Perdic | شیر خلاص فشار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	prossure relief valve U	شیر خلاص فشار

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	cabin pressurization safety valve U	شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
Other Matches

	neutral position U	وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
	neutral U	خلاص
	disengagement U	خلاص
	disengaging U	خلاص کردن
	to quit oneself of U	خلاص شدن از
	declutch U	خلاص کردن
	extricable U	خلاص شدنی
	relieve U	خلاص کردن
	relieves U	خلاص کردن
	relieving U	خلاص کردن
	disengage U	خلاص کردن
	disengages U	خلاص کردن
	feathering U	خلاص کردن
	relief U	خلاص کردن
	to get rid of U	خلاص شدن از
	relief valve U	شیر خلاص
	to extricate oneself U	خلاص شدن
	to make away U	خلاص شدن از
	cabin pressure U	فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
	rid U	رهانیدن از خلاص کردن
	freewheel clutch U	کلاج در حالت خلاص
	freewheels U	بادندن خلاص رفتن
	ridding U	رهانیدن از خلاص کردن
	rids U	رهانیدن از خلاص کردن
	get rid of something <idiom> U	شر چیزی خلاص شدن
	freewheel U	بادندن خلاص رفتن
	off one's hands <idiom> U	از شر چیزی خلاص شدن
	running free U	خلاص کار کردن
	freewheeled U	بادندن خلاص رفتن
	disembarrass U	از گرفتاری خلاص کردن
	shake off (an illness) <idiom> U	از شر چیزی خلاص شدن
	To get rid of someone. To see the back of someone. U	از شر کسی خلاص شدن
	junk U	خلاص شدن از یک فایل
	pay off <idiom> U	ازبدیها خلاص شدن
	eradicating U	از بین بردن خلاص شدن از
	to get rid of any one U	از دست کسی خلاص شدن
	pressurized cabin U	اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
	compensating relief valve U	شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
	pay off U	با دادن بدهی از شرطلبکاری خلاص شدن
	swear out U	با قسم از گیر چیزی خلاص شدن
	work off U	از شر چیزی خلاص شدن بفروش رساندن
	pitot static system U	سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
	pore pressure U	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
	compressor pressure ratio U	نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
	isopiestic U	دارای فشار یکسان خط هم فشار
	low head plant U	نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
	piezoelectric U	ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
	energy absorber U	مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
	impluse level U	سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
	high voltage transformer U	ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
	pitot pressure U	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
	clear one's ears U	متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
	low voltage distribution system U	شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
	hypobaric U	مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
	barometric pressure U	فشار جو
	line of thrust U	خط فشار
	pressures U	فشار
	isobars U	تک فشار
	pressure U	فشار
	pressured U	فشار
	pressure vessel U	فشار
	bunt U	فشار با سر
	weight U	فشار
	ice push U	فشار یخ
	fantod U	فشار
	thrusts U	فشار
	isobar U	تک فشار
	thrusting U	فشار
	thrust U	فشار
	hydraulic pressure U	فشار اب
	total pressure U	فشار کل
	distraint U	فشار
	isobare U	هم فشار
	back pressure U	پی فشار
	pressuring U	فشار
	back iron U	بن فشار
	atmospheric pressure U	فشار جو
	water pressure U	فشار اب
