English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
werewolf U شخصی که تبدیل به گرگ شده باشد
werewolves U شخصی که تبدیل به گرگ شده باشد
werwolf U شخصی که تبدیل به گرگ شده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
whoso U هر شخصی که باشد
whosoever U هر شخصی که باشد
lycanthropy U تصور این که شخصی تبدیل به گرگ شده
binder U را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند
packets U شبکه قابل ارسال باشد تبدیل میکند
binders U را را به خرمی که قابل اجرا باشد تبدیل میکند
packet U شبکه قابل ارسال باشد تبدیل میکند
intervener U در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
blockade currency U پولی که تبدیل ان به پول دیگرقانونا " منع شده باشد
convertibles U پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
convertible U پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
omr U و به صورتی که قابل پردازش در کامپیوتر باشد تبدیل میکند
I don't think it wise to publicly proffer a political opinion. U من فکر نمی کنم عاقلانه باشد بطور علنی عقیده سیاسی شخصی خود را بیان کرد.
digitize U تبدیل سیگنالهای آنالوگ به دیجیتال که قابل پردازش با کامپیوتر باشد
reduce U تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
reduces U تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
signalled U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signal U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
reducing U تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
visualization U تبدیل اعداد یا داده به صورت گرافیکی که راحت تر قابل فهم باشد
signaled U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
normalize U تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalises U تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalising U تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalizes U تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalised U تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
noblemen U شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
nobleman U شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
roving U نخ نیم تاب [نخی که از حالت فتیله درآمده و در مرحله قبل از تبدیل شدن به نخ باشد.]
cards U وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
card U وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
pooler U وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
mouses U برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد
mouse U برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد
f.drss U جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
documenting U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
document U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documented U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
subscriber U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers U 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
inputted U وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
input U وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
adapter U کارت جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. این کارت داده کامپیوتری را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند تا قابل ارسال در کابل شبکه باشد
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
transiguration U تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale U مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
restitution U تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
assembler U اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to octal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
privates U شخصی
personable U شخصی
private U شخصی
civilian U شخصی
civilians U شخصی
some one U شخصی
civil U شخصی
personas U شخصی
ones U شخصی
personal U شخصی
one U شخصی
personae U شخصی
informal U شخصی
persona U شخصی
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
personal right U حقوق شخصی
separate estate U اموال شخصی زن
on one's shoulders <idiom> U مسئولیت شخصی
ea state in severalty U ملک شخصی
personal requirment U حوائج شخصی
personal requirment U احتیاجات شخصی
self will U اراده شخصی
personal remarks U انتقادات شخصی
personal effects U لوازم شخصی
passanger car U اتومبیل شخصی
personal saving U پس انداز شخصی
under one's belt <idiom> U میل شخصی
particular good U عین شخصی
personal income U درامد شخصی
personal identity U هویت شخصی
personal action U دعوی شخصی
personal exemptions U معافیتهای شخصی
personal error U خطای شخصی
personal constructs U سازههای شخصی
personal computing U محاسبات شخصی
personal influence U نفوذ شخصی
very own <adj.> U خصوصی [شخصی]
personal property U مایملک شخصی
by end U غرض شخصی
under one's thumb <idiom> U زیرنظر شخصی
personal property U اموال شخصی
personal ownership U مالکیت شخصی
personal outlays U هزینههای شخصی
private motive U غرض شخصی
personal motive U غرض شخصی
personal interest U نفع شخصی
personal affairs U امور شخصی
private property U دارایی شخصی
paraphernalia U اموال شخصی زن
self-interest U نفع شخصی
somebody U یک شخص شخصی
personal pronoun U ضمیر شخصی
personal computers U کامپیوتر شخصی
self-employed U کار شخصی
self employed U کار شخصی
personal computer U کامپیوتر شخصی
personal pronouns U ضمائر شخصی
bomb scare U اطلاعتلفنیازوجودبمبدرمکانیتوسط شخصی
oomph U چاذبه شخصی
idols of the cave U اوهام شخصی
idiograph U نشان شخصی
ibm personal computer U IBکامپیوتر شخصی
proenomen U نام شخصی
individual foul U خطای شخصی
self intrest U نفع شخصی
who U چه شخصی چه اشخاصی
hire out <idiom> U اجاره شخصی
personal staff U ستاد شخصی
backcourt foul U خطای شخصی
self interest U نفع شخصی
personal service U ابلاغ شخصی
self interest U غرض شخصی
informal observations U مشاهدات شخصی
personalized form letter U فرم شخصی
A private car. U اتوموبیل شخصی
personalty U اموال شخصی
personalty U دارایی شخصی
personal service U خدمت شخصی
to hold in d. U درتصرف شخصی داشتن
put in one's two cents <idiom> U به شخصی نظریه دادن
play (someone) for something <idiom> U به بازی گرفتن شخصی
self intrested U دربند نفع شخصی
theatergoer U شخصی که مکرر به تئاترمیرود
privy seal U مهر شخصی پادشاه
personalize U جنبه شخصی دادن به
private property U دارایی شخصی بلامعارض
personal chattels U دارایی شخصی منقول
author U شخصی که برنامه می نویسد
valour U ارزش شخصی واجتماعی
self-interested U در بند نفع شخصی
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
With my own capital . U با سرمایه شخصی خودم
turn (someone) on <idiom> U به هیجان آوردن شخصی
unbeknownst U خارج از معلومات شخصی
leave alone <idiom> U راحت گذاشتن (شخصی)
toe the line <idiom> U انجام وفایف شخصی
unbeknown U خارج از معلومات شخصی
self regard U حفظ منافع شخصی
valor U ارزش شخصی واجتماعی
in one's hair <idiom> U عصبانی کردن شخصی
fill (someone) in <idiom> U جزئیات را به شخصی گفتن
mend one's ways <idiom> U اثبات عادت شخصی
personal property U دارایی شخصی منقول
personal identification number U شماره شناسایی شخصی
mannerism U اطوار واخلاق شخصی
ibm personal computer system/ U کامپیوتر ای بی ام سیستم شخصی 2
ibm personal computer xt U کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل XT
pin U شماره شناسایی شخصی
pinned U شماره شناسایی شخصی
owns U شخصی مال خودم
pinning U شماره شناسایی شخصی
owning U شخصی مال خودم
self interested U در بند نفع شخصی
bye end U غرض شخصی قصدپنهان
bunched income U درامد خدمات شخصی
duffle bag U کیسه لوازم شخصی
owned U شخصی مال خودم
own U شخصی مال خودم
onother's money U پول شخصی دیگر
ibm personal computer at U کامپیوتر شخصی ای بی ام مدل AT
mannerisms U اطوار واخلاق شخصی
paraphernal U وابسته به دارایی شخصی زن
personal income tax U مالیات بر درامد شخصی
individualization of punshment U شخصی کردن مجازاتها
home use entry U اعلامیه مصرف شخصی
in one's best interest U به صلاح خود شخصی
individual income tax U مالیات بر درامد شخصی
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com