Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stickhandler
U
شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
beechen
U
ازچوب الش یاجنگلی
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
quassia
U
یکجور درخت که ازچوب ان داروی تلخی درست میشود
field hockey
U
زمین هاکی
skates
U
هاکی روی یخ
iceman
U
هاکی باز
hockey
U
هاکی روی یخ
blue line
U
خط دفاعی هاکی
ice hockey
U
هاکی روی یخ
skated
U
هاکی روی یخ
banana blade
U
چوب هاکی
skate
U
هاکی روی یخ
sixes
U
تیم هاکی
six
U
تیم هاکی
sextets
U
تیم هاکی
sextet
U
تیم هاکی
collective goods
U
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
shinney
U
چوب بازی هاکی
stanzas
U
بخشی ازبازی هاکی
field hokey
U
هاکی روی چمن
hurler
U
بازیگر هاکی ایرلندی
stick
U
چوب بازی هاکی
bandi
U
نوعی هاکی روی یخ
stanza
U
بخشی ازبازی هاکی
speed a way
U
نوعی بازی شبیه هاکی
endboards
U
دیوارههای اخر زمین هاکی
stickboy
U
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
avco cup
U
جام جهانی انجمن هاکی
floor hockey
U
هاکی روی یخ کودکان بدون اسکیت
fielding
U
متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
elevens
U
تیم 11 نفره هاکی روی چمن
eleven
U
تیم 11 نفره هاکی روی چمن
spears
U
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
shinny
U
نوعی بازی هاکی غیررسمی در صحرا و بیابان
spearing
U
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
hurling
U
نوعی هاکی یا لاکراس بین دوتیم 51 نفره
speared
U
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
stickside
U
سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
spear
U
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
street hockey
U
نوعی هاکی در زمین یا کوچه بدون کفش اسکیت
end zone
U
منطقه اخر زمین هاکی از خط ابی تادیوار پشت دروازه
broomball
U
نوعی هاکی روی یخ بدون کفش اسکیت با جارو و توپ فوتبال
hardworking
<adj.>
U
ماهر
fine fingered
U
ماهر
industrious
<adj.>
U
ماهر
sedulous
<adj.>
U
ماهر
studious
<adj.>
U
ماهر
adroit
<adj.>
U
ماهر
he was neat
U
ماهر
proficient
U
ماهر
adept
U
ماهر
neat handed
U
ماهر
wieldy
U
ماهر
experts
U
ماهر
skilled
U
ماهر
expert
U
ماهر
skillful Šetc
U
ماهر
skillful
U
ماهر
assiduous
<adj.>
U
ماهر
diligent
<adj.>
U
ماهر
dexterous
U
ماهر
dextrous
U
ماهر
deft
U
ماهر
light handed
U
ماهر
skilful
U
ماهر
industrious
U
ماهر
handy
U
ماهر
light footed
U
ماهر
workmanlike
U
ماهر
handiest
U
ماهر
handier
U
ماهر
knacky
U
ماهر
pert
U
ماهر
workmanly
U
ماهر
assisted
U
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assists
U
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assisting
U
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assist
U
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
slap shot
U
ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
natty
U
پاکیزه ماهر
jimmies
U
ماهر دیلم
journeymen
U
کارگر ماهر
craftsman
U
کارگر ماهر
marksmen
U
تیرانداز ماهر
jimmy
U
ماهر دیلم
nattier
U
پاکیزه ماهر
mastered
U
ماهر شدن
journeyman
U
کارگر ماهر
nattiest
U
پاکیزه ماهر
master
U
ماهر شدن
marksman
U
تیرانداز ماهر
understandings
U
مطلع ماهر
great
U
متعدد ماهر
water dog
U
شناگر ماهر
tactically
U
ماهر ماهرانه
tactical
U
ماهر ماهرانه
understanding
U
مطلع ماهر
great-
U
متعدد ماهر
greatest
U
متعدد ماهر
qualify
U
ماهر شدن
versant
U
ماهر واستاد
qualifies
U
ماهر شدن
expert gunner
U
توپچی ماهر
skilled
U
ماهر و باتجربه
masters
U
ماهر شدن
craftsmen
U
کارگر ماهر
flunkey
U
غیر ماهر
semiskilled
U
نیمه ماهر
cunning
U
ماهر زیرکی
sharpshooter
U
تیرانداز ماهر
flunkys
U
غیر ماهر
flunky
U
غیر ماهر
flunkies
U
غیر ماهر
shotmaker
U
شوت زن ماهر
flunkeys
U
غیر ماهر
slickest
U
ماهر صاف
slick
U
ماهر صاف
articulate
U
ماهر در صحبت
semi skilled
U
نیمه ماهر
articulates
U
ماهر در صحبت
skilled labour
U
کارگر ماهر
skilled worker
U
کارگر ماهر
articulating
U
ماهر در صحبت
light foot
U
ماهر تردست
scientail
U
ماهر علمی
reinsman
U
سوار کار ماهر
unskilled worker
U
کارگر غیر ماهر
sniper
U
تیرانداز ماهر تفنگ
masters
U
ماهر شدن در چیزی
qualified
U
صلاحیت دار ماهر
mastered
U
ماهر شدن در چیزی
master
U
ماهر شدن در چیزی
semi skilled worker
U
کارگر نیمه ماهر
