English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gait U شیوه راه رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Gigantic Order U [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
approaches U شیوه
methode U شیوه
device U شیوه
processes U شیوه
approach U شیوه
approached U شیوه
process U شیوه
modes U شیوه
devices U شیوه
practices U شیوه ها
practice U شیوه
procedure U شیوه
habitude U شیوه
mode U شیوه
style U شیوه
custom U شیوه
idioms U شیوه
idiom U شیوه
do U شیوه
styling U شیوه
styles U شیوه
styled U شیوه
procedures U شیوه ها
technique U شیوه
techniques U شیوه
patterns U شیوه
pattern U شیوه
norms U شیوه
method U شیوه
norm U شیوه
methods U شیوه
order U شیوه
method U ایین شیوه
mode of production U شیوه تولید
employment practice U شیوه استخدامی
endorcement procedure U شیوه اجرا
tactic U رزم شیوه
severe style U شیوه جدی
research method U شیوه پژوهش
flops U شیوه فاسبوری
flopping U شیوه فاسبوری
flopped U شیوه فاسبوری
shaken U موافق شیوه
modus operandi U شیوه کار
pen U شیوه نگارش
penning U شیوه نگارش
pens U شیوه نگارش
cloze technique U شیوه بندش
methods U ایین شیوه
modus vivendi U شیوه زیست
technic U صناعت شیوه
flop U شیوه فاسبوری
mode of vibration U شیوه ارتعاش
pace U شیوه تندی
procedure U روش شیوه
paced U شیوه تندی
paces U شیوه تندی
penned U شیوه نگارش
oratory U شیوه سخنرانی
orientalizing style U شیوه خاورمابی
mentality U شیوه اندیشه
vibrational mode U شیوه ارتعاش
mentalities U شیوه اندیشه
elocution U شیوه سخنوری
civics U شیوه کشورداری
flooding technique U شیوه غرقه سازی
error choice technique U شیوه خطا گزینی
paced U شیوه گام برداشتن
pace U شیوه گام برداشتن
paces U شیوه گام برداشتن
concertina fold U شیوه تا کردن کاغذ
critical incidents technique U شیوه رویدادهای شاخص
assets liabilities technique U شیوه محاسن- معایب
sound practices U شیوه های درست
modulus operadi U شیوه با طرز کار
preferred cognitive mode U شیوه شناختی مرجح
prototaxic mode U شیوه ادراکی ابتدایی
iconic mode U شیوه تصویرسازی حسی
lever watch U شیوه بکار بردن
holtzman inkblot technique U شیوه لکههای هولتسمان
prestressing method U شیوه پیش تنیدگی
impasto U شیوه رنگ زنی غلیظ
parataxic mode U شیوه ادراکی خود- محوری
modality U روند [پردازه] [شیوه] [روش]
flamboyant gothic U شیوه گوتیک شعله اسا
leverage U شیوه بکار بردن اهرم
arch order U [شیوه ی ستون بندی طاق]
eastern cut off U شیوه قیچی پرش ارتفاع
Giant Order U شیوه غول ستونی [معماری]
idiosyncratic U وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
virgilian U به شیوه virgil شاعر نامی روم
copier U مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
orientalize U شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
copiers U مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
tactic U جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
scholasticism U شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
majority rule U شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
latinity U شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
The means of payment will appear unchanged. U شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
Religion was portrayed in a negative way. U دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
mannerist U کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
object method of teaching U شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
eastern roll U شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
megapode U یکجور مرغ بزرگ پاکه شیوه اش ساختن پشههای خاک است
pop goes the weasel U یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
paraded U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades U سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading U سان رفتن رژه رفتن محل سان
Composite Order U [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
oil on canvas [painting technique] U رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی]
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
box and one U دفاع به شیوه چهار جا گیر ویک یار گیر
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
to boil over U سر رفتن
twiddles U ور رفتن
to fall short U کم رفتن
twiddled U ور رفتن
twiddle U ور رفتن
meddles U ور رفتن
meddle U ور رفتن
regressing U پس رفتن
to make ones getaway U در رفتن
meddled U ور رفتن
to pair off U رفتن
to skirt along the coast U رفتن
admits U رفتن
to d.deep in to U فر رفتن در
to run off U در رفتن
to do a guy U در رفتن
to do out of U کش رفتن
twiddling U ور رفتن
to fall away U رفتن
to fall away U پس رفتن
sink U ته رفتن
sinks U ته رفتن
to hang back U پس رفتن
to fly off U در رفتن
to flow over U سر رفتن
swipe U کش رفتن
go U رفتن
swiped U کش رفتن
swiping U کش رفتن
admitting U رفتن
regress U پس رفتن
pilfered U کش رفتن
to foot it U رفتن
to go to the bottom U ته رفتن
to go to mess U رفتن
to go bang U در رفتن
regresses U پس رفتن
to go backward U پس رفتن
to go back ward U پس رفتن
to get over U رفتن از
to get one's monkey up U از جا در رفتن
to get away U رفتن
regressed U پس رفتن
admit U رفتن
fribble U ور رفتن
glom on to U کش رفتن
go over U به ان سو رفتن
bleneh U پس رفتن
hang around U ور رفتن
crawls U رفتن
betake U رفتن
crawled U رفتن
niggle U ور رفتن
crawl U رفتن
jauk U ور رفتن
pilfer U کش رفتن
pilfering U کش رفتن
pilfers U کش رفتن
receding U پس رفتن
recedes U پس رفتن
receded U پس رفتن
fall into a rage U از جا در رفتن
to break loose U در رفتن
recede U پس رفتن
snitching U کش رفتن
snitches U کش رفتن
break loose U در رفتن
snitch U کش رفتن
niggled U ور رفتن
make off U در رفتن
goes U رفتن
filches U کش رفتن
filch U کش رفتن
retract U تو رفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com