Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
county borouh
U
شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
post town
U
شهری که پستخانه مستقل دارد
populations
U
نفوس
population
U
نفوس
depopulation
U
تقلیل نفوس
the t. population
U
تمامی نفوس
depopulation
U
کاهش نفوس
demography
U
امارگیری نفوس بشر
demographic
U
وابسته به امارگیری نفوس
the population is stationary
U
شماره نفوس انجا کم وزیادنمیشود
the total population
U
تمامی نفوس کلیه جمعیت
i put the population at 0000
U
نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
city slicker
U
شهری
municipal
U
شهری
burgess
U
شهری
twonsman
U
شهری
towny
U
شهری
townswoman
U
زن شهری
townee
U
شهری
civic
U
شهری
oppidan
U
شهری
townspeople
U
شهری
citizen
U
شهری
citizens
U
شهری
civil
U
شهری
urban
<adj.>
<noun>
شهری
citify
U
شهری کردن
suburban
U
برون شهری
town meeting
U
انجمن شهری
tramcar
U
واگن شهری
people
U
تن
[جمعیت شهری]
streetcars
U
تراموای شهری
urbanises
U
شهری کردن
streetcar
U
تراموای شهری
urban rug
U
قالی شهری
urban renewal
U
احیای شهری
urban renewal
U
توسعه شهری
urban servitudes
U
خدمات شهری
urban population
U
جمعیت شهری
townsfolk
U
مردم شهری
phiadelphian
U
شهری ازامریکا
urbanized
U
شهری کردن
urbanizes
U
شهری کردن
urbanizing
U
شهری کردن
urbanization
U
شهری سازی
places
U
میدان شهری
extra-mural
U
فرا شهری
placing
U
میدان شهری
town house
U
خانه شهری
urbanize
U
شهری کردن
civil
U
خدمات شهری
metropolitan
U
مادر شهری
local
U
مکانی شهری
locals
U
مکانی شهری
urbanised
U
شهری کردن
interurban
U
داخل شهری
urbanising
U
شهری کردن
place
U
میدان شهری
town houses
U
خانه شهری
sienna
U
نام شهری در ایتالیا
street car
U
راه اهن شهری
drop letter
U
نامه پست شهری
townswoman
U
دختر شهری فاحشه
ephebe
U
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
intercity train
U
قطار بین شهری
urbanity
U
اعتیاد بزندگی شهری
urbanism
U
اعتیاد بزندگی شهری
To lay siege to a city .
U
شهری را محاصره کردن
trolleybus
U
واگن برقی شهری
trolley car
U
واگن برقی شهری
ley den
U
نام شهری در هلند
civil defense
U
پدافند ازمناطق شهری
to patrol a town
U
شهری را گشت زدن
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
culturing
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
liverpudlian
U
اهل لیورپول شهری ازانگلیس
cultures
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
culture
U
عوارض شهری مناطق شهرنشین
Coventry
U
نام شهری است درانگلستان
exurb
U
ناحیه یا منطقهء خارج شهری
toll calls
U
مخابره تلفنی خارج شهری
intercity train
U
قطار بین شهری با توقف
town meeting
U
انجمن بلدی شورای شهری
to raze a city to the ground
U
شهری را با خاک یکسان کردن
to prostrate a city
U
شهری را با خاک یکسان کردن
mushroom city
U
شهری که زود ترقی میکند
toll call
U
مخابره تلفنی خارج شهری
inverness
U
اینورس نام شهری دراسکاتلند
A series of city improvement works.
U
یکرشته کارهای عمرانی شهری
urban
U
مربوط به شهر مراکز شهری
streetwise
U
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
Urban tissue sites
U
سایت های بافت فرسوده شهری
laodicean
U
شهری از فروغیه که دردیانت وسیاست ومانندانهافائزاست
urbiculture
U
مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
wilton
U
نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
derby
U
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
derbies
U
نام شهری در انگلیس مسابقه اسب دوانی
dry town
U
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
corporate town
U
شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
domestic intercity freight traffic
U
حمل نقل بار بین شهری بوسیله راه آهن
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
municipium
U
شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
bogota
U
نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
murage
U
مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
urban bundle
U
بقچه شهری
[این روش گرچه قدیمی است ولی هنوز هم به عنوان معیاری جهت وزن کردن کلاف های پشم بکار می رود.]
Ushak medallion
U
ترنج عشاق
[این ترنج مربوط به شهری به همین نام در ترکیه است که دارای سابقه پانصد ساله در بافت فرش است.]
