Perdic | صدای ضربت تازیانه باهوش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (12 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	swish U	صدای ضربت تازیانه باهوش
	swished U	صدای ضربت تازیانه باهوش
	swishes U	صدای ضربت تازیانه باهوش
	swishing U	صدای ضربت تازیانه باهوش

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	whacks U	صدای ضربت ضربت
	whack U	صدای ضربت ضربت
	whomp U	صدای ضربت بلند
	whomp U	با صدای بلند ضربت زدن
	wallopings U	قوی دارای صدای ضربت
	walloping U	قوی دارای صدای ضربت
	bump U	ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
	shock U	ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
	shocked U	ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
	shocks U	ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
	whipped U	تازیانه
	rawhide U	تازیانه
	whips U	تازیانه
	lambaste U	تازیانه
	rawhides U	تازیانه
	lambast U	تازیانه
	knout U	تازیانه
	scourger U	تازیانه زن
	scourage U	تازیانه
	scotcher U	تازیانه زن
	flagellum U	تازیانه
	strapper U	تازیانه زن
	lashes U	تازیانه
	lashed U	تازیانه
	lash U	تازیانه
	scutcher U	تازیانه زن
	whip U	تازیانه
	scourge U	تازیانه
	chabup U	تازیانه
	whipper U	تازیانه زن
	honks U	صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
	honk U	صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
	honked U	صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
	honking U	صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
	acrophony U	صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
	voicing U	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
	voices U	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
	ping U	صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
	voice U	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
	synthesizers U	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
	pinging U	صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
	pings U	صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
	synthesisers U	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
	pinged U	صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
	synthesizer U	وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
	flagelliform U	تازیانه مانند
	whiplike U	تازیانه وار
	flogged U	تازیانه زدن
	flagellate U	تازیانه زدن
	knout U	تازیانه زدن
	flog U	تازیانه زدن
	to kiss the gunners daughter U	تازیانه خوردن
	flogger U	تازیانه زننده
	flagellating U	تازیانه زدن
	flagellator U	تازیانه زننده
	flogs U	تازیانه زدن
	taws U	تازیانه چرمی
	rawhide U	تازیانه زدن
	flagellates U	تازیانه زدن
	flagellated U	تازیانه زدن
	cat o'nine tails U	تازیانه 9 تسمهای
	cat o nine tails U	تازیانه نه تسمهای
	rawhides U	تازیانه زدن
	scourge U	تازیانه زدن
	spiffy U	باهوش
	smart U	باهوش
	understanding U	باهوش
	smarted U	باهوش
	smarter U	باهوش
	smartest U	باهوش
	understandings U	باهوش
	smarting U	باهوش
	smarts U	باهوش
	shrewd U	باهوش
	heavyweight U	باهوش
	keen witted U	باهوش
	heavyweights U	باهوش
	knacky U	باهوش
	brightest U	باهوش
	brighter U	باهوش
	bright U	باهوش
	on the ball <idiom> U	باهوش
	shrewder U	باهوش
	precocious U	باهوش
	shrewdest U	باهوش
	contralto U	زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
	contraltos U	زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
	lambast U	شلاق تازیانه زدن
	quirt U	تازیانه دسته کوتاه
	strap U	فیش تازیانه زنی
	lambaste U	شلاق تازیانه زدن
	straps U	فیش تازیانه زنی
	to have brains U	باهوش بودن
	men of intellgence U	مردم باهوش
	cleverest U	باهوش با استعداد
	sagacious U	باهوش بافراست
	intelligential U	عقلانی باهوش
	gleg U	حساس باهوش
	clever U	باهوش با استعداد
	have something on the ball <idiom> U	باهوش ،زرنگ
	perceptive U	حساس و باهوش
	nobody's fool <idiom> U	شخص باهوش
	smarter U	باهوش شیک
	cleverer U	باهوش با استعداد
	trick of the trade <idiom> U	باهوش وذکاوت
	keenest U	زیرک باهوش
	smarted U	باهوش شیک
	smart U	باهوش شیک
	smartest U	باهوش شیک
	smarting U	باهوش شیک
	spry U	فرز باهوش
	smatt U	زیبا باهوش
	keen U	زیرک باهوش
	smarts U	باهوش شیک
	licked U	تازیانه زدن مغلوب کردن
	whipping U	نخ تابیده مخصوص تازیانه پیچی
	licks U	تازیانه زدن مغلوب کردن
	A blood horse needs only one stroke of the whip . <proverb> U	اسب نجیب را یک تازیانه بس است .
	lick U	تازیانه زدن مغلوب کردن
	phut U	تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
	chortling U	صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
	chortles U	صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
	chortled U	صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
	monophthong U	صدای ساده وتنها صدای بسیط
	chortle U	صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
	poodle U	نوعی سگ پشمالوی باهوش
	head piece U	ادراک ادم باهوش
	knowledgeable U	قابل درک باهوش
	apprehensive U	درک کننده باهوش
	poodles U	نوعی سگ پشمالوی باهوش
	the baby takes notice U	بچه باهوش است
	wise guy <idiom> U	باهوش تراز بقیه جلودادن
	whipping boy U	بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
	skirl U	صدای زیر صدای نی انبان
	twang U	صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
	twanged U	صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
	twanging U	صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
	twangs U	صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
	Susurrus U	صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
	tu whit tu whoo U	صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
	tu-whit tu-whoo U	صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
	stripes U	راه راه کردن تازیانه زدن
	stripe U	راه راه کردن تازیانه زدن
	tinkled U	صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
	thumped U	صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
	tinkling U	صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
	thump U	صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
	tinkle U	صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
	tinkles U	صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
	thumping U	صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
	thumps U	صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
	pound U	ضربت
	buffet U	ضربت
	canvass U	ضربت
	concussion U	ضربت
	knoit U	ضربت
	percussion U	ضربت
	whang U	ضربت
	strikes U	ضربت
	strike U	ضربت
	hew U	ضربت
	ding U	ضربت
	hews U	ضربت
	pounded U	ضربت
	inflicter U	ضربت زن
	shocked U	ضربت
	bump U	ضربت
	hewing U	ضربت
	skelpit U	ضربت
	skelp U	ضربت
	larrup U	ضربت
	jow U	ضربت
	dint U	ضربت
	dinge U	ضربت
	shock U	ضربت
	shocks U	ضربت
	pounds U	ضربت
	pounding U	ضربت
	slipe U	ضربت
	buffeted U	ضربت
	buffeting U	ضربت
	thwacks U	ضربت
	slapping U	ضربت
	plunk U	ضربت
	inflictor U	ضربت زن
	stroking U	ضربت
	slap U	ضربت
	jar U	ضربت
	hewed U	ضربت
	slaps U	ضربت
	stroked U	ضربت
	stroke U	ضربت
	thumping U	ضربت
	jarred U	ضربت
	thumped U	ضربت
	thump U	ضربت
	jars U	ضربت
	thumps U	ضربت
	blow U	ضربت
	blows U	ضربت