	isopiestic U	هم فشار
	pressing U	فشار
	isobars U	هم فشار
	atmosphere U	فشار جو
	stressing U	فشار
	strain U	فشار
	sense of pressure U	حس فشار
	stroke U	فشار با پا
	stroked U	فشار با پا
	strokes U	فشار با پا
	stroking U	فشار با پا
	presses U	فشار
	impact U	فشار
	impacts U	فشار
	stresses U	فشار
	stress U	فشار
	pressure curve U	خم فشار
	pressor U	فشار زا
	atmospheres U	فشار جو
	pressure sense U	حس فشار
	zip U	فشار
	zipped U	فشار
	zipping U	فشار
	zips U	فشار
	violence U	فشار
	constraint U	فشار
	strains U	فشار
	compression U	فشار
	low pressure U	فشار کم
	pushes U	فشار
	exertion U	فشار
	press U	فشار
	isobar U	هم فشار
	growing pains U	فشار
	brunt U	فشار
	exertions U	فشار
	pushed U	فشار
	tensions U	فشار
	tension U	فشار
	push U	فشار
	standard atmospheric pressure U	فشار متعارفی جو
	vapour pressure U	فشار بخار اب
	eyestrain U	فشار باصره
	discharge pressure U	فشار تخلیه
	pressure face U	سمت فشار
	flux density U	تراکم فشار
	brush pressure U	فشار زغال
	direct pressure U	فشار مستقیم
	diffraction loading U	منتجه فشار
	pressure of speech U	فشار تکلم
	voltmeter U	فشار سنج
	water guage U	فشار سنج اب
	diastolic pressure U	فشار دیاستولی
	external pressure U	فشار برونی
	pressure hull U	بدنه ضد فشار
	drag loading U	فشار کششی
	pressure gaverner U	ناطم فشار
	end thrust U	فشار محوری
	electric tension U	فشار الکتریکی
	equilibrium pressure U	فشار تعادلی
	equilibrium vapor pressure U	فشار به حد تعادل
	pressure gradient U	گرادیان فشار
	pressure head U	ارتفاع فشار
	effective pressure U	فشار موثر
	edge pressure U	فشار لبه
	economic pressure U	فشار اقتصادی
	excess pressure U	فشار اضافی
	earth pressure U	فشار خاک
	dynamic pressure U	فشار پویا
	external pressure U	فشار خارجی
	dynamic pressure U	فشار دینامیکی
	drag mark U	محل فشار
	deflationary pressure U	فشار ضدتورمی
	deflationary pressure U	فشار انقباضی
	wind pressure U	فشار باد
	pressure tendency U	گرایش فشار
	pressure transducer U	مبدل فشار
	center of pressure U	مرکز فشار
	reservoir pressure U	فشار مخزن
	hydraulic pressure test U	ازمایش فشار اب
	central head U	فشار مرکزی
	pressure wave U	موج فشار
	cold water test pressure U	ازمایش فشار اب
	reduced pressure U	فشار کاهیده
	centre of pressure U	مرکز فشار
	sound pressure U	فشار صوت
	pulse pressure U	فشار نبض
	ciderpress U	میوه فشار
	radiation pressure U	فشار تشعشع
	ciderpress U	سیب فشار
	wheel pressure U	فشار چرخ
	compressive stress U	فشار تراکمی
	pressure surface U	سطح فشار
	social pressure U	فشار اجتماعی
	simple compression U	فشار ساده
	The pressure of the atmosphere U	فشار جو ؟( اتمسفر )
	set forward U	فشار پیشروی
	cost push U	فشار هزینه
	constant pressure U	فشار ثابت
	carebaria U	احساس فشار در سر
	water suit U	لباس ضد فشار اب
	critical pressure U	فشار بحرانی
	cost push U	فشار قیمت
	contact pressure U	فشار تماس
	contact pressure U	فشار تماسی
	soil strain U	فشار زمین
	tension adjustment	میزان فشار
	confined water U	سفره اب با فشار
	restrainer U	فشار دهنده
	yerk U	فشار دادن
	forced draft U	هوای با فشار
	inclined compression U	فشار مایل
	torisonal strain U	فشار پیچشی
	isobar surface U	سطح هم فشار
	overvoltage U	ازدیاد فشار
	overvoltage U	فشار زیاد
	to squeeze to death U	با فشار کشتن
	to press up U	با فشار بالابردن
	kinetic pressure U	فشار سینتیک
	pressure curve U	منحنی فشار
	internal pressure U	فشار درونی
	intermediate pressure U	فشار متوسط