Reihan
U
ریحان
[شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Lenkoran medallion
U
ترنج لن کران
[این نوع ترنج در فرش های قفقازی و ترکمنی بکار می رود و نام آن از شهری به همین اسم در آذربایجان روسیه گرفته شده و جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
Tianjan
U
شهر تیانجان
[شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
Lori Pambak motif
U
ترنج لری
[پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.]
there is a time for everything
U
دارد
he has worms
U
دارد
chains
U
دارد.
he is ill with fever
U
تب دارد
hast
U
او دارد
chain
U
دارد.
has
U
دارد
he has a rage for money
U
دارد
heavy fighting is in progress
U
دارد
are there any remarks?
U
دارد
There is a knack in it .
U
یک فنی دارد
viruses
U
وجود دارد
virus
U
وجود دارد
the reason is manifold
U
چنددلیل دارد
the reason is two fold
U
دودلیل دارد
the probability is
U
احتمال دارد
Windows GDI
U
بیتی دارد
what hurt is there in that
U
چه زیانی دارد
walls have ears
U
گوش دارد
there is a rumour that
U
شهرت دارد که
god is
U
خداوجود دارد
it is usual with him
U
عادت دارد
it is sufficiently stamped
U
کسرتمبر دارد
what matter?
U
چه اهمیت دارد
what the odds
U
چه اهمیت دارد
figure on
<idiom>
U
بستگی دارد به
But one leg to the fowl.
<proverb>
U
مرغ یک پا دارد .
I owe him a dept of gratitude.
U
حق بگردنم دارد
it depends
[on]
U
بستگی دارد
[به]
our library is well stocked
U
خوبی دارد
he is 0 years old
U
او ده سال دارد
he is fifty
U
تمام دارد
not a patch on
U
چه دخلی دارد
multungulate
U
که بیش از دو سم دارد
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
U
بزرگ دارد
Buttonhole
U
کتی که در دو طرف دکمه دارد
it has sides
U
سه پهلو دارد
he has an axe to grind
U
غرض دارد
he has a maggot in his head
U
وسواس دارد
he tops .0 metres
U
یک مترونیم قد دارد
he has a spite against me
U
بامن لج دارد
He has a day off.
U
او مرخصی دارد.
he speaks to the purpose
U
قصدی دارد
he has an a. to grind
U
مقصود دارد
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
delectus
U
برای ترجمه دارد
bass
U
کسی که صدای بم دارد
it is wringing
U
خیلی تراست یا اب دارد
(not to be) sneezed at
<idiom>
U
ارزش داشتن را دارد
it needs to be done carefully
U
اینکارتوجه لازم دارد
it speaks well for him
U
بامن نظرمساعد دارد
it is very important
U
بسیار اهمیت دارد
to bring grist to the mill
U
نان دراب دارد
it is particularly difficult
U
یک اشکال بخصوصی دارد
backs
U
که یک باتری پشتیبان دارد
It is much sought after
خیلی طالب دارد.
There are two sides to every question .
<proverb>
U
هر مساله ای دو جنبه دارد.
There are ticks in every trade .
<proverb>
U
هر کار لمى دارد .
it is of frequent
U
خیلی مورد دارد
Every flow must have its ebb.
<proverb>
U
هر فرازى نشیبى دارد.
back
U
که یک باتری پشتیبان دارد
the export of ... is granted the premium.
U
صدور ... جایزه دارد.
How long is the ticket valid?
U
بلیت تا کی اعتبار دارد؟
it is worth 0 rials
U
ده ریال ارزش دارد
it is particularly difficult
U
یک دشواری ویژه دارد
it stand well with him
U
بامن نظرمساعدی دارد
My hair is falling.
U
موهایم دارد می ریزد
Does it matter if I dont come ?
U
اشکالی دارد اگرنیایم ؟
Somebody is beating at (upon)the door.
U
یک کسی دارد در می زند
With his foul temper.
U
با اخلاق سگه که دارد
There is only one condition attached to it .
U
فقط یک شرط دارد
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea.
U
شهوت کلام دارد
She has a lovely (nice) voice.
U
صدای قشنگه دارد
He is against
[opposed to]
me .
با من ضد است.
[ضدیت دارد]
There is always a right way of doing everything.
U
هرکاری راهی دارد
He is distantly related to us .
U
نسبت دوری با ما دارد
The kettel is boiling.
U
قوری دارد می جوشد
He takes my advice. He listens to me.
U
از من حرف شنوایی دارد
He writes a legible ( beautiful ) hand .
U
خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
likelihood
U
احتمال کلی دارد
He has influential contacts everywhere.
U
همه جا دست دارد
he has Roman nose
U
او بینی عقابی دارد
batteries
U
که یک باتری پشتیبان دارد
and there an end.
U
و پایان وجود دارد.
She has a subtle charm.
U
جذابیت ظریفی دارد
bigamists
U
زنی که دوشوهر دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com