English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
concussive U ضربت زننده صدمه زننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
swatter U ضربت سخت زننده
lunger U ضربت زننده جهش کننده
clappers U کف زننده
nippy U زننده
applauder U کف زننده
repeller U زننده
repercussive U پس زننده
scabrous U زننده
hideous U زننده
forbidding U زننده
loathsome U زننده
wetter U نم زننده
knockers U زننده
bitten U زننده
vilest U زننده
shuffler U زننده
beater U زننده
pit a pat U زننده
squalid U زننده
clapper U کف زننده
biting U زننده
strikingly U زننده
striking U زننده
acrid U زننده
pungent U زننده
garish U زننده
prickling U زننده
poignant U زننده
stinking U زننده
pinching U زننده
loathful U زننده
odoriferous U زننده
percutient U زننده
viler U زننده
vile U زننده
tarts U زننده
strikers U زننده
repellents U زننده
nastier U زننده
mordant U زننده
unlovely U زننده
nauseam U زننده
starring U زننده
striker U زننده
staring U زننده
knocker U زننده
repellent U زننده
tart U زننده
water repellent U پس زننده اب
acrimonious U زننده
nasty U زننده
nastiest U زننده
nasties U زننده
scintillating U جرقه زننده
pickier U ضربه زننده
flagellator U تازیانه زننده
flagellator U شلاق زننده
gaunt U زننده ساختن
gaunt U زننده بی ثمر
gasper U نفس زننده
garishly U بطور زننده
trudger U قدم زننده
galssy U بی نور زننده
flogger U زننده شلاق
flogger U تازیانه زننده
glare U روشنایی زننده
glared U روشنایی زننده
glares U روشنایی زننده
repulsive U زننده تنفراور
germinant U جوانه زننده
pickiest U ضربه زننده
acrimoniousness U سخن زننده
picky U ضربه زننده
accusant U تهمت زننده
fizzy U جوش زننده
accusers U تهمت زننده
bubblier U جوش زننده
repugnant U تنفرانگیز زننده
bubbliest U جوش زننده
bubbly U جوش زننده
accuser U تهمت زننده
appellant U تهمت زننده
beater U کتک زننده
revolting U بهم زننده
estimator U تخمین زننده
dozer U چرت زننده
disturber U برهم زننده
coruscant U برق زننده
cornerman U زننده کرنر
catterer U چهچه زننده
calumnious U تهمت زننده
calumniator U افترا زننده
crying U جار زننده
harsh U ناگوار زننده
scintillator U جرقه زننده
libellant U تهمت زننده
libelant U تهمت زننده
lasher n U سد شلاق زننده
knotter U گره زننده
kicker U زننده ضربه با پا
inveigler U گول زننده
seasoner U چاشنی زننده
puddler U بهم زننده
scintillant U جرقه زننده
pricker U سیخ زننده
harsher U ناگوار زننده
harshest U ناگوار زننده
pertubative U برهم زننده
pacer U گام زننده
scarifier U تیغ زننده
napper U چرت زننده
malodor U بوی زننده
slumberer U چرت زننده
howlers U جیغ زننده
howler U جیغ زننده
shouter U فریاد زننده
sourish U به ترشی زننده
spicily U بطور زننده
staring red U قرمز زننده
strider U گام زننده
tacker U میخ زننده
tacker U کوک زننده
sharp U زننده زیرک
shackler U بخو زننده
seasoner U ادویه زننده
callers U صدا زننده
caller U صدا زننده
sharpest U زننده زیرک
ad nauseam U بسیار زننده
sharps U زننده زیرک
poignantly U بطور تیزیا زننده
luridly U کم رنگ وپریده زننده
lurid U کم رنگ وپریده زننده
pungently U بطور زننده یا تند
rankly U بطور زننده یابدبو
rakish U فاجر جلف و زننده
repulsively U بطور زننده یا دافع
mawkish U بطور زننده احساساتی
fetid U دارای بوی زننده
sewers U اگو بخیه زننده
hydromancer U تفال زننده بوسیله اب
indign U زننده بدون استحقاق
reddish U مایل بسرخی زننده
boiling U جوش زننده خشمناک
stench U بوی زننده تعفن
fulsome U زننده اغراق امیز
incisive speech U سخن تند یا زننده
invection U سخن سخت زننده
greeny U بسبزی زننده سبزفام
trusser U چوب بست زننده
stenches U بوی زننده تعفن
sewer U اگو بخیه زننده
inoffensively U بی انکه زننده باشد
shocks U صدمه ضربت
shocked U صدمه ضربت
shock U صدمه ضربت
prankster U کسیکه شوخی زننده کند
wheeler U دور زننده چرخ دار
stirring U بهم زننده هیجان اور
pranksters U کسیکه شوخی زننده کند
harsh color U رنگ تند و ناملایم و زننده
compound riposte U ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
sharp tongued U بکار برنده سخنان زننده
deceptive U گول زننده فریب امیز
prank U شوخی زننده تزئین کردن
inside of the foot kick U بغل پای ضربه زننده
loathly U زننده بطور نفرت انگیز
nippingly U بطور زننده یا طعنه امیز
pranks U شوخی زننده تزئین کردن
smacking U سیلی زننده خوش طعم
smacker U سیلی زننده خوش طعم
fanner U قرقی یا باز کوچک باد زننده
broiler U بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
out flanking U دور زننده احاطه کننده جناح
volleyer U زننده توپ در هوا قبل ازبرخورد با زمین
tickler U بهم زننده تحریک کننده قمقمه کوچک
typeball U یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
incisively U بطور نافذ بطور زننده
pit a pat U بال بال زننده تپیدن
bump U ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
shocked U ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocks U ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shock U ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
whacks U صدای ضربت ضربت
whack U صدای ضربت ضربت
injuriousness U صدمه
harms U صدمه
harming U صدمه
harmed U صدمه
harm U صدمه
hurtless U بی صدمه
harmfulness U صدمه
maim U صدمه
maimed U صدمه
maiming U صدمه
casualty U صدمه
casualties U صدمه
hardships U صدمه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com