله اجرایی
operating program U برنامه اجرایی
operating agency U قسمت اجرایی
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
so U علامتی برای معین کردن قابلیتهای فقط فرستادنی تجهیزات
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
tax administration U مسائل اجرایی مالیات
proctor U مدیر اجرایی دانشگاه
nonexecutable statement U جمله غیر اجرایی
escrow U اجرایی پیدا میکند
executive by law U ایین نامه اجرایی
cryptochannel U سیستم اجرایی رمز
hobbles U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
ratioing U کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
hopple U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
executive U افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
operand U دستور اجرایی عمل کننده
register U ذخیره موقت دستورات اجرایی
registers U ذخیره موقت دستورات اجرایی
executives U افسراجراییات معاون اجرایی قسمت
Politburos U کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
Politburo U کمیتهی اجرایی حزب کمونیست
registering U ذخیره موقت دستورات اجرایی
authorization to copy U اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
command of execution U فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
tabulation U 1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط
self- U برنامه کامپیوتری که حاوی دستورات اجرایی برای کاربر است
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
sponsored by U به ضمانت
warranties U ضمانت
suretyship U ضمانت
sponsion U ضمانت
bond U ضمانت
guarantees U ضمانت
guaranteed U ضمانت
guarantee U ضمانت
warranty U ضمانت
sponsorship U ضمانت
pledge [archaic] [guaranty] U ضمانت
warranty U ضمانت
guaranty U ضمانت
guaranty U ضمانت
gurantee U ضمانت
guarantee U ضمانت
warranting U ضمانت
warranted U ضمانت
mainprise U ضمانت
warrants U ضمانت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com