English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
park U شکارگاه محصور مرتع
parked U شکارگاه محصور مرتع
parks U شکارگاه محصور مرتع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preserving U شکارگاه
preserves U شکارگاه
hunting ground U شکارگاه
preserve U شکارگاه
hunting grounds U شکارگاه
preserves U قرق شکارگاه
preserve U قرق شکارگاه
preserving U قرق شکارگاه
commonage U حق مرتع
pastures U مرتع
pampas U مرتع
pasture U مرتع
tore U مرتع چنبر
lea U علفزار مرتع
ranches U در مرتع پرورش احشام کردن
ranch U در مرتع پرورش احشام کردن
pasture U مرتع گیاه وعلق قصیل
pasturage U مرتع گیاه وعلق قصیل
pastures U مرتع گیاه وعلق قصیل
sylvopastoral U طرح ریزی جنگل و مرتع
ranch U مزرعه یا مرتع احشام دامداری کردن
ranches U مزرعه یا مرتع احشام دامداری کردن
restricted U محصور
pent up U محصور
closed U محصور
pent U محصور
walled U محصور
fenced U محصور
mure U محصور کردن
courtyard U محوطه محصور
impark U محصور کردن
cooped up U محصور و محبوس
landlocked U محصور درخشکی
snowbound U محصور در برف
embay U محصور کردن
ensphere U محصور کردن
enwind U محصور کردن
landlocked U محصور در خشکی
closest U جای محصور
populated U مسکون محصور
walls U محصور کردن
wall U محصور کردن
closes U جای محصور
closer U جای محصور
close U جای محصور
hoosegow U محبس محل محصور
inbound U محصور در حدود معینی
lock up U در محلی محصور کردن
locked up U در محلی محصور کردن
palest U ناحیه محصور قلمروحدود
seagirt U محصور بوسیله دریا
paler U ناحیه محصور قلمروحدود
to limit something U چیزی را محصور کردن
to restrict something U چیزی را محصور کردن
to confine something to something U چیزی را محصور کردن
pale U ناحیه محصور قلمروحدود
ensheathe U درغلاف محصور کردن
garrisons U محصور کردن حصار کشیدن
garrison U محصور کردن حصار کشیدن
bind U محصور کردن بهم پیوستن
binds U محصور کردن بهم پیوستن
entanglement U محصور با شبکه سیم خاردار
caged storage U انبار کردن به طریقه محصور
impark U در پارک یا جنگل محصور کردن
entanglements U محصور با شبکه سیم خاردار
embank U با خاک یا سنگ محصور کردن
degagement U [حریم محصور بین راهرو و دهلیز]
scaling ladder U نردبان برای بالارفتن از جاهای محصور
circumvallate U باسنگریابارو محصور شده سنگربندی کردن
immure U در چهار دیوار نگاهداشتن محصور کردن
redoubt U موضع محصور دفاعی کوچک حفاظ استحکامات
drylot U محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
closure U رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closures U رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
fielded U شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field U شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
ring U محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
fields U شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
poundage U وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
pounds U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
sheepwalk U مرتع گوسفند چراگاه گوسفند
agrosylvopastoral system U سیستم کشت و جنگل و مرتع سازگان کشت و چرا و جنگل
caged storage U قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
entangle U باسیم خاردارمحصور کردن محصور کردن
compass U جهت کردن محصور کردن
wire entanglement U با سیم خاردار محصور کردن حصار سیم خاردار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com