English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
conurbation U شهرهای زنجیرهای شهرهای پیوسته
conurbations U شهرهای زنجیرهای شهرهای پیوسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
walled to wns U شهرهای حصاردار
small-town U وابسته به شهرهای کوچک
pentarch U رئیس یک شهر از شهرهای پنجگانه
casbah U محله بومیهای شهرهای شمالی افریقا
podesta U رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا
networking U در یک شهر یا شهرهای مختلف که به آنها امکان ردو بدل کردن اطلاعات میدهد
away U پیوسته بطور پیوسته
chaining U زنجیرهای
sequential U زنجیرهای
serials U زنجیرهای
serial U زنجیرهای
chained U زنجیرهای
chain reaction U واکنش زنجیرهای
serial reproduction U بازافرینی زنجیرهای
serial learning U یادگیری زنجیرهای
chaining U زنجیرهای کردن
stitch welding U جوش زنجیرهای
chain reactions U واکنش زنجیرهای
chained U زنجیرهای کردن
cascade control U کنترل زنجیرهای
chaining search U جستجوی زنجیرهای
chained reinforcement U تقویت زنجیرهای
chained printing U چاپ زنجیرهای
chained list U لیست زنجیرهای
chain work U کار زنجیرهای
chain reflex U بازتاب زنجیرهای
exchange buffering U زنجیرهای کردن داده
backward chaining U زنجیرهای کردن وارونه
ideokinetic apraxia U کنش پریشی زنجیرهای
catenary suspension U اویز انداری زنجیرهای
serial anticipation U پیش بینی زنجیرهای
board clamps U بست زنجیرهای عرشه ناو
chain hob U دستگاه فرز غلطکی زنجیرهای
pos systems U فروشگاههای زنجیرهای وسوپرمارکتها که اخیرا " ازسیستمهای POS استفاده می کنند
cohesive U به هم پیوسته
perpetually U پیوسته
conjoint U پیوسته
affined U پیوسته
continous U پیوسته
ceaselessly U پیوسته
d. in U پیوسته
on and on U پیوسته
cursive U پیوسته
coalescent U پیوسته
legato U پیوسته
alway U پیوسته
attached U پیوسته
ceaseless U پیوسته
annexed U پیوسته
incessantly U پیوسته
everywhen U پیوسته
for ever and aday U پیوسته
in connexion with U پیوسته به
eternal U پیوسته
for evermore U پیوسته
coadunate U پیوسته
on end U پیوسته
unremittingly U پیوسته
continual U پیوسته
concomitant U پیوسته
non-stop U پیوسته
round-the-clock U پیوسته
continuous U پیوسته
bursts U پیوسته
burst U پیوسته
syndetic U پیوسته
uninterrupted U پیوسته
incessant U پیوسته
allied U پیوسته
never ceasing U پیوسته
contiguous U پیوسته
continued U پیوسته
married U پیوسته
proximate U پیوسته
continuous tone U اهنگ پیوسته
continuous process U فرایند پیوسته
continuous phase U فاز پیوسته
continuous form U ورقه پیوسته
collateral measures U اقدامت پیوسته
flow chip U براده پیوسته
connected measures U اقدامت پیوسته
continuous paper U کاغذ پیوسته
ex post U بوقوع پیوسته
continuous processing U پردازش پیوسته
continuous scrolling U حرکت پیوسته
continuous tone U ته رنگ پیوسته
continuous traffic line U خط پیوسته امد و شد
continuous variable U متغیر پیوسته
continuous spectrum U طیف پیوسته
end to end U سرهم پیوسته
nid nod U پیوسته جنباندن
permanent water level U تراز پیوسته اب
vicinal U در همسایگی پیوسته
incessant drinking U پیوسته گساری
gamophyllous U پیوسته برگ
to whittle at U پیوسته بریدن
to be in a state of f. U پیوسته درتغییربودن
thereunto U بضمیمیه ان پیوسته به ان
sustained yield U بازده پیوسته
symphsis U عضو پیوسته
nid nod U پیوسته جنبیدن
without intermission U پیوسته لاینقطع
sympetalous U پیوسته گلبرگ
linked list U لیست پیوسته
insobriety U شرب پیوسته
inseparate U بهم پیوسته
without rest U پیوسته لاینقطع
