English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
coefficient of mutual induction U ضریب القای متقابل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mutual induction U القای متقابل
counteroffensive U تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
modulus of elasticity U ضریب ارتجاعی ضریب فنری ضریب جهندگی
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance U اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial U یادداشت متقابل اخطار متقابل
magnetic induction U القای مغناطیسی
electrodynamic induction U القای الکترودینامیک
manual override U القای دستی
neural induction U القای عصبی
electrostatic induction U القای الکتروستاتیکی
negative induction U القای منفی
electrical induction U القای برقی
expression U القای حالت
expressions U القای حالت
electromagnetic induction U القای الکترومغناطیسی
instill doubts into one's mind U القای شبهه کردن
electromagnetic induction U القای الکترو مغناطیسی
misrepresent a case U القای شبهه کردن
availability factor U ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
attenuation factor U ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
faradize U بوسیله القای برق معالجه کردن
convergence factor U ضریب تقارب نصف النهارات ضریب انحراف شبکه
design stress resultant U تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
reduction coefficient U ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
probability factor U ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
charactristics U مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
biquinary notation U دستگاه نمادسازی که در ان هر رقم اعشاری توسط یک جفت رقم متشکل از یک ضریب 5 و یک ضریب 1 نشان داده میشود
partition coefficient U ضریب توزیع ضریب تقسیم
factor of safety U ضریب تامین ضریب اطمینان
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
scale factor U ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
slice U ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
ballistic coefficient U ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
slices U ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
opposed U متقابل
reciprocal U متقابل
reciprocative U متقابل
mutual U متقابل
polar U متقابل
opposing U متقابل
correspounding U متقابل
countered U متقابل
counter U متقابل
interactive U متقابل
countering U متقابل
interactional U متقابل
cross action U دعوی متقابل
antitype U نوع متقابل
cross bill U شکایت متقابل
counter U ضربت متقابل
counterwork U عمل متقابل
countervailing credit U اعتبار متقابل
intervisibility U دید متقابل
logrolling U همکاری متقابل
reciprocity U عمل متقابل
back pressure U فشار متقابل
m U القاگری متقابل
cross feed U خورد متقابل
countered U ضربت متقابل
intercorrelation U همبستگی متقابل
interdependency U اتکاء متقابل
set off U دعوی متقابل
crosstalk U مکالمه متقابل
counterrevolution U انقلاب متقابل
crossecheck U بررسی متقابل
interrelation U رابطه متقابل
countering U ضربت متقابل
cross purpose U قصد متقابل
iteraction U عمل متقابل
interaction curve U خم کنش متقابل
inter play U اثر متقابل
cross index U شاخص متقابل
counterpoise U سیم متقابل
counter offensive U پدافند متقابل
mutual energy U انرژی متقابل
mutual inductance U القاگری متقابل
counter gambit U گامبی متقابل
harmonic mean U اعداد متقابل
mutual relationship U رابطه متقابل
mutual terms U شرایط متقابل
counter transference U انتقال متقابل
counter fire U اتش متقابل
mutual consistency U سازگاری متقابل
transfer characteristic U مشخصه متقابل
counter offensive U حمله متقابل
counter offer U پیشنهاد متقابل
counter offer U عرضه متقابل
counter purchase U خرید متقابل
mutual conductance U رسانایی متقابل
counter trade U تجارت متقابل
mutual assistance U کمک متقابل
mutual characteristic U مشخصه متقابل
counteraction U اقدام متقابل
counterattack U حمله متقابل
counterbid U پیشنهاد متقابل
counter attraction U کشش متقابل
reciprocal trading U مبادله متقابل
reciprocation U عمل متقابل
counterpawn U پیاده متقابل
opposite phase U فاز متقابل
counter propaganda U تبلیغ متقابل
grid anode transconductance U رسانایی متقابل
transconductance U رسانایی متقابل
countermine U توط ئه متقابل
counter claim U دعوی متقابل
counterclaim U دعوای متقابل
counterclaim U ادعای متقابل
counter current U جریان متقابل
counterclaim U دعوی متقابل
counter credit U اعتبار متقابل
countermeasure U اقدام متقابل
countermeasures U اقدامات متقابل
counterpoise U وزنه متقابل
proportional U متقابل یا هماهنگ
cross-reference U ارجاع متقابل
cross-reference U مراجعه متقابل
cross reference U ارجاع متقابل
mutual U متقابل یا متقابله
interdependence U اتکاء متقابل
interaction U عمل متقابل
cross-references U مراجعه متقابل
cross-references U ارجاع متقابل
interrelationship U رابطه متقابل
retaliation U عمل متقابل
interdependence U وابستگی متقابل
cross-checks U بررسی متقابل
cross-checking U بررسی متقابل
cross-checked U بررسی متقابل
cross-check U بررسی متقابل
cross check U بررسی متقابل
interrelationships U رابطه متقابل
cross reference U مراجعه متقابل
interaction U کنش متقابل
transinformation U اگاهی متقابل
reciprocal U عمل متقابل
reciprocal U متقابل معکوس
recrimination U اتهام متقابل
recrimination U تهمت متقابل
recriminations U اتهام متقابل
recriminations U تهمت متقابل
counter-measures U اقدام متقابل
interaction U اثر متقابل
eclipsed form U شکل متقابل
counter-measure U اقدام متقابل
interplay U اثر متقابل
counter current principle U اصول جریان متقابل
conversion transconductance U رسانایی متقابل وارون
interaction U عکس العمل متقابل
retaliation U عکس العمل متقابل
compensation trading U داد و ستد متقابل
greco counter gambit U گامبی متقابل گرکو
internecine U کشتار متقابل قاتل
intract U عمل متقابل کردن
riposted U ضربه متقابل زدن
benoni counter gambit U گامبی متقابل بنونی
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
counter purchase U داد وستد متقابل
intervisibility U قابلیت دید متقابل
riposting U ضربه متقابل زدن
counterplay U بازی شطرنج متقابل
countercheck U سرزنش وتوبیخ متقابل
visual interaction U کنش متقابل بصری
counterattack U حمله متقابل کردن
crossfertilize U لقاح متقابل کردن
rebutting U جواب متقابل دادن
ripostes U ضربه متقابل زدن
rebuttal U عمل متقابل پس زنی
cross reference table U جدول ارجاع متقابل
retorts U جواب متقابل تلافی
counteracting U عمل متقابل کردن
rebut U جواب متقابل دادن
scandinavian defence U دفاع متقابل مرکزی
counteract U عمل متقابل کردن
rebuts U جواب متقابل دادن
counteracted U عمل متقابل کردن
rebutted U جواب متقابل دادن
cross magnetizing U میدان مغناطیسی متقابل
retort U جواب متقابل دادن
retort U جواب متقابل تلافی
riposte U ضربه متقابل زدن
retorts U جواب متقابل دادن
counteracts U عمل متقابل کردن
differential field winding U سیمپیچ اهنربایی متقابل
repost U ضربه متقابل زدن
social interaction U کنش متقابل اجتماعی
cross fire U اتش گلوله متقابل
rebuttals U عمل متقابل پس زنی
counter charge U دعوی متقابل در امر جزایی
countermine U با دسیسه متقابل خنثی کردن
unrequited U بدون تلافی یا عمل متقابل
opposed piston engine U موتور پیستون روبرو متقابل
mutual exclusion U ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
end centered unit cell U سلول واحد دو وجهی متقابل پر
queen's pawn counter gambit U گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
staunton defence U دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
counteractive U خنثی کننده دارای عمل متقابل
countermeasures U اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com