English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I'm putting you through now. U شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I'll bring it right away . U همین الان می آورم
Right now . U همین الان ( حالا)
Oh, I see! U آه، الان متوجه شدم!
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
I am tied up ( busy) at the moment. U الان دستم بند است
His name is on the tip of my tongue. U اسمش الان سرزبانم است
We were just talking about you. U الان داشتیم حرف تورامی زدیم
He just stepped out. U او [مرد] همین الان رفت به بیرون.
He just went outside. U او [مرد] همین الان رفت به بیرون.
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
The car is now in perfect running order . U اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
That's hardly going to make a difference now, is it ! <idiom> U این الان که دیگه فرقی نمی کنه [تفاوتی نداره] ! [اصطلاح روزمره]
I'd like to think that ... U من فرض میکنم که ...
i wonder he did not catch cold U تعجب میکنم
really U احساس میکنم
i suppose so U گمان میکنم
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
i wonder at him U از دست او تعجب میکنم
i will note it down U یاد داشت میکنم
anticipating it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
Looking forward to it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
i have got him on my brain U همیشه به اوفکر میکنم
please take a seat U خواهش میکنم بفرمایید
Have a seat, please! U خواهش میکنم بفرمایید !
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
I'm proud of you. U من بهت افتخار میکنم.
I'm working on it. U دارم روش کار میکنم.
Am I right in thinking ... U آیا درست فکر میکنم که ...
Am I right in assuming that ...? U آیا درست فرض میکنم که ...
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
i suspect him to be a liar U گمان میکنم دروغگو باشد
i imagine him to be my friend U من تصور میکنم که او دوست من است
i rely or your secrecy U من به رازداری شما اطمینان میکنم
i imagine he is my friend U من تصور میکنم او دوست من است
I've got the munchies. U یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
now nonsense now U خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
I think we are out of the woods. <idiom> U فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
Please send me information on ... U خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
I assume that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I premise that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
would you mind ringing U اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
My name is "Oliver Pit" and live in Berlin. U اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم.
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
I'll take a leap of faith. U من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
request modify U درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
i am thankful to god U خدا را شکر میکنم خدا را شکرانه میگویم
Now I'm starting to believe it. U دارم یواش یواش قبولش میکنم.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com