full time U پیوسته کار
gamopetalous U پیوسته گلبرگ
indiscrete U بهم پیوسته
gamosepalous U پیوسته کاسبرگ
pealing U صدای پیوسته
forever U جاویدان پیوسته
accretion U رشد پیوسته
diligency U کوشش پیوسته
compact U بهم پیوسته
continuate U پیوسته بهم
contiguous U همجوار پیوسته
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
conjunct U بهم پیوسته
haunt U پیوسته امدن به
haunts U پیوسته امدن به
compacting U بهم پیوسته
diligence U کوشش پیوسته
burster U فرم پیوسته
compacts U بهم پیوسته
burst mode U حالت پیوسته
collective U بهم پیوسته
whittle U پیوسته کم کردن
adjoins U پیوسته بودن
pealed U صدای پیوسته
peal U صدای پیوسته
continuous function U تابع پیوسته
peals U صدای پیوسته
continuous forms U ورقههای پیوسته
compacted U بهم پیوسته
continuous data U دادههای پیوسته
against U پیوسته مجاور
aggregate U بهم پیوسته
aggregates U بهم پیوسته
continuous error U خطای پیوسته
continuous duty U کار پیوسته
continuous distributions U توزیع پیوسته
adjoin U پیوسته بودن
adjoined U پیوسته بودن
accrete U بهم پیوسته
multiple stores U فروشگاههای بزرگ فروشگاههای زنجیرهای
to keep on U پیوسته نگاه داشتن
zigzagging U خطوط جناغی پیوسته
continuous function U تابع پیوسته [ریاضی]
zigzags U خطوط جناغی پیوسته
to run on U بهم پیوسته بودن
statement with debate U بیانیه با بحث پیوسته
steadying U پیوسته ویکنواخت کردن
steady U پیوسته ویکنواخت کردن
steadiest U پیوسته ویکنواخت کردن
steadies U پیوسته ویکنواخت کردن
zigzagged U خطوط جناغی پیوسته
zigzag U خطوط جناغی پیوسته
to hang together U باهم پیوسته یامتحدبودن
to chop and change U پیوسته تغییررای دادن
to breed in and in U پیوسته باخویشاوندان پیوندکردن
to peg a way at some work U پیوسته درسرچیزی کارکردن
so let us always be kind U پیوسته مهربان باشیم
tractor feed U تغذیه کاغذ پیوسته
order about U پیوسته پی فرمان فرستادن
uniterrupted U پیوسته غیرمقطوع دایم
steadily U بطور پیوسته و یکنواخت
always U پیوسته همه وقت
indiscretely U بطور بهم پیوسته
direct connected U ماشینهای بهم پیوسته
he kept on speaking U پیوسته سخن میگفت
gamosepalous U دارای کاسبرگ پیوسته
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
gamophyllous U دارای برگ پیوسته
continuous flow analyser U تجزیه گر جریان پیوسته
gamopetalous U دارای گلبرگ پیوسته
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
continuous extraction apparatus U دستگاه استخراج پیوسته
steadied U پیوسته ویکنواخت کردن
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
continuous packing column U ستون پر شده پیوسته
continuous grading U دانه بندی پیوسته
continuous forms U فرم های پیوسته
continuous rating U کار پیوسته اسمی
companionate U بهم پیوسته دراثر اتحادواشتراک
without interruption U پیوسته پی در پی بطورمسلسل بدون بادخور
true or sternal ribs U دندههای حقیقی اضلاع پیوسته به قص
terraces U ردیف خانههای بهم پیوسته
terrace U ردیف خانههای بهم پیوسته
full time U پیوسته کاری تمام وقت
to move a bout U پیوسته جای خود را تغییردادن
to keep the track of something U پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
linked pie/column graph U نمودار گرد و ستونی پیوسته
to be connected U بهم پیوسته [متصل] بودن
correlative U بهم پیوسته جفت نظیر
croft U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
crofts U زمین قابل کشت پیوسته بخانه
panoramically U بشکل دورنمای مسلسل بطوروسیع و پیوسته
feeding storm U طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com