English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hobnob U صحبت دوستانه کردن
hobnobbed U صحبت دوستانه کردن
hobnobbing U صحبت دوستانه کردن
hobnobs U صحبت دوستانه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nattering U صحبت دوستانه
natter U صحبت دوستانه
natters U صحبت دوستانه
nattered U صحبت دوستانه
kaffeeklatsch U صحبت دوستانه یامذاکرات غیررسمی
chatted U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chatting U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chats U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
chat U دوستانه حرف زدن سخن دوستانه
expostulating U سرزنش دوستانه کردن
expostulates U سرزنش دوستانه کردن
expostulated U سرزنش دوستانه کردن
expostulate U سرزنش دوستانه کردن
warm up <idiom> U دوستانه برخورد کردن
to e. with person on a thing U کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
befriended U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
sass U بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
confabulate U صحبت کردن
speaks U صحبت کردن
talk U صحبت کردن
speak U صحبت کردن
talks U صحبت کردن
to talk [to] U صحبت کردن [با]
talked U صحبت کردن
sniffling U تودماغی صحبت کردن
to switch on U طرف صحبت کردن
To refer to implicitly. To hint. U درپرده صحبت کردن
waste one's breath <idiom> U بی نتیجه صحبت کردن
to speak to somebody U با کسی صحبت کردن
go on <idiom> U زیادی صحبت کردن
pipe up <idiom> U بلندتر صحبت کردن
tell (someone) off <idiom> U با عصبانیت صحبت کردن
sniffling U با فن فن صحبت یاگریه کردن
to speak [about] U صحبت کردن [در باره]
To speak elaborately. U با آب وتاب صحبت کردن
sniffles U با فن فن صحبت یاگریه کردن
to speak candidly <idiom> U بی پرده صحبت کردن
sniffled U تودماغی صحبت کردن
To pay money. To make a payment. U بی پرده صحبت کردن
harp on <idiom> U بانارضایتی صحبت کردن
sniffle U با فن فن صحبت یاگریه کردن
take exception to <idiom> U مخاف صحبت کردن
sniffle U تودماغی صحبت کردن
hold forth <idiom> U صحبت کردن درمورد
sniffles U تودماغی صحبت کردن
sniffled U با فن فن صحبت یاگریه کردن
To talk in measured terms . To talk slowly. U شمرده صحبت کردن
To speak with freedom. U آزادانه صحبت کردن .
to take the floor U حرف زدن صحبت کردن
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
to interrupt any one's speech U صحبت کسیرا قطع کردن
ad-libbed U بدون نوشته صحبت کردن
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
ad-lib U بدون نوشته صحبت کردن
to talk shop U در باره کار صحبت کردن
sniffle U درحال عطسه صحبت کردن
sniffling U درحال عطسه صحبت کردن
ad-libbing U بدون نوشته صحبت کردن
sniffled U درحال عطسه صحبت کردن
squeak U با صدای جیغ صحبت کردن
squeaked U با صدای جیغ صحبت کردن
ad-libs U بدون نوشته صحبت کردن
squeaks U با صدای جیغ صحبت کردن
lisp U نوک زبانی صحبت کردن
lisped U نوک زبانی صحبت کردن
break in upon U قطع کردن صحبت کسی
lisping U نوک زبانی صحبت کردن
lisps U نوک زبانی صحبت کردن
sniffles U درحال عطسه صحبت کردن
squeaking U با صدای جیغ صحبت کردن
To strick up a conversation with somebody. U سر صحبت را با کسی باز کردن
To speak slowly. U آهسته صحبت کردن (شمرده)
to speak fluently U بطور روان صحبت کردن
To talk like a book . U لفظ قلم صحبت کردن
talk U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talked U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talks U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
in touch <idiom> U بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
speech U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
to speak fluent Farsi U روان صحبت کردن زبان پارسی
phoning U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phone U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoned U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
speeches U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
phones U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
carp U از روی خرده گیری صحبت کردن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
beat around the bush <idiom> U غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
blather U حرف بی ارزش زدن صحبت بی معنی کردن
to talk insistently to somebody U با کسی به اصرار صحبت کردن [تا قانع شود]
To speak in a low voice. U آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
cant U باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
phone U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
phoned U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
phones U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
phoning U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
converse U : صحبت کردن محاوره کردن
conversed U : صحبت کردن محاوره کردن
converses U : صحبت کردن محاوره کردن
conversing U : صحبت کردن محاوره کردن
gesticulated U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulate U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
sociable U دوستانه
cosh U دوستانه
amicably U دوستانه
coshing U دوستانه
neighbourly U دوستانه
friendlies U دوستانه
coshed U دوستانه
friendlily U دوستانه
matey U دوستانه
coshes U دوستانه
amicable U دوستانه
friendly U دوستانه
friendlier U دوستانه
fraternal U دوستانه
friendliest U دوستانه
blithe U دوستانه
friendly U مسابقه دوستانه
take liberties <idiom> U دوستانه رفتارکردن
gentelmen's agreement U موافقتنامه دوستانه
friendliest U مسابقه دوستانه
folksy U دوستانه خودمانی
hobnobs U دوستانه خودمانی
hobnobbed U دوستانه خودمانی
hobnobbing U دوستانه خودمانی
unfriendly U غیر دوستانه
accommodation acceptance U برات دوستانه
friendlier U مسابقه دوستانه
kite U برات دوستانه
concordat U توافق دوستانه
hobnob U دوستانه خودمانی
friendlies U مسابقه دوستانه
kites U برات دوستانه
admonition U سرزنش دوستانه
amicable settlement U تسویه دوستانه
out of one's shell <idiom> U گفتگو دوستانه
chilly <adj.> U غیر دوستانه
accommodation bill U سفته دوستانه
humanitarian U بشر دوستانه
accommodation bill U برات دوستانه
sporting U تفریح دوستانه
humanitarian U نوع دوستانه
admonitions U سرزنش دوستانه
unfriendly act U عمل غیر دوستانه
symposia U مجلس مذاکره دوستانه
symposium U مجلس مذاکره دوستانه
symposiums U مجلس مذاکره دوستانه
to ask somebody to say a few words U خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند
dealing U مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
green PC U رایانه زیست بوم دوستانه
to reach an amicable settlement U دستیافتن به حل و فصل دوستانه [حقوق]
to jump up at somebody U به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
philanthropic feelings U احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
bunting U پارچه سست بافت پرچمی خطابی دوستانه
says U سخن گفتن صحبت کردن سخن
say U سخن گفتن صحبت کردن سخن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
conversed U صحبت
conversing U صحبت
converses U صحبت
mouth U صحبت
parle U صحبت
mouthed U صحبت
mouthing U صحبت
confabulation U صحبت
mouths U صحبت
converse U صحبت
colloquies U صحبت
colloquy U صحبت
collocutor U هم صحبت
talks U صحبت
chitchat U صحبت
talked U صحبت
talk U صحبت
sniffled U صحبت تودماغی
sniffling U صحبت تودماغی
speeches U صحبت نطق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com