English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
whyŠthere is the answer U شرط در امده تقریبا معنی میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
What does this mean? U این چه معنی میدهد؟
A dictionary tell you what words mean . U فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
zero compression U روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
acceptation U قبول معنی عرف معنی مصطلح
signifying U معنی دادن معنی بخشیدن
signify U معنی دادن معنی بخشیدن
signifies U معنی دادن معنی بخشیدن
logical U حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
feckly U تقریبا
practically U تقریبا"
proximately U تقریبا"
wellnigh U تقریبا
pretty much U تقریبا
not much of <idiom> U تقریبا بد
near U تقریبا
some U تقریبا
approx U تقریبا
about two years U تقریبا`
all but U تقریبا
by a U تقریبا
nears U تقریبا
nearing U تقریبا
roughly U تقریبا"
nearest U تقریبا
nearer U تقریبا
much U تقریبا
just about <idiom> تقریبا
approximately U تقریبا
neared U تقریبا
near- U تقریبا
roughly <adv.> U تقریبا
nighly U تقریبا
almost U تقریبا
next door to U تقریبا
nearly U تقریبا
inexactly U تقریبا
circa U تقریبا
sort of U تقریبا
well nigh U تقریبا
well-nigh U تقریبا
about <adv.> U تقریبا
semi U تقریبا نصف
subovate U تقریبا بیضی
squarish U تقریبا مربع
semis U تقریبا نصف
approximately U تقریبا به درستی
near vertical U تقریبا عمودی
gravel blind U تقریبا کور
about two years U تقریبا` دو سال
sort of <idiom> U تقریبا تا یک حدی
scarcely ever U تقریبا هیچوقت
nip and tuck U تقریبا برابر
next to impossible U تقریبا نشدنی
thereabout U درهمان نزدیکی تقریبا
it is much the same U تقریبا همان است
around 3 in the morning U تقریبا ساعت ۳ صبح
go near to do something U تقریبا کاری را کردن
disobedience U تقریبا" معادل desertion
nlq U کیفیت تقریبا" عالی
nigh U تقریبا نزدیک شدن
about as high U تقریبا` همان اندازه بلند
anasarca U ورم تقریبا شدید پشام
approximating U آنچه تقریبا درست است
two cents <idiom> U تقریبا هیچ ،چیزی بی ارزش
roughly speaking U تقریبا بدون رعایت دقت
approximated U نه دقیق ولی تقریبا درست
approximate U نه دقیق ولی تقریبا درست
approximates U نه دقیق ولی تقریبا درست
It's about 2 miles from ... آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
dma U UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
fordone U از پا در امده
who came? U کی امده
who came? U که امده
incoming U امده
ridgy U بر امده
gibbous U بر امده
side cast U پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
graphics U پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
impassionate U به جنبش امده
overshot U پیش امده
unbred U بدببار امده
protrudent U جلو امده
underhung U پیش امده
peregrin or rine U از خارجه امده
worked up U ازکار در امده
jutting U پیش امده
exserted U بیرون امده
left over U زیاد امده
leavened bread U نان ور امده
jamb U تیربیرون امده
in- U :رسیده امده
enthetic U ازبیرون امده
saleintiant U بیرون امده
saleint U بیرون امده
red hot U تاب امده
prognathic U پیش امده
getting U بدست امده
gets U بدست امده
protrusive U جلو امده
protrusile U جلو امده
exserted U پیش امده
new come U تازه امده
in U :رسیده امده
projective U جلو امده
prognathous U پیش امده
protractive U جلو امده
get U بدست امده
jambs U تیربیرون امده
exopathic U ازبیرون امده
worker U ازکار در امده
overdue U دیر امده
landed U فرود امده
red-hot U تاب امده
aggregate U جمع امده
aggregates U جمع امده
The book runs to nearly 600 pages. U این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
jetstream U باد تقریبا افقی با سرعت بیش از 08 کیلومتر بر ساعت
unhandy U مشکل بدست امده
take steps U اقدامات بعمل امده
self born U از خود بوجود امده
beetle brow U پیشانی پیش امده
born in the purple U در نازونعمت بدنیا امده
bay window U پنجره پیش امده
bay windows U پنجره پیش امده
cantilever U تیر پیش امده
ecstatic U بوجد امده نشئهای
ecstatically U بوجد امده نشئهای
apogean U از زمین بالا امده
inchoate U تازه بوجود امده
neoteric U تازه بدنیا امده
projecting jaw U ارواره پیش امده
peregrine U ازخارجه امده مسافر
petiolar U از برگدم بیرون امده
twinborn U دوقلو بدنیا امده
you might have come U باید امده باشید
differentiating cicuit U مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
fjeld U فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
visor U لبه پیش امده کلاه
prognathic U دارای ارواره پیش امده
hardly earned money U پول سخت بدست امده
flange U لبه بیرون امده چرخ
instances have occurred that U مواردی پیش امده است
rimrock U لبه بر امده صخره مزبور
his stomach sticks out U شکمش پیش امده است
extrusive U اخراج کننده بیرون امده
flanges U لبه بیرون امده چرخ
ramus U قسمت بر امده واطاله یافته
prognathous U دارای ارواره پیش امده
bucktooth U دندان گراز یا پیش امده
weather worn U تحت تاثیر هوا در امده
to run short U زیر short امده است
venose U دارای رگهای متعددوبر امده
to t. to account U زیر account امده است
lug U هر عضو جلو امده چیزی
air landed U فرود امده از راه هوا
lugged U هر عضو جلو امده چیزی
lugs U هر عضو جلو امده چیزی
lugging U هر عضو جلو امده چیزی
bow windows U پنجره پیش امده کمانی
vizor U لبه پیش امده کلاه
visors U لبه پیش امده کلاه
bow window U پنجره پیش امده کمانی
the bird took its perch U مرغ فرود امده بر چوب قرارگرفت
nook U قطعه زمین پیش امده برامدگی
oversailing of facade U قسمت برجسته یا پیش امده بنا
ill gotten U با وسایل غیر مشروع بدست امده
forestage U قسمت جلو امده صحنه نمایش
kid glove U ازلای زرق وبرق بیرون امده
biologic U بدست امده اززیست شناسی عملی
ventricous U بادکرده دارای شکم پیش امده
round shouldered U دارای شانههای جلو امده شانه گرد
lyophil U بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
it is of doubtful proveance U معلوم نیست اصلا از کجا امده است
ribby U دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
post edit U ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
dormer U پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
bay windows U پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
lyophiled U بدست امده در اثرخشک شدن بوسیله انجماد
industrial wealth U مالی که از راه پیشه و هنربدست امده باشد
dormers U پنجره جلو امده زیر سقف ساختمان
round-shouldered U دارای شانههای جلو امده شانه گرد
bay window U پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
grilse U ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
brown major U براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
straight arm U حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
rimrock U صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
officinal names of drugs U نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
nihilism U شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
matriculated students U شاگردانی که ازدبیرستان بیرون امده دردانشگاه نام نویسی میکنند
soever U واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
yardage U تعداد یاردهای بدست امده بازیگر یا تیم فوتبال امریکایی
odontolite U دندانی که تبدیل به سنگ شده و برنگ فیروزه در امده است
catches U ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
pandects U خلاصه قانون مدنی رم که درسده ششم بفرمان در05جلد امده است
escarpments U پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
ventriloquism U سخن گفتن انسان بطوریکه شنونده نداند صدا ازکجابیرون امده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com