Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
there removred revolution
U
شورشی که شهرت دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
there is a rumour that
U
شهرت دارد که
Italian stucco is world famous .
U
گچ برای ایتالیا شهرت جهانی دارد
The town is famous for its hot springs .
U
این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
rioters
U
شورشی
revolutionaries
U
شورشی
insurrectionary
U
شورشی
anarch
U
شورشی
revolutionary
U
شورشی
insurgents
U
شورشی
rioter
U
شورشی
insurgent
U
شورشی
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
rebelled
U
شوریدن شورشی
subversive
U
براندازنده شورشی
subversives
U
براندازنده شورشی
belligerently
U
نیروی شورشی
rebels
U
شوریدن شورشی
belligerent
U
نیروی شورشی
rebelling
U
شوریدن شورشی
belligerents
U
نیروی شورشی
rebel
U
شوریدن شورشی
rashwan medallion
U
ترنج رشوان
[این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
internal security
U
امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
parlementaire
U
نماینده یا ایلچی قوای شورشی ایلچی رسمی دشمن
report
U
شهرت
reputations
U
شهرت
fame
U
شهرت
renown
U
شهرت
reputation
U
شهرت
unknowns
U
بی شهرت
name
U
شهرت
names
U
شهرت
odors
U
شهرت
odour
U
شهرت
odours
U
شهرت
grapevine
U
شهرت
notability
U
شهرت
emprise
U
شهرت
conspicuousness
U
شهرت
unknown
U
بی شهرت
hearsay
U
شهرت
odor
U
شهرت
celebrity
U
شهرت
celebrities
U
شهرت
famousness
U
شهرت
fameless
U
بی شهرت
publicity
U
شهرت
grapevines
U
شهرت
reported
U
شهرت
illustriousness
U
شهرت
illustrousness
U
شهرت
title
U
شهرت
names
U
شهرت ها
name
U
شهرت
prestige
U
شهرت
stand
U
شهرت
popularity
U
شهرت
reports
U
شهرت
titles
U
شهرت ها
posthumous fame
U
شهرت پس از مرگ
oecumenicity
U
شهرت جهانی
attributing
U
شهرت افتخار
attributes
U
شهرت افتخار
attribute
U
شهرت افتخار
to get fame
U
شهرت یافتن
unpopularity
U
عدم شهرت
names
U
نام و شهرت
name
U
نام و شهرت
bad reputation
U
سوء شهرت
repute
U
شهرت داشتن
To become famous (renowned).
U
شهرت یا فتن
estimate
U
قیمت شهرت
estimated
U
قیمت شهرت
esteem
U
شهرت ارجمندشمردن
estimates
U
قیمت شهرت
estimating
U
قیمت شهرت
standing
U
دوام شهرت
reputable
U
قابل شهرت
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
To be world famous . To enjoy an international reputation.
U
شهرت جهانی داشتن
publish abroad
U
در همه جا شهرت دادن
immortalize
U
شهرت جاویدان دادن به
immortalising
U
شهرت جاویدان دادن به
to win fame
U
شهرت پیدا کردن
to publish abroad
در همه جا شهرت دادن
immortalises
U
شهرت جاویدان دادن به
rehabilitation
U
احیای شهرت یااعتبار
immortalizing
U
شهرت جاویدان دادن به
immortalizes
U
شهرت جاویدان دادن به
notbility
U
شهرت قابل ملاحظگی
immortalized
U
شهرت جاویدان دادن به
immortalised
U
شهرت جاویدان دادن به
to shoot to fame
<idiom>
U
ناگهانی به شهرت رسیدن
establishing
U
شهرت یامقامی کسب کردن
All is ephemeral , the fame and the famous .
U
شهرت ومشهور هردو درگذرند
immortalization
U
اعطای نام یا شهرت جاودانی
establish
U
شهرت یامقامی کسب کردن
establishes
U
شهرت یامقامی کسب کردن
to damage somebody's good reputation
U
به شهرت کسی خسارت زدن
his standing with his colleagues
U
شهرت او
[مرد ]
میان همکاران خود
They are famed for their courage.
U
بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
It is not much of a reputation (status symbol) for one.
U
اینهم برای آدم شهرت نشد
to build up areputation
U
شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
vindication
U
اعاده حیثیت
[مثال شهرت یا آبرو ...]
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
He acquired kudos by appearing on television.
U
او
[مرد]
با ظاهر شدن در تلویزیون جلال
[شهرت]
به دست آورد.
