English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
band stop U صافی میان نگذر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
band pass U صافی میان گذر
absolute filter U صافی میکرونی صافی میکروسکپی
antivignetting filter U صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
intervenient U در میان اینده واقع در میان
futtock U میان چوب میان تیر
sleekness U صافی
smoothness U صافی
colander U صافی
line filter U صافی خط
scumble U صافی
pureness U صافی
planeness U صافی
filter bed U صافی اب
leach U صافی
oaleaceous U صافی
defecator U صافی
limpidity U صافی
limpidity or limpidness U صافی
filters U صافی
water filter U صافی اب
strainers U صافی
absolute filter U صافی صد در صد
filter U صافی
strainer U صافی
colanders U صافی
filtrable U صافی کردنی
filtration U از صافی گذراندن
filter disc U قرص صافی
filterable U صافی کردنی
filter disk U قرص صافی
filter flask U بالن صافی
filter press U صافی فشاری
filrate U از صافی گذشتن
filrate U از صافی گذراندن
filter add U کمک صافی
filter chock U چوک صافی
filter characteristic U مشخصه صافی
filter circuit U مدار صافی
filter capacitor U خازن صافی
filter bed U صافی شنی
filter condenser U خازن صافی
scratch filter U صافی پیکاپ
filter crystal U کریستال صافی
filter curve U منحنی صافی
filter paper U کاغذ صافی
suction filter U صافی مکنده
filter packing U لایی صافی
line filter U صافی همهمه
crystal filter U صافی بلورین
line filter U صافی شبکه
purity U صافی پاکدامنی
killer stage U صافی رنگ
color killer U صافی رنگ
absorbent filter U صافی جذب
accelofilter U صافی سریع
acoustic filter U صافی صوتی
break even U صافی درامدن
band screen U صافی مخازن
noise filter U صافی همهمه
nominal filter U صافی میکرونی
oil filter U صافی روغن
filter packing U پوشش صافی
filter network U شبکه ی صافی
electric filter U صافی الکتریکی
edge fillter U صافی چاکدار
leach U صافی کردن
differentiating filter U صافی ممیز
leach U از صافی گذراندن
porous filter U صافی متخلخل
polarizing filter U صافی قطبی
petrol filter U صافی بنزین
light filter U صافی نور
gas mask canister U صافی گاز
interference filter U صافی پارازیت
filters U صافی پالایه
glassiness U صافی زلالی
gravel filter U صافی شنی
gloss U صافی براقی
filter U صافی پالایه
serenity U بی سر وصدایی صافی
filter U فیلتر صافی
filtering U از صافی گذراندن
filters U فیلتر صافی
fuel filter U صافی بنزین
interference filter U صافی تداخل
fineness U موشکافی صافی
frequency filter U صافی فرکانس
fuel filter U صافی سوخت
interference eliminator U صافی تداخل
filter layer U لایه صافی
low frequency filter U صافی فرکانس پایین
strainer well U چاه صافی دار
low pass filter U صافی پایین گذر
impedance transforming filter U صافی تبدیل امپدانس
infltrate U از سوراخهای صافی گذراندن
filter stick U لوله صافی دار
flexible oil filter line U لوله صافی روغن
narrow band filter U صافی فلزات باریک
power line filter U صافی جریان برق
filtrate U مایع زیر صافی
serene U صافی صاف کردن
high pass filter U صافی بالا گذر
integrating filter U صافی جمع کننده
filter insert U دریچه یا مدخل صافی
low pass acoustical filter U صافی پایین گذر صوتی
nominal filter U صافی به اندازه عبور معین
high pass acoustical filter U صافی صوتی بالا گذر
intermediate frequency band filter U صافی باند فرکانس میانی
diesel fuel oil filter U صافی سوخت موتور دیزل
band pass filter circuit U مدار صافی باند پاس
lawn U مرغزار باپارچه صافی کردن
lawns U مرغزار باپارچه صافی کردن
fluted filter paper U کاغذ صافی چین دار
leachate U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
leach [liquid formed by leaching] U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
hypostyle hall U [اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
Indian summer U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
among U میان
amongst U در میان
middles U میان
center U میان
middle part U میان
omphalos U میان
mean line U خط میان
mean water U میان اب
cross country U میان بر
midrib U رگ میان
crosscut U میان بر
mongst U میان
between U میان
through U از میان
mesocarp U میان بر
middling U میان
shortcut U میان بر
per U از میان
half back U میان
diameter U میان بر
diameters U میان بر
amid U در میان
waist U میان
staggers U یک در میان
staggering U یک در میان
centered U میان
waists U میان
centre U میان
centred U میان
intershoot U در میان
thru U از میان
waistlines U میان
waistline U میان
into U در میان
stagger U یک در میان
in our midst U در میان ما
in the midden of U در میان
middle U میان
centers U میان
overthwart U از میان
intercurrent U در میان اینده
intermural U میان دیواری
medius U انگشت میان
double space U یک سطر در میان
intercurreace U در میان امدن
interfluves U میان دو رود
centration U میان گرایی
interposition U پا میان گذاری
floret of the disk U گلچه میان
intermontane U میان کوه
mesoderm U میان پوست
decussate U یکی در میان
blow in U حمله از میان خط
intergroup U میان گروهی
mesencephalon U میان مغز
inter nos U در میان خودمان
inter se U میان خودشان
mediastinum U میان پرده
interjacency U میان بودن
interjacency U وقوع در میان
entracte U میان پرده
intercellular U میان یاختهای
intervascular U واقع در میان رگ ها
diaphrgam U میان پرده
interjectory U در میان انداخته
interlay U در میان گذاردن
interlocate U در میان گذاردن
cutoff U راه میان بر
heartwood U میان چوب
cut across U میان بر کردن
interjectory U در میان اورده
heart wood U میان چوب
intersegmental U میان قطعهای
internode U میان گره
hollows U میان تهی
inter vivos U در میان زنده ها
half back U میان بازی کن
interlucent U میان تاب
halfback U میان بازیکن
duramen U میان درخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com