English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pillow U صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
pillows U صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quasi smooth flow U جریان نیمه ارام یا شبه ارام
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
laminar flow U جریان ارام
input bias current U جریان ارام اولیه
quasi steady U جریان نیمه ارام
floater U پاس ارام هوایی تخته بزرگ موج سواری
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
He has not enough experience for the position. U برای اینکار تجربه کافی ندارد
caught short <idiom> U پول کافی برای پرداخت نداشتن
end in itself <idiom> U مکان کافی برای راحت بودن
well-to-do <idiom> U پول کافی برای امرار معاش کردن
on easy street <idiom> U پول کافی برای زندگی راحت داشتن
Is there enough time to change trains? U آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
make a living <idiom> U پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
subliminally U غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
subliminal U غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
so as to quiet him U برای ارام کردن او
ivory towers U محل ارام برای تفکر
ivory tower U محل ارام برای تفکر
long run U مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
decompression table U جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
demurrer U ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
state tiger U در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
decompress U ارام ارام بالا امدن با مکثهای موقت
decarburizing U گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
share U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shared U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
diesel ramjet U موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
embedded code U کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
safaris U سفر برای شکار بزرگ
safari U سفر برای شکار بزرگ
circuit breaker U سویچی برای قطع جریان
circuit breakers U سویچی برای قطع جریان
deer refle U تفنگ کالیبر بزرگ برای شکاربزرگ
restoration U احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
left hand rule for electron flow U قاعده چپگرد برای جریان الکترون
conduction U توانایی یک ماده برای هدایت جریان
porte cochere U در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
sportfisherman U قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
conductive U مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
right hand rule for electron flow U قاعده راست گرد برای جریان الکترون
burners U وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
burner U وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
gill U فلپی در پشت موتور برای کنترل جریان هوا
embolectomy U عمل جراحی برای دراوردن مانع جریان خون
gill type flap U فلپی در پشت موتور برای کنترل جریان هوا
entrance head U بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
case sensitive search U جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
guns U تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
gun U تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
prima facie evidence U مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
powers U جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powering U جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
powered U جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power U جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
weather helm U تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
big blue U ابی بزرگ لقبی برای شرکت بین المللی ماشینهای تجاری
vm/sp U VirtualIB سیستم عاملی برای کامپیوترهای بزرگ Product System achine
beach balls U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
beach ball U توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
deflation port U سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
keeper U ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
common U استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
ratioing U کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
keepers U ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
critical path analysis U استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
commonest U استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
commoners U استانداری برای تصاویر ویدیویی که پیکسلهای تصویر را بزرگ و پهن نشان میدهد
hollerith code U سیستم کدگذاری که از سوراخ هایی در کارت بری نمایش حروف و نشانه ها استفاده میکند. این سیستم از دو مجموعه ردیف 12 تایی برای تامین محل کافی هر کد استفاده میکند
fanning U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fan U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanned U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fans U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
central U که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
damping vane U پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
terminator U مقاومتی که در انتهای کابل coaxial باس شبکه قرار دارد برای تولید جریان الکتریکی . 2-
workflow U نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
venturi U کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
roaches U صخره
scarp U صخره
rupicoline U صخره زی
rupicolous U صخره زی
roach U صخره
rocked U صخره
rock U صخره
rocks U صخره
cliffs U صخره
cliff صخره
broken rock U صخره
tasite U صخره اتشفشانی
reefs U صخره زیرابی
tor U صخره بلند
reefs U صخره دریایی
reef U صخره زیرابی
reef U صخره دریایی
saxicolous U سنگ زی صخره زی
cliffs U صخره عمودی
cliff U صخره عمودی
scarp U صخره زیرابی
precipices U صخره پرتگاه
saxicoline U سنگ زی صخره زی
precipice U صخره پرتگاه
lithology U صخره شناسی
Novell U شرکت بزرگ که نرم افزار شبکه تولید می :ند. و برای سیستم عامل Netware معروف است که روی سرور PC اجرا میشود
rocked U تخته سنگ یا صخره
rock U سنگ خاره صخره
rocked U سنگ خاره صخره
rock work U خاره یا صخره مصنوعی
rockbound U احاطه شده با صخره
vertical cliffs U صخره های عمودی
rock U تخته سنگ یا صخره
rocks U تخته سنگ یا صخره
slickenside U سطح صیقلی صخره
rocks U سنگ خاره صخره
unix U سیستم عامل چند کاربره عمومی سافت AT Tbell Laboraforien برای اجرا روی بیشتر کامپیوترها از PC تامین کامپیوتر و meninframe بزرگ
banks U صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank U صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
rimrock U لبه بر امده صخره مزبور
talus U توده سنگریزه در پای صخره
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
He has grown into a man . U برای خودش مردی شده ( بزرگ شده )
barrier reef U صخره مرجانی که تقریباموازی ساحل است
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
mismatch U ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
stylolite U ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
gabbro U نوعی صخره از دسته سنگهای محترقه و اتشفشانی
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
rimrock U صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
NetBEUI U گونه پیشرفته پروتکل شبکه NetBios ساخت ماکروسافت NetBECI در شبکه قابل سیریابی نیست و برای شبکههای مابین بزرگ نامناسب میشود
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
sufficient U کافی
adequate کافی
adequate U کافی
sufficient <adj.> U کافی
sufficing <adj.> U کافی
enough U کافی
adequate <adj.> U کافی
acceptable <adj.> U کافی
satisfactory <adj.> U کافی
good [sufficient] <adj.> U کافی
enow U کافی
sufficient conditions U شرایط کافی
adequately [sufficiently] <adv.> U بقدر کافی
sufficient condition U شرط کافی
sufficiently <adv.> U بقدر کافی
sufficed U کافی بودن
skimped U غیر کافی
scantiest U غیر کافی
suffice U کافی بودن
scantier U غیر کافی
sufficient U مقدار کافی
skimp U غیر کافی
leisure U وقت کافی
suffice U کافی بودن
scanty U غیر کافی
suffices U کافی بودن
be sufficient U کافی بودن
be adequate U کافی بودن
last [be enough] U کافی بودن
skimps U غیر کافی
inextenso U بطول کافی
skimping U غیر کافی
be enough U کافی بودن
sufficing U کافی بودن
plenty of rain U باران کافی
inadequate U غیر کافی
reach U کافی بودن
adequately U بقدر کافی
due care U مراقبت کافی
Nothing more, thanks. کافی است.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com