English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
come to blows <idiom> U شروع به جنگیدن کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
campaign U رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigning U رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigns U رزم نبرد کردن جنگیدن
campaigned U رزم نبرد کردن جنگیدن
cock U :مثل خروس جنگیدن گوش ها را تیز وراست کردن
cocking U :مثل خروس جنگیدن گوش ها را تیز وراست کردن
cocks U :مثل خروس جنگیدن گوش ها را تیز وراست کردن
start off U شروع کردن شروع شدن
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
militate U جنگیدن
militating U جنگیدن
fight U جنگیدن
militated U جنگیدن
militates U جنگیدن
fights U جنگیدن
lay about one U سخت جنگیدن
combats U رزم جنگیدن با
combating U رزم جنگیدن با
stand up for <idiom> U جنگیدن برای
combated U رزم جنگیدن با
come to grips with <idiom> U با نظریهای جنگیدن
combat U رزم جنگیدن با
take up arms <idiom> U آماده جنگیدن
at loggerheads <idiom> U باهم جنگیدن
in arms <idiom> U آماده جنگیدن
they itch for a fight U کرم جنگیدن دارند
fight tooth and nail <idiom> U باچنگ ودندان جنگیدن
bone of contention <idiom> U دلیل برای جنگیدن
fight tooth and nail <idiom> U با چنگ و دندان جنگیدن
rough and tumble <idiom> U با خشونت تمام جنگیدن
tactic U روش جنگیدن در میدان جنگ
cast the first stone <idiom> U همیشه آماده جنگیدن است
close ranks <idiom> U برای جنگیدن درکنارهم جمع شدن
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
set up U مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
to wipe the slate clean <idiom> U شروع تازه ای کردن [تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن] [اصطلاح]
tee off U شروع کردن
embarking U شروع کردن
to strike into U شروع کردن
put in hand U شروع کردن
take up <idiom> U شروع کردن
set in U شروع کردن
kick off <idiom> U شروع کردن
set about <idiom> U شروع کردن
get off on the wrong foot <idiom> U بد شروع کردن
get one's feet wet <idiom> U شروع کردن
commence U شروع کردن
commenced U شروع کردن
commences U شروع کردن
embark upon U شروع کردن
streek U شروع کردن
commencing U شروع کردن
embarked U شروع کردن
embark U شروع کردن
embarks U شروع کردن
to gather way U شروع بحرکت کردن
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
tune up U شروع باواز کردن
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom> U شروع به دعوی کردن
to start from the beginning [to start afresh] U از آغاز شروع کردن
to break into a run U شروع کردن به دویدن
to open fire U شروع به اتش کردن
launching U شروع کردن حمله
attempting to steal U شروع کردن به سرقت
to f. a laughing U شروع بخنده کردن
set to U با اشتیاق شروع کردن
start up <idiom> U بازی را شروع کردن
do up U شروع بکار کردن
get in on the ground floor <idiom> U ازابتدا شروع کردن
To start from scratch . U از هیچ شروع کردن
to start U شروع کردن به دویدن
set-to U با اشتیاق شروع کردن
set-tos U با اشتیاق شروع کردن
blast off U شروع بپرواز کردن
blast-off U شروع بپرواز کردن
dig in <idiom> U شروع به خوردن کردن
launch U شروع کردن حمله
warm up U شروع کردن به کار
launched U شروع کردن حمله
launches U شروع کردن حمله
open fire U شروع به تیراندازی کردن
pipe up U شروع به نی زدن کردن
to set about U شروع کردن مبادرت کردن بکاری
turn on <idiom> U روشن کردن،بازکردن،شروع کردن
triggered U شروع کردن حمله یاکار
come to one's senses <idiom> U شروع به فکر صحیح کردن
attempting U قصد کردن شروع به جرم
trigger U شروع کردن حمله یاکار
back to the drawing board <idiom> U کاری را از اول شروع کردن
triggers U شروع کردن حمله یاکار
attempting to commit murder U شروع کردن به قتل عمد
attempts U قصد کردن شروع به جرم
attempted U قصد کردن شروع به جرم
go off <idiom> U شروع به زنگ زدن کردن
attempt U قصد کردن شروع به جرم
scratch the surface <idiom> U تازه شروع به کار کردن
