English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pete cock U شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
mofette U دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید
redan U استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
to turn out U بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
exhaust U خروج گاز یابخار
exhausts U خروج گاز یابخار
exhalation U دود یابخار متصاعد
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout U بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
away U پس ازان
thence U پس ازان
afterwards U پس ازان
therefter U پس ازان
therefter U ازان پس
thereof=of that U ازان
eftsoon U اندکی پس ازان
long a U مدتهاپس ازان
thereafter U بعد ازان
this is inferior to that U این ازان
subsequent to that event U پس ازان رویداد
therein U ازان حیث
it is all greek to me U ازان سودرنمیاورم
it is pervious to light U روشنایی ازان می گذرد
next U نزدیک ترین پس ازان
he is not of that stamp U ازان جنس نیست
this is better than that U این ازان بهتراست
extravasate U ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
outward bound U عازم بیرون روانه بیرون
ejecting U بیرون راندن بیرون انداختن
ejected U بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion U بیرون اندازی بیرون امدگی
eject U بیرون راندن بیرون انداختن
ejects U بیرون راندن بیرون انداختن
he is not of that type U ازان قبیل اشخاص نیست
wellŠwhat of it? U چه نتیجهای ازان بدست می اید
dice box U پیالهای که طاس را ازان میریزند
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
to gut a book U مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
dye wood U چوبی که ازان رنگ میگیرند
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
fitch U موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
feed door U دری که ازان سوخت درکوره میریزند
it came to my knowledge U من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
it is not d. U نمیتوان ازان صرف نظر کرد
secernent U اندامی که چیزی ازان تراوش کند
fly amanita U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly agaric U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
one's pet aversion U چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
fly bane U یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
it savours of revenge U بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
castles U میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
fustic U یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
castle U میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
to slit hide into thongs U پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
ten yard U خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
chock U قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
to say grace U دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
gopher wood U چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
special vertict U رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
soever U واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
helmcloud U ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
ballast U وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
dead line U خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
increment U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger U بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
increments U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
rain box U صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
muslin U یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
grey matter U بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
mulches U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulch U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
pliantly polonica U یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
edge detection U اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
calibrated orifice U سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
floating fender U زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
logograph U چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logogram U چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
off one's hands U بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
knobble U برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin U لیوان کوچک پیمانه کوچک
reentrant subroutine U زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
it is not t. U برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
applet U 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
id U مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
small scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small-scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
davit U جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
out-of- U بیرون از
outdoor U بیرون
out U بیرون از
out of U بیرون از
from out of town U از بیرون [از]
abroad U بیرون
outside U بیرون
from the outside U از بیرون
extra terrestrial U بیرون از
external U بیرون
outed U بیرون از
away U بیرون
away U بیرون از
outsides U بیرون
without U بیرون
outside [of] <adv.> U بیرون [از]
externals U بیرون
out [of] <adv.> U بیرون [از]
outwith [Scotish E] <adv.> U بیرون [از]
out- U بیرون از
efferent U بیرون بر
from outside U از بیرون [از]
out <adv.> U به بیرون
out door U بیرون
without U بیرون از
forth of U بیرون از
out <adv.> U بیرون
outward bound U بیرون رو
off the track U بیرون
outside appearance U بیرون
forth U بیرون از
bakkat U به بیرون
lolls U بیرون افتادن
lolls U زبان بیرون
eccentric U بیرون ازمرکز
lolling U بیرون افتادن
running off U از خط بیرون افتادن
shoot out U بیرون امدن
lolling U زبان بیرون
ship your oars U پارو بیرون
shift out U انتقال به بیرون
saleintiant U بیرون زده
saleintiant U بیرون امده
saleint U بیرون زده
loll U زبان بیرون
loll U بیرون افتادن
lolled U زبان بیرون
shoot-outs U بیرون امدن
lolled U بیرون افتادن
saleint U بیرون امده
beyond d. U بیرون از حدوصف
eccentrics U بیرون ازمرکز
evokes U بیرون کشیدن
evoking U بیرون کشیدن
expel U بیرون انداختن
expel U بیرون راندن
expelled U بیرون انداختن
expelled U بیرون راندن
expelling U بیرون انداختن
expelling U بیرون راندن
expels U بیرون راندن
expulse U بیرون انداختن
evoke U بیرون کشیدن
exhaling U بیرون دادن
exhales U بیرون دادن
bear out U بیرون دادن
excurrent U بیرون ریزنده
exhalant U بیرون دهنده
exhalent U بیرون دهنده
push off U بیرون رفتن
protrudent U بیرون افتاده
propulsive U بیرون ریزنده
prolapsus U بیرون افتادگی
clear out U بیرون اوردن
expels U بیرون انداختن
clear-out U بیرون اوردن
to clear out U بیرون اوردن
exhale U بیرون دادن
exhaled U بیرون دادن
expulse U بیرون دادن
shoot-out U بیرون امدن
to pack off U بیرون کردن
to hunt out U بیرون کردن
effuse U بیرون ریختن از
to go off U بیرون رفتن
to give the sack U بیرون کردن
to give out U بیرون دادن
to give forth U بیرون دادن
to get over U بیرون امدن
to fish up U بیرون کشیدن
to fall out U بیرون افتادن
to drum out U بیرون کردن
to hunt away U بیرون کردن
to drive out U بیرون کردن
to set forth U بیرون اوردن
to pass off U بیرون رفتن
to pay a way U بیرون دادن
deferent U بیرون برنده
unweave U بیرون اوردن
unthread U نخ بیرون اوردن از
to throw out U بیرون انداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com