English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
voice U صدای انسان
voices U صدای انسان
voicing U صدای انسان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
voice U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voice U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice U صدای سخنرانی انسان
voices U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voices U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voices U صدای سخنرانی انسان
voicing U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
voicing U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing U صدای سخنرانی انسان
synthesisers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizer U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
synthesizers U وسیلهای که صدای مشابه صدای انسان تولید میکند
Other Matches
anthropo U پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop U پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
id U مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography U علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
honk U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honked U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honking U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
honks U صدای خوک یاگراز صدای غاز وحشی یا بوق ماشین وامثال ان
acrophony U صدای حرف اول کلماتی که معرف خود ان کلمه باشدمانند صدای a درالف
ping U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
contraltos U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
contralto U زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
chortles U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
chortled U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
phut U تق صدای ترکیدن بادکنک صدای گلوله
chortling U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
monophthong U صدای ساده وتنها صدای بسیط
chortle U صدای خرخرکردن صدای خرناس کردن
skirl U صدای زیر صدای نی انبان
Susurrus U صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
twang U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanged U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twanging U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
twangs U صدای تودماغی صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
tu whit tu whoo U صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
tu-whit tu-whoo U صدایی شبیه صدای جغد صدای جغد
thumped U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkle U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkled U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thumps U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
tinkles U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
tinkling U صدای جرنگ صدای جرنگ جرنگ کردن طنین داشتن
thumping U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
thump U صدای تلپ با صدای تلپ تلپ زدن یاراه رفتن
homo U انسان
man U انسان
mans U انسان
mortal U انسان
mortals U انسان
human being U انسان
human beings U انسان
loard of creation U انسان
in human shape U انسان
homosapiens U انسان
anthropoids U انسان نما
infrahuman U مادون انسان
The human body U بدن انسان
humanitarian U انسان گرایانه
dewlaps U غبغب انسان
dewlap U غبغب انسان
humankind U نوع انسان
anthropoids U شبه انسان
anthropoid U انسان نما
anthropoid U شبه انسان
rump U کفل انسان
human nature U طبیعت انسان
kindlity U انسان وار
humansit U انسان دوست
misanthrope U انسان گریز
egalitarian U طرفدارتساوی انسان
human movement U حرکت انسان
pithecanthrope U انسان میمونی
economic man U انسان اقتصادی
homosapiens U نوع انسان
eudemonology U گفتاردرسعادت انسان
godman U انسان خداوار
primitive U انسان اولیه
palm U کف دست انسان
brisket U سینه انسان
humanly U مثل انسان
humanist U انسان گرا
rumps U کفل انسان
palms U کف دست انسان
atomy U اسکلت انسان
misanthropes U انسان گریز
bods U بدن انسان
cannibalism U ادمخواری انسان
homo economicus U انسان اقتصادی
mankind U نوع انسان
humanoid U شبیه انسان
humanoids U شبیه انسان
infrahuman U پایین تر از انسان
