Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
eye glass
U
شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wash board
U
تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
freezing mixture
U
نمک بایخ یابرف که برای افسردن بکارمیبرند
buckhorn
U
استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمیبرند
watch guard
U
زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
stiffening
U
اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
dimity
U
دمیاطی :پارچه نخی سفت باف وراه راه که برای پرده بکارمیبرند
vitrescence
U
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
cullet
U
خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
vitrescent
U
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
fibre optics
U
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
glared
U
صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glare
U
صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glares
U
صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
fibre optics
U
لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود
hackery
U
ارابه هندی که کاونربرای راندن ان بکارمیبرند
matrass
U
شیشه گردن دراز که درازمونهای شیمیایی بکارمیبرند
dinner wagon
U
میزیکه روی غلطک میگرددودرسفره خانه بکارمیبرند
hack hammer
U
چکش تیشه مانندکه سنگ تراشان بکارمیبرند
scrim
U
پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
second sight
U
بینایی
sight
U
بینایی
sights
U
بینایی
vision
U
بینایی
eyes
U
بینایی
spectrum
U
بینایی
eyeing
U
بینایی
eye
U
بینایی
perspectives
U
بینایی
perspective
U
بینایی
eyesight
U
بینایی
eying
U
بینایی
perceptivity
U
بینایی
visions
U
بینایی
spectral
U
بینایی
galssy
U
شیشهای
glass rule
U
خط کش شیشهای
glazing
U
شیشهای
vitric
U
شیشهای
vitreous
U
شیشهای
hyaloid
U
شیشهای
vitriform
U
شیشهای
glassy
U
شیشهای
amorphous
U
شیشهای
optic nerve
U
عصب بینایی
the sense of sight
U
حس بینایی یا باصره
facial vision
U
بینایی صورتی
optometer
U
بینایی سنج
visual purple
U
ارغوان بینایی
asthenopia
U
ضعف بینایی
scotopia
U
بینایی در تاریکی
photopia
U
بینایی درنورزیاد
far point
U
برد بینایی
optic
U
وابسته به بینایی
emmetropia
U
بینایی طبیعی
tunnel vision
U
بینایی کانونی
visive
U
وابسته به بینایی
dichromatism
U
بینایی دوفامی
emmetropis
U
بینایی طبیعی
visual acuity
U
تیزی بینایی
monocular vision
U
بینایی یک چشمی
trichromatism
U
بینایی سه فامی
discernment
U
بصیرت بینایی
nervus opticus
U
عصب بینایی
optics
U
علم بینایی
visual yellow
U
زرد بینایی
rhodopsin
U
ارغوان بینایی
field of vision
U
میدان بینایی
optometry
U
بینایی سنجی
visual axis
U
محور بینایی
quick sight
U
بینایی تیز
monochromatism
U
بینایی تک فامی
vision test
U
ازمون بینایی
glass tube
U
لوله شیشهای
glazing coat
U
روکش شیشهای
vitreus state
U
حالت شیشهای
glass
U
الت شیشهای
glass electrode
U
الکترود شیشهای
glass eye
U
چشم شیشهای
glass jaw
U
ارواره شیشهای
glassy state
U
حالت شیشهای
vitreosity
U
خاصیت شیشهای
glassiness
U
خاصیت شیشهای
the vitreoud humour
U
ابگونه شیشهای
glass vessels
U
فروف شیشهای
glass rod
U
میله شیشهای
glass bulb
U
حباب شیشهای
blindworm
U
مار شیشهای
gamma transition
U
تبدیل شیشهای
solar house
U
گلخانه شیشهای
glassy transition
U
تبدیل شیشهای
marble
U
گلوله شیشهای
louvred
U
دریاپنجرهچوبی-شیشهای
shellac
U
لاک شیشهای
semivitrified
U
نیمه شیشهای
semivitrified
U
نیم شیشهای
slow worm
U
مار شیشهای
hyaloid membrane
U
شامهء شیشهای
galss transition
U
تبدیل شیشهای
marbles
U
گلوله شیشهای
ametropia
U
نقص انکساری بینایی
optometric service
U
قسمت بینایی سنجی
optical instruments
U
الات وابسته به بینایی
paropsis
U
خراب شدن بینایی
test chart
U
لوحه بینایی سنجی
perceptiveness
U
بینایی قوه مشاهده
manoptoscope
U
برتری سنج بینایی
perimeter
U
میدان سنج بینایی
astigmatism
U
ناهمخوانی بینایی استیگماتیسم
kenning
U
نگاه قدرت بینایی
campimeter
U
میدان سنج بینایی
xanthocyanopsia
U
بینایی زرد- ابی
perimeters
U
میدان سنج بینایی
scope
U
وسیله دیدبانی یا بینایی
hyalitis
U
اماس رطوبت شیشهای
gamma transition temperature
U
دمای تبدیل شیشهای
glass transition temperature
U
دمای تبدیل شیشهای
t.g
U
دمای تبدیل شیشهای
vitreous enamel coating
U
روکش لعاب شیشهای
glass type tube
U
لامپ الکترونی شیشهای
glasy trainsition temperature
U
دمای تبدیل شیشهای
his sight could p darkness
U
بینایی وی تاریکی رامی شکافت
hemeralopia
U
کمی بینایی در نور زیاد
orthoptic
U
درست کننده نقص بینایی
orthoptic
U
وابسته به اصلاح نقص بینایی
pseudoscope
U
شیشهای که کاو را کوژکوژراکاو نماید
glass separator
U
میان گیر شیشهای باتری
vitrify
U
شیشهای کردن یا شدن زینترن
salver
U
سینی پایه دار شیشهای
intravitreous
U
واقع در درون رطوبت شیشهای
salvers
U
سینی پایه دار شیشهای
optometric service
U
بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
fogging
U
مات کردن سطوح شیشهای یاعدسیها
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress .
U
ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
belljar
U
نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
meniscus
U
شیشهای که از یکسو گوژ وازسوی دیگر کاو باشد
liquid crystal display
U
صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
liquid crystal displays
U
صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
red out
U
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
astrodome
U
گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
glass wool
U
تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
LCD
U
Display Crystal Liquid صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
fibre
U
رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fiber
U
رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fibres
U
رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
bubble turn and slip
U
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
helical wave guide
U
لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
glass
U
عینک دار کردن شیشهای کردن
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
scanners
U
وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanner
U
وسیلهای با صفحه مسط ح شیشهای که روی آن شکل یا عکس یا متن قرار دارد. نوک اسکن پایین شیشه حرکت میکند وتصویر را به داده که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
spectroscope
U
بینایی بین طیف بین
spectroscopy
U
بینایی بین طیف بین
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
U
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
U
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link
U
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
Ackerman's function
U
تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
narrative
U
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recall
U
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls
U
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalled
U
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c
U
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
narratives
U
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
iil
U
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
revenue tax
U
مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
permanent
U
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
teacloths
U
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloth
U
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
no show
U
مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
bins
U
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bin
U
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
scratch
U
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
cold thrust
U
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
grammars
U
امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
cats
U
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
intubation
U
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
cat
U
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
FDDI
U
اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
auto
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
grammar
U
امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
HTTP
U
دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
doubled up
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
scratches
U
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched
U
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
redundancy
U
بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
gather shot
U
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
feedback
U
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com