English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
casualty radius U شعاع تلفات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
casualty radius U شعاع تولید تلفات
Other Matches
actinoid U دارای شعاع مانند شعاع
downstream radius of crest U شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
fatalities U تلفات
casualty U تلفات
victims U تلفات
loss U تلفات
victim U تلفات
total loss U تلفات کل
casualties U تلفات
mortality U تلفات
losses U تلفات
fatality U تلفات
low loss coil U بوبین با تلفات کم
mortality factor U ضریب تلفات
magnetic hystersis loss U تلفات هیسترزیس
suffered U تلفات دیدن
suffers U تلفات دیدن
mass casualties U تلفات زیاد
total losses U کل تلفات ابی
casualties U تلفات و ضایعات
casualty U تلفات و ضایعات
tip loss U تلفات نوک
treble our casualties U سه برابر تلفات ما
low loss cable U کابل با تلفات کم
lethal area U منطقه تلفات
corona losses U تلفات کورونا
the losses of the army U تلفات ارتش
low loss construction U ساختمان کم تلفات
loss U تلفات ضایعات
battle casualty U تلفات جنگی
kill factor U ضریب تلفات
insulation power factor U زاویه ی تلفات
suffer U تلفات دیدن
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
eddy current losses U تلفات جریان گردابی
vulnerability U در معرض تلفات بودن
mass casualties U تلفات و ضایعات شدید
interphase transformer loss U تلفات پیچک صنعتی
kill probability U احتمال واردکردن تلفات
low loss capacitor U خازن با تلفات دی الکتریک کم
no load loss U تلف یا تلفات بی باری
low loss ceramics U سرامیک با تلفات دی الکتریکی کم
loss replacement U جایگزینی تلفات و ضایعات
loss appraisal U قبول تلفات در جنگ
gear friction losses U تلفات اصطکاکی جعبه دنده
casualty agent U عامل ایجاد تلفات و ضایعات
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
to take toll of any one U تلفات زیادبرکسی وارد اوردن
inflict casualty U تلفات وارد کردن بدشمن
toll U تعداد تلفات جنگی ضایعه
tolling U تعداد تلفات جنگی ضایعه
escaped water U تلفات اب هنگام بهره برداری
loss U تلفات جنگی ضایعات رزمی
tolls U تعداد تلفات جنگی ضایعه
kills U تلفات منفجر کردن از بین بردن
inflicts U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicting U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
kill U تلفات منفجر کردن از بین بردن
inflicted U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
dielectric loss factor meter U دستگاه اندازه گیری ضریب تلفات
inflict U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
rayless U بی شعاع
ray U شعاع
beam U شعاع
beams U شعاع
radius of curvature U شعاع خم
radius U شعاع
allowance for anticipated U سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
radius of giration U شعاع ژیراسیون
radius of giration U شعاع چرخش
radius of extrados U شعاع برونسو
ionic ray U شعاع یونی
image ray U شعاع تصویر
hydraulic radius U شعاع هیدرولیک
light beam U شعاع نور
mean radius U شعاع میانه
radius of curvatupe U شعاع انحناء
nuclear radius U شعاع هسته
radius of action U شعاع اثر
radius of action U شعاع عمل
radial of a well U شعاع یک چاه
radially U شعاع وار
average radius U شعاع میانه
radiometer U شعاع سنج
radius gage U شابلون شعاع
radius of curvature U شعاع انحناء
light ray U شعاع نور
radius of curvature U شعاع خمیدگی
radius of a well U شعاع یک چاه
main beam U شعاع اصلی
within a radius of .kilometre U تا شعاع 6 کیلومتر
average radius U شعاع میانگاه
ionic radius U شعاع یونی
atomic radius U شعاع اتم
an incident ray U شعاع ساقط
radius U شعاع عملیات
radius U شعاع دایره
radiating U شعاع افکندن
radiates U شعاع افکندن
radiated U شعاع افکندن
radiate U شعاع افکندن
short-range U با شعاع عمل کم
short range U با شعاع عمل کم
triradiate U دارای سه شعاع
bohr radius U شعاع بور
stellate U شعاع دار
short swing U پیچهای با شعاع کم
radius of intrados U شعاع درونسو
electron beam U شعاع الکترون
radius vector U شعاع حامل
effective radius U شعاع موثر
atomic radius U شعاع اتمی
gyoradius U شعاع چرخش
schwarzschild radius U شعاع شوارتزشیلد
radius of gyration U شعاع چرخش
radius of influence U شعاع تاثیر
semidiameter U شعاع دایره
covalent radius U شعاع کووالانسی
corner radius U شعاع کنج
decimate U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimated U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimates U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimating U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
Vistory was dearly bought . U پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
wood ray U شعاع اوندی چوبی
searchlight sonar U سونار شعاع باریک
very short U شعاع عمل خیلی کم
very long U شعاع عمل زیاد
van der waals radius U شعاع وان در والس
sea room U شعاع مانور دریایی
light beam recorder U ثبات شعاع نور
radiant U شعاع گستر درخشان
damage radius U شعاع خطر مین
damage radius U شعاع منطقه خسارت
destruction radius U شعاع تخریب مین
double beam U شعاع مضاعف نور
effective radius of a well U شعاع موثر چاه
radius of convergence U شعاع همگرایی [ریاضی]
pencilled U پرتوی شعاع دار
intermediate range U با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
medium range U با شعاع عمل متوسط
light ray bending U انحراف شعاع نور
spray attack U پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
cruising range U شعاع عمل هواپیما یا کشتی
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
sea room U شعاع عمل دریایی ازاد
pencil beam U شعاع نور بسیار باریک
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
supporting range U شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruder U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruders U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
glideslope U شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
casualty board U تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
casualty attack U تک غافلگیری که به منظورتولید تلفات انجام میشود تک غافلگیری ش م ر
ogive U شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
radius of integration U شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
kill area U منطقه خطر منطقه تلفات
loss angle U زاویه تلف زاویه تلفات
beam U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
beams U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
minimum range U حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
court style U سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
hydraulic radius U شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
anticipated stock losses U تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com