Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dead-end job
U
شغلی بی آینده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years.
U
ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
occupational
U
شغلی
inoccupation
U
بی شغلی
vocational
U
شغلی
after mentioned
U
پس آینده
job security
U
امنیت شغلی
job training
U
اموزش شغلی
occupational aptitude
U
استعداد شغلی
occupational family
U
گروه شغلی
job satisfaction
U
رضایت شغلی
job specification
U
مشخصات شغلی
job specification
U
ویژگیهای شغلی
occupational interests
U
رغبتهای شغلی
vocational adjustment
U
سازگاری شغلی
trade tests
U
ازمونهای شغلی
vocational counseling
U
مشاوره شغلی
vocational guidance
U
راهنمایی شغلی
vocational maladjustment
U
ناسازگاری شغلی
vocational selection
U
گزینش شغلی
job elements
U
عناصر شغلی
occupational stability
U
ثبات شغلی
occupational psychology
U
روانشناسی شغلی
occupational mobility
U
تحرک شغلی
job evaluation
U
ارزشیابی شغلی
job enlargement
U
گسترش شغلی
occupational hazards
U
سانحه شغلی
occupational hazard
U
صدمه شغلی
occupational hazard
U
سانحه شغلی
fringe benefit
U
مزایای شغلی
occupational test
U
ازمون شغلی
occupational hazards
U
صدمه شغلی
duty position
U
محل شغلی
job description
U
توصیف شغلی
job analysis
U
تحلیل شغلی
morrow
[Old English]
U
فردا
[ آینده]
for the future
<adv.>
U
برای آینده
in the near future
U
در آینده نزدیک
fear of the future
U
وحشت از آینده
sustainable
<adj.>
U
آینده گرا
after ages
ادوار آینده
future-oriented
<adj.>
U
آینده گرا
doctor-to-be
U
پزشک آینده
not now or ever
U
نه اکنون و نه در آینده
remote future
U
آینده دور
ex nunc
U
برای آینده
to accept a job
U
کاری
[شغلی]
را پذیرفتن
job
U
پست شغلی و کار
vacancy
U
موقعیت شغلی آزاد
professional liability insurance
U
بیمه تعهدات شغلی
military occupational speciality
U
تخصص شغلی نظامی
dictionary of occupational titles
U
واژگان عنوانهای شغلی
But not just any job .
U
ولی البته نه هر شغلی
job classification
U
طبقه بندی شغلی
vocational rehabilitation
U
توان بخشی شغلی
vocational interest blank
U
پرسشنامه علائق شغلی
job description
U
شرح وفایف شغلی
vocational aptitude test
U
ازمون استعداد شغلی
to follow a profession
U
شغلی راپیشه کردن
occupational hierarchy
U
سلسله مراتب شغلی
runners
U
اداره کننده شغلی
runner
U
اداره کننده شغلی
jobs
U
پست شغلی و کار
in the long run
<idiom>
U
آینده دور،درآخر
a rosy future
U
آینده امید بخشی
time will tell
U
در آینده معلوم می شود
future-oriented
<adj.>
U
پایدار
[نسبت به آینده]
I am hopeful about the future.
U
درباره آینده امیدوارهستم
sustainable
<adj.>
U
پایدار
[نسبت به آینده]
test protectors
U
بازرس ازمایشات کارایی شغلی
to promote somebody
U
به کسی در شغلی درجه دادن
to upgrade somebody
U
به کسی در شغلی درجه دادن
svib
U
رغبت سنج شغلی استرانگ
strong vocational interest blank
U
رغبت سنج شغلی استرانگ
kuder occupational interest survey
U
رغبت سنج شغلی کودر
entry group
U
واجدین شرایط تخصصی شغلی
tied down
<idiom>
U
مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
to mortgage one's future
U
خسارت زدن به آینده خود
Take no thought of the morrow.
U
نگران فردا
[آینده]
نباش.
to look forward expectantly to the future
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
no branch
U
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
sinecures
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
The future of the team is shrouded in uncertainty.
U
آینده این تیم بلاتکلیف است.
lay up
<idiom>
U
ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
to store up something
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
test examiner
U
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
project
U
پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
The subsidy will be phased out next year.
U
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
projects
U
پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency .
U
فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
projected
U
پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
She resolved to give him a wide berth in future.
[She decided to steer clear of him in future.]
U
او
[زن]
تصمیم گرفت در آینده ازاو
[مرد]
دوری کند.
One of these fin days .
U
انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
I wonder what lies in store for me in the future.
U
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
prospect
[of something]
U
آینده نگری
[چشم انداز]
[پیش بینی]
چیزی
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
U
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
Any reform of the insurance law must be left to the future.
U
هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
Any reform of the pension law must be left to the future.
U
هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
This must not happen in future at any cost.
U
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
This is important, not only today, but also and especially for the future.
U
این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
opened
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opens
U
برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
U
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
archive
U
فایلی که حاوی داده قدیمی است ولی برای مراجعه در آینده نگهداری میشود
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
frictional unemployment
U
اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
proficiency rating
U
طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
to pull off something
[contract, job etc.]
U
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
fringe benefits
U
مزایای شغلی غیر نقدی مزایای فرعی
upward compatible
U
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible
U
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
occupational disease
U
امراض شغلی
[نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com