English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
qualifies U شایستگی پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
indign U فاقد شایستگی خشمگین کردن
he is i. to do that U شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
averaging U پیدا کردن
acquire پیدا کردن
smell out U با بو پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
averages U پیدا کردن
gain U پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
gained U پیدا کردن
gains U پیدا کردن
detects U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
detected U پیدا کردن
detect U پیدا کردن
track U پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
finds U پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
average U پیدا کردن
find U پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
pin point U پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
decline U شیب پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
declines U شیب پیدا کردن
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن
declined U شیب پیدا کردن
preempt U حق تقدم پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
to think out U با فکر پیدا کردن
declining U شیب پیدا کردن
dampens U رطوبت پیدا کردن
stammers U لکنت پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
shield U حفاظ پیدا کردن
tout U خریدار پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
touting U خریدار پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
stammer U لکنت پیدا کردن
shields U حفاظ پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
equation of payments U قاعده پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
luff U لنگر پیدا کردن
to win fame U شهرت پیدا کردن
stammered U لکنت پیدا کردن
hade U تمایل پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
liaise U ارتباط پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
converges U تقارت پیدا کردن
converged U تقارت پیدا کردن
converge U تقارت پیدا کردن
to pick out U باگوش پیدا کردن دریافتن
to pick up U فراگرفتن دوباره پیدا کردن
wavers U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavering U فتور پیدا کردن دو دل بودن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
hit on/upon <idiom> U پیدا کردن چیزی که میخواهی
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
respire U امید تازه پیدا کردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
to make the pot boi; U معاش خود را پیدا کردن
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
to nerve oneself U قوت قلب پیدا کردن
deeping of capital U عمق پیدا کردن سرمایه
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
find and replace U پیدا کردن و جایگزین نمودن
wavered U فتور پیدا کردن دو دل بودن
shocks U هول وهراس پیدا کردن
respiring U امید تازه پیدا کردن
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
shocked U هول وهراس پیدا کردن
respires U امید تازه پیدا کردن
respired U امید تازه پیدا کردن
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
shock U هول وهراس پیدا کردن
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
genealogize U شجره کسی را پیدا کردن
bilge U رخنه پیدا کردن تراوش کردن
swelled U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
asphyxiating U مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumble U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbled U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiates U مختنق کردن خناق پیدا کردن
swells U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swell U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
fumbles U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiate U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated U مختنق کردن خناق پیدا کردن
pull oneself together U بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
make out U معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
to get a meat for a bird U برای مرغی جفت پیدا کردن
short U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shorter U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
rut U شور پیدا کردن فحل شدن
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
ruts U شور پیدا کردن فحل شدن
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
shortest U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
to orient oneself U چهار سوی خود را پیدا کردن
surging U تکان خوردن لغزش پیدا کردن
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
unbalance U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
rubs U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
unbalancing U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
rub U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubbed U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
plunged U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
warm to one's work U در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunges U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
leadingquestion U پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
plunge U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
diachrony U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
divides U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
cunclude U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
proceeded U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
divide U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
grapnels U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
grapnel U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
finds U کشف کردن پیدا کردن
find U کشف کردن پیدا کردن
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
to pick up somebody U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
curve fitting U روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
homing U روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
abilities U شایستگی
eligibility U شایستگی
befitting U شایستگی
qualification U شایستگی
deserting U شایستگی
desert U شایستگی
competency U شایستگی
adequacy U شایستگی
deserts U شایستگی
sufficiency U شایستگی
praiseworthiness U شایستگی
ability U شایستگی
sufficienty U شایستگی
pertinence or nency U شایستگی
competence U شایستگی
skill U شایستگی
seemliness U شایستگی
meritoriousness U شایستگی
aptness U شایستگی
merit U شایستگی
adaptability U شایستگی
merited U شایستگی
meriting U شایستگی
proficiency U شایستگی
deservingness U شایستگی
acceptability U شایستگی
merits U شایستگی
expertise U شایستگی
qualification U شایستگی
credential U شایستگی
competence U شایستگی
decorousness U شایستگی
worthiness U شایستگی
able U شایستگی داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com