marginal man U انسان حاشیهای
heidelberg man U انسان هایدلبرگ
hominid U جنس انسان
manward U بطرف انسان
anthropomorphism U انسان انگاری
anthropologist U انسان شناس
superhuman U برتر از انسان
homo faber U انسان ابزارساز
anthropomorphic U شبیه انسان
misanthropy U انسان بیزاری
anthropophobia U انسان هراسی
subhuman U مادون انسان
anthropology U انسان شناسی
the outward man U انسان فاهر
homo politicus U انسان اجتماعی
bod U بدن انسان
anthropocentrism U انسان محوری
humanism U مکتب اصالت انسان
anthropometry U انسان سنجی جسمانی
equalitarian U طرفدار تساوی انسان
pre adamite U انسان پیش از ادم
ape U میمون انسان نما
prehuman U پیش از پیدایش انسان
cultural anthropology U انسان شناسی فرهنگی
buffs U جلا پوست انسان
hypomorph U انسان سرگرد وپاکوتاه
buff U جلا پوست انسان
theophany U تجلی خدا به انسان
varmint U انسان یاحیوان مزاحم
homo sapiens U انسان اندیشه ورز
hu man U وابسته ب ه انسان بشری
ethos U صفات وشخصیت انسان
theophany U فهور خدابه انسان
varment U انسان یاحیوان مزاحم
kindlily U بطورملایم انسان وار
feces U مدفوع انسان وحیوان
foliate mask U صورت مجسمه انسان
neoanthropic U شبیه انسان جدید
man made U ساخته دست انسان
neoanthropic U وابسته به انسان جدید
humankind U بشریت نژاد انسان
trunks U خرطوم بینی انسان
man of mould U انسان خاکی یا فانی
man made U مصنوع انسان انسانی
man-made U مصنوع انسان انسانی
man-made U ساخته دست انسان
misanthropic U مربوط به انسان گریزی
anthropology U علم انسان شناسی
homosapiens U نام علمی انسان
trunk U خرطوم بینی انسان
anthropomorphic U دارای شکل انسان
superman U موجود مافوق انسان
aping U میمون انسان نما
physical anthropology U انسان شناسی جسمانی
manxman U اهل جزیره انسان
aped U میمون انسان نما
man trap U دام برای انسان
apes U میمون انسان نما
supermen U موجود مافوق انسان
anthropology U مبحث روابط انسان با خدا
theophanic U وابسته به تجلی خدا به انسان
anthropophagous U تغذیه کننده از گوشت انسان
crutch U محل انشعاب بدن انسان
non human U غیر متعلق به نژاد انسان
zombi U انسان زنده شد ادم احمق
man-eaters U جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
kinesiology U تشریح حرکات بدنی انسان
ash U بقایای جسد انسان پس از مرگ
subhuman U دارای صفاتی شبیه انسان
man is a risible creature U انسان مخلوقی است خنده کن
humanization U انسان پروری متمدن سازی
superhuman U ابر انسان فوق بشری
floruit U دوره رشد وپیشرفت انسان
non-human U غیر متعلق به نژاد انسان
man eater U جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
man-eater U جانوری که انسان را میخورد ادمخوار
polygenesis U پیدایش انسان ازنژادهاومبادی مختلف
zombies U انسان زنده شد ادم احمق
hu man U دارای خوی انسانی انسان
zombie U انسان زنده شد ادم احمق
glanders U بیماری مسری اسب و انسان
anthropic U مربوط به دوران پیدایش انسان
anthropogenic U مربوط به پیدایش و تکامل انسان
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
gorillas U بزرگترین میمون شبیه انسان
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
gorilla U بزرگترین میمون شبیه انسان
macaca U بوزینه دم کوتاه شبیه انسان
droid U یک ادم ماشینی شبیه انسان
trichotomy U تقسیم وجود انسان به سه قسمت
as memory serves U هر وقت بیاد انسان بیاید
crutches U محل انشعاب بدن انسان
preadolescence U دوره قبل از بلوغ انسان
self born U پیدا شده در نفس انسان
satyr U موجود نیمه انسان ونیمه بز
satyrs U موجود نیمه انسان ونیمه بز
macaque U بوزینه دم کوتاه شبیه انسان
truncal U وابسته به تنه انسان یا درخت
pithecanthrope U برزخ میان انسان و میمون
zooplasty U فن پیوند زدن گوشت جانور به انسان
inhabitiveness U میل طبیعی انسان به بود باش
memento mori U کاسه یاچیزدیگری که انسان رابیادمردن می اندازد
fruitarianism U اعتقادباینکه خوراک انسان بایدمیوه باشد
theanthropic U مجسم کننده ذات خدادرهیکل انسان
bedbugs U ساس که از خون انسان تغذیه میکنند
bedbug U ساس که از خون انسان تغذیه میکنند
The human brain is a complex organ . U مغز انسان عضو پیچیده یی است
crumpled rose leaf U چیزی که خوشی انسان رامنغض میکند
pick up a trail/scent <idiom> U تشخیص جای پای انسان یا حیوان
psilanthropy U عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
psilanthropism U عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com