attempting to commit rape U شروع کردن به تجاوز جنسی
to get to U شروع کردن دست گرفتن
begins U اغاز نهادن شروع کردن
restart U بازاغازی دوباره شروع کردن
to come to one's senses U شروع به فکر عاقلانه کردن
begin U اغاز نهادن شروع کردن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
to struck up U بهم زدن شروع بزدن کردن
to start quarrelling <idiom> U شروع به دعوی کردن [اصطلاح روزمره]
take off U جهش کردن شروع به پرواز به پروازدرامدن
pick up <idiom> U ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
to get cracking U شروع کردن [به کاری] [اصطلاح روزمره]
off the wagon <idiom> U دوباره شروع به خوردن الکل کردن
to be fever began to a bate U تب شروع کردبه فروکش کردن یا فرونشستن
to tie into something [ American E] U با هیجان و پر انرژی کاری را شروع کردن
load point U شروع بخش ضبط کردن در نوار مغناطیسی
to turn on the waters U یکدفعه شروع به گریه کردن [اصطلاح روزمره]
to get down to business U کار و بار را شروع کردن [اصطلاح روزمره]
indent U شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
to start an argument with somebody U با کسی شروع به بگو و مگو [جر و بحث] کردن
cancellation U عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
wake up U تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
indents U شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
to start a fight with somebody U با کسی شروع به بگو و مگو [جر و بحث] کردن
indenting U شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiate U اغاز کردن شروع کردن
initiated U اغاز کردن شروع کردن
lead off <idiom> U شروع کردن ،باز کردن
push off <idiom> U ترک کردن ،شروع کردن
initiates U اغاز کردن شروع کردن
initiating U اغاز کردن شروع کردن
launched U شروع کردن اقدام کردن
launches U شروع کردن اقدام کردن
launch U شروع کردن اقدام کردن
launching U شروع کردن اقدام کردن
cold U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
coldest U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colds U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder U روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
groups U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
debuts U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
debut U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
group U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
initiation U شروع کار شروع
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
run-up [start-up] U نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
click U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
To start from scratch. U از اول شروع کردن ( از اول بسم الله )
to fall to U شروع بخوردن یاجنگ کردن بخوردن افتادن
beginning U شروع
onset U شروع
right of begin U حق شروع
beginnings U شروع
get-go <idiom> U شروع
Redo it. Do it over again. U از سر شروع کن
incipience or ency U شروع
inception U شروع
open fire U شروع
kick off U شروع
kick-off <idiom> U شروع
inchoation U شروع
opening U شروع
openings U شروع
initialing U نقط ه شروع
initialed U نقط ه شروع
initial U نقط ه شروع
initial point U نقطه شروع
start of heading U شروع عنوان
attempted theft U شروع به سرقت
incipit U شروع و اغاز
hash mark U خط شروع مسابقه
start element U عنصر شروع
start of taxt U شروع متن
start bit U بیت شروع
start key کلید شروع
initialled U نقط ه شروع
initials U نقط ه شروع
starters U شروع کننده
burgeons U شروع برشدکردن
burgeoning U شروع برشدکردن
dozy U شروع به فسادکرده
starting gate U دروازه شروع
starting platform U سکوی شروع
start in <idiom> U شروع کار
splash line U خط شروع غواصی
starting block U سکوی شروع
doziest U شروع به فسادکرده
dozier U شروع به فسادکرده
shove off <idiom> U شروع ،ترک
headstart U امتیاز در شروع
initialling U نقط ه شروع
starter U شروع کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com