Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
finesse
U
ضربه فریف و ماهرانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thick
U
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thicker
U
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
thickest
U
طرح مدار الکترنیکی فریف که قط عات فریف آن روی یک پایه عایق قرار دارند و در صورت نیاز وصل می شوند
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
nattily
U
ماهرانه
subtlest
U
ماهرانه
subtler
U
ماهرانه
subtle
U
ماهرانه
aptly
U
ماهرانه
skifully
U
ماهرانه
masterly
U
ماهرانه
handily
U
ماهرانه
proficiently
U
ماهرانه
skilfully
U
ماهرانه
artfully
U
ماهرانه
adeptly
U
ماهرانه
artful
U
ماهرانه صنعتی
hard sell
U
فروش ماهرانه
workmanly
U
ایستادانه ماهرانه
tactically
U
ماهر ماهرانه
tactical
U
ماهر ماهرانه
tactics
U
رهبری ماهرانه
skillful Šetc
U
با مهارت ماهرانه
facilely
U
به نرمی ماهرانه
workmanlike
U
استادانه ماهرانه
pour it on thick
<idiom>
U
ماهرانه چاپلوسی کردن از
passes
U
گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
pase
U
گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
pass
U
گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
passed
U
گذراندن ماهرانه گاو از کنارگاوباز با حرکت شنل
punted
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
U
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response
U
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
playing
U
شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
play
U
شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
plays
U
شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
played
U
شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
precieuse
U
فریف
slender
U
فریف
mignon
U
فریف
minikin
U
فریف
chichi
U
فریف
subtile
U
فریف
elegant
U
فریف
svelt
U
فریف
precieux
U
فریف
finest
U
فریف
fined
U
فریف
pindling
U
فریف
svelte
U
فریف
fine
U
فریف
delicate
U
فریف
elegant maners
U
اطوار فریف
lenis
U
رقیق فریف
high grade zink
U
زینک فریف
hyperfine
U
فوق فریف
in miniature
U
بطور فریف
sheer
U
مستقیما فریف
fine boring
U
سوراخکاری فریف
airy-fairy
U
فریف و لطیف
fine skill
U
مهارت فریف
wiredrawn
U
طویل و فریف
aesthetic
U
فریف طبع
elegant style
U
انشا فریف
tinnily
U
بطور فریف
superfine
U
بسیار فریف
fine adjustment
U
تنظیم فریف
aesthetically
U
فریف طبع
fine structure
U
ساختار فریف
quaint
U
خیلی فریف
fine structure
U
استخوانبندی فریف
finely
U
بطورعالی یا فریف یا ریز
sheer
U
پارچه فریف حریری
hyperfine structure
U
ساختار فوق فریف
edition de luxe
U
چاپ فریف یا تجملی
davenport
U
یکنوع میزتحریر فریف
dainty
U
هر چیز فریف و عالی
capillary
U
فریف عروق شعریه
commercial light gage sheet
U
ورق فریف تجارتی
nobby
U
فریف خیلی شیک
capillaries
U
فریف عروق شعریه
fimbrillate
U
دارای ریشه فریف
fretsaw
U
اره فریف کاری
fine miscle movement
U
حرکت فریف عضلانی
supersubtle
U
فوق العاده فریف
fine motor skills
U
مهارتهای حرکتی فریف
serrulated
U
دارای دندانههای فریف
serrulate
U
دارای دندانههای فریف
fine boring machine
U
دستگاه مته فریف
fret saw
U
اره فریف کاری
floc
U
کلالهای ازرشتههای فریف
reticulated
U
دارای شبکه سه بعدی فریف
penicillate
U
دارای شبکه توری فریف
plumulate
U
دارای پرهای فریف و ریز
wire gauze
U
تور فریف سیم مانند
rugulose
U
دارای چینهای فریف وکوچک
crosses
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
U
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cambric
U
نوعی پارچه کتانی فریف قمیص
curvaceous
U
دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
wirespun
U
زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
h.f.s
U
structure hyperfine ساختار فوق فریف
in petto
U
سری بصورت خیلی ریز و فریف
curvacious
U
دارای انحناء وقوسهای فریف زنانه
sclaff
U
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
tactics
U
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
close grained
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
close grain
U
دارای الیاف یا بلورهاویاساختمان فریف وبهم پیوسته
mechlin
U
توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
mignonette
U
یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
diatomite
U
ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
iceneedle
U
یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
bone china
U
چینی فراتاب و فریف که از رس سفید و خاکستر استخوان درست شده است
malines
U
تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
shank
U
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick
U
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
crocus cloth
U
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
thumbnail
U
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnails
U
نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
bonk
U
ضربه بر سر
yee jupkki
U
ضربه پا
pop
U
ضربه
strikeless
U
بی ضربه
bonked
U
ضربه بر سر
bonking
U
ضربه بر سر
bonks
U
ضربه بر سر
impulse
U
ضربه
popped
U
ضربه
pops
U
ضربه
left
U
ضربه چپ
surges
U
ضربه
surged
U
ضربه
surge
U
ضربه
butting
U
ضربه با سر
whang
U
ضربه
impact
U
ضربه
pulse
U
ضربه
impacts
U
ضربه
impulses
U
ضربه
pushes
U
ضربه
butt joint
U
ضربه
pulsed
U
ضربه
collision
U
ضربه
collisions
U
ضربه
flap
U
ضربه
brunt
U
ضربه
flapped
U
ضربه
flaps
U
ضربه
antiknock
U
ضد ضربه
pushed
U
ضربه
push
U
ضربه
thuds
U
ضربه
double kick
U
دو ضربه پی در پی
thud
U
ضربه
thudded
U
ضربه
thudding
U
ضربه
hacks
U
ضربه
shockproof
U
ضد ضربه
hacked
U
ضربه
hack
U
ضربه
head
U
ضربه با سر
kick
U
ضربه
stroking
U
ضربه
kicking
U
ضربه
kick
U
ضربه با پا
kicks
U
ضربه با پا
impluse
U
ضربه
shocks
U
ضربه
kicks
U
ضربه
mishit
U
ضربه بد
stroked
U
ضربه
kicked
U
ضربه
strokes
U
ضربه
interrupter
U
ضربه گر
shocked
U
ضربه
kicking
U
ضربه با پا
kicked
U
ضربه با پا
shots
U
ضربه
shot
U
ضربه
slugger
U
ضربه زن
blow
U
ضربه
tit
U
ضربه
shock
U
ضربه
stroke
U
ضربه
blows
U
ضربه
sole kick
U
ضربه با کف پا
sole of the foot kick
U
ضربه با کف پا
sole trap
U
ضربه با کف پا
tits
U
ضربه
shock proof
U
ضد ضربه
POW
U
صدای ضربه
clumping
U
ضربه سنگین
cherries
U
ضربه ناموفق
clumped
U
ضربه سنگین
clump
U
ضربه سنگین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com