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
staked
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stake
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
to win one's spurs
U
بدرجه سلحشوری رسیدن برجسته شدن نامی شدن شهرت یافتن
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
eternize
U
ابدی کردن شهرت ابدی دادن
Reihan
U
ریحان
[شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Sarouk
U
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Jaff design
U
طرح جاف
[جاف از روستاهای کردستان می باشد و از قدیم به بافت انواع کیسه های خورجینی و دستی شهرت داشته است. طرح ها اکثرا لوزی شکل بوده و لبه ها حالت قالب دارند.]
geometric design
U
طرح هندسی
[این طرح در ابتدا بخاطر ذهنی بافی و سهولت بیشتر در بافت، بین عشایر و روستاها شهرت یافت. ولی امروزه هم به صورت ساده گذشته و هم بصورت پیچیده بین بافندگان استفاده می شود.]
there is a time for everything
U
دارد
he is ill with fever
U
تب دارد
chains
U
دارد.
chain
U
دارد.
he has a rage for money
U
دارد
heavy fighting is in progress
U
دارد
are there any remarks?
U
دارد
hast
U
او دارد
he has worms
U
دارد
has
U
دارد
he is 0 years old
U
او ده سال دارد
not a patch on
U
چه دخلی دارد
multungulate
U
که بیش از دو سم دارد
he is fifty
U
تمام دارد
he has an a. to grind
U
مقصود دارد
he has an axe to grind
U
غرض دارد
the probability is
U
احتمال دارد
our library is well stocked
U
خوبی دارد
the reason is manifold
U
چنددلیل دارد
he has a maggot in his head
U
وسواس دارد
he has a spite against me
U
بامن لج دارد
He has a day off.
U
او مرخصی دارد.
figure on
<idiom>
U
بستگی دارد به
There is a knack in it .
U
یک فنی دارد
But one leg to the fowl.
<proverb>
U
مرغ یک پا دارد .
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
virus
U
وجود دارد
viruses
U
وجود دارد
what the odds
U
چه اهمیت دارد
the reason is two fold
U
دودلیل دارد
he speaks to the purpose
U
قصدی دارد
it has sides
U
سه پهلو دارد
god is
U
خداوجود دارد
I owe him a dept of gratitude.
U
حق بگردنم دارد
it is sufficiently stamped
U
کسرتمبر دارد
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
U
بزرگ دارد
what matter?
U
چه اهمیت دارد
it is usual with him
U
عادت دارد
it depends
[on]
U
بستگی دارد
[به]
he tops .0 metres
U
یک مترونیم قد دارد
Windows GDI
U
بیتی دارد
walls have ears
U
گوش دارد
Buttonhole
U
کتی که در دو طرف دکمه دارد
what hurt is there in that
U
چه زیانی دارد
he is f. of money
U
پول فراوان دارد
bigamists
U
زنی که دوشوهر دارد
battery
U
که یک باتری پشتیبان دارد
what is that to you
U
به شما جه دخلی دارد
that bridge has openings
U
ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
She has a subtle charm.
U
جذابیت ظریفی دارد
tea is preferable to water
U
چایی بر اب ترجیح دارد
batteries
U
که یک باتری پشتیبان دارد
bigamist
U
زنی که دوشوهر دارد
he insists on going
U
اصرار دارد برفتن
what is wrong with that?
U
مگراین چه عیبی دارد
He is against
[opposed to]
me .
با من ضد است.
[ضدیت دارد]
well and good
U
باشد چه ضرر دارد
rubrician
U
کتاب نماز دارد
and there an end.
U
و پایان وجود دارد.
He writes well . he wields a formidable pen .
U
قلم خوبی دارد
back
U
که یک باتری پشتیبان دارد
backs
U
که یک باتری پشتیبان دارد
She has a lovely ( nice ) voice.
U
صدای قشنگه دارد
what does it meant
U
یعنی چه چه معنی دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .
U
فشار خون دارد
She has a delightfully mellow voice .
U
صدای گرمی دارد
Somebody is beating at (upon)the door.
U
یک کسی دارد در می زند
he has much merit
U
بسیار شایستگی دارد
he has much merit
U
خیلی قابلیت دارد
he has Roman nose
U
او بینی عقابی دارد
in all like
U
احتمال کلی دارد
She has a lovely (nice) voice.
U
صدای قشنگه دارد
he is in the know
U
اطلاع ویژه دارد
He writes a legible ( beautiful ) hand .
U
خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
the export of ... is granted the premium.
U
صدور ... جایزه دارد.
it is worth 0 rials
U
ده ریال ارزش دارد
he is rightly named
U
اسم بامسمائی دارد
he keeps my a
U
حساب مراونگه می دارد
There is only one condition attached to it .
U
فقط یک شرط دارد
He has influential contacts everywhere.
U
همه جا دست دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com