snipers
U
تیرانداز ماهر تفنگ
building craftsman
U
کارگر ماهر ساختمانی
ace
U
خلبان ماهر و متهور
figure skater
U
اسکیت باز ماهر
navvies
U
کارگر غیر ماهر
shots
U
تیراندازی تیرانداز ماهر
navvy
U
کارگر غیر ماهر
skillful weaver
U
بافنده ماهر و خبره
aces
U
خلبان ماهر و متهور
shot
U
تیراندازی تیرانداز ماهر
marksman
U
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
gift of the gab
<idiom>
U
درصحبت کردن ماهر بودن
toxophilite
U
تیرانداز ماهر با تیر و کمان
dead time
U
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight
U
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
vertical
U
نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
idles
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
capacities
U
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
free
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idled
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
capacity
U
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
frees
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freeing
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
mudder
U
اسب ماهر در مسیر خیس وگلی
streetwise
U
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
unskilled labor
U
نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
orion
U
منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
digger
U
پاسور ماهر درپاس نزدیک زمین
cradler
U
بازیگر ماهر در حفظ گوی لاکراس
bitmap
U
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
fourth generation computers
U
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
composite demand
U
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
quad
U
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quads
U
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
digger
U
بازیگر ماهر و سمج درگرفتن گوی از گوشها
roughrider
U
سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
bands
U
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
band
U
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
shareware
U
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
ieee
U
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
punters
U
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
demolition derby
U
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
punter
U
دروازه بان ماهر در ردکردن توپ با مشت شرطبند
joint tenants
U
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
duplex
U
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplexes
U
دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
exerciser
U
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
common use
U
مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
faces
U
قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
face
U
قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
wimp
U
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
PPP
U
که معمولا برای ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه Tcp/Ip استفاده میشود
wimps
U
نمایش برنامه که از گرافیک یا نشانههای کنترل نرم افزار برای تسهیل در استفاده , استفاده میکند. دستورات سیستم لازم نیست تایپ شوند
bunter
U
توپزن ماهر در ضربه بدون تاب دادن چوب بیس بال
defect skipping
U
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
Hamming code
U
سیستم کدگذتاری که از بیتهای بررسی برای تشخیص و تصحیح خطاها در داده ارسالی استفاده میکند که بیشتر در سیستمهای متن راه دور استفاده میشود
Grands Prix
U
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grand Prix
U
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
duress
U
در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
solenoid sweep
U
پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
publish
U
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
publishes
U
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
published
U
1-استفاده از بستههای نشر رومیزی و چاپگرهای لیزری برای تولید چاپ . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات .
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com