Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
picturesqueness
U
شایستگی برای نقاشی شدن یاعکس برداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
eligibility
U
شایستگی برای انتخاب
printability
U
شایستگی برای چاپ
war paint
U
نقاشی بدن برای رزم و پیکار
pc paint
U
برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
graphic display
U
یک ترمینال کامپیوتر برای نمایش نقاشی ها و تصاویرروی یک صفحه
grangerism
U
ارایش کتابی باموادچاپی یاعکس هایی که ازکتابهای دیگرببرند
willowware
U
بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق
vorticism
U
مکتب نقاشی کوبیسم انگلیسی که در نقاشی از صنایع جدیدنیز استفاده کرده
oil on canvas
[painting technique]
U
رنگ روغنی نقاشی روی کرباس
[شیوه نقاشی]
astrophotography
U
عکس برداری از ستارگان برای تحقیقات فضایی
traingulation
U
تقسیم بقطعات سه گوش برای پیمایش یا نقشه برداری
pre imaging
U
تولید فریم نقاشی متحرک یا ویدیو در بافر حافظه پیش از آنکه روی صفحه منتقل شود برای نمایش
grey scale
U
سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
bench mark
U
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
xerographic
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
panels
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
stenciled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled
U
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
hectograph
U
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
stripping
U
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
proficiency
U
شایستگی
competence
U
شایستگی
sufficienty
U
شایستگی
befitting
U
شایستگی
expertise
U
شایستگی
sufficiency
U
شایستگی
merited
U
شایستگی
meriting
U
شایستگی
skill
U
شایستگی
merits
U
شایستگی
credential
U
شایستگی
merit
U
شایستگی
worthiness
U
شایستگی
deserts
U
شایستگی
deserting
U
شایستگی
desert
U
شایستگی
adequacy
U
شایستگی
qualification
U
شایستگی
eligibility
U
شایستگی
ability
U
شایستگی
seemliness
U
شایستگی
decorousness
U
شایستگی
praiseworthiness
U
شایستگی
meritoriousness
U
شایستگی
aptness
U
شایستگی
acceptability
U
شایستگی
deservingness
U
شایستگی
qualification
U
شایستگی
adaptability
U
شایستگی
competency
U
شایستگی
competence
U
شایستگی
abilities
U
شایستگی
pertinence or nency
U
شایستگی
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
aptitude
U
شایستگی لیاقت
certificate of capacity
U
مدرک شایستگی
able
U
شایستگی داشتن
aptitudes
U
شایستگی لیاقت
adorability
U
شایستگی ستایش
adorableness
U
شایستگی ستایش
aptitude tests
U
ازمون شایستگی
handsomeness
U
زیبائی شایستگی
blameworthiness
U
شایستگی سرزنش
aptitude test
U
ازمون شایستگی
meritoriously
U
از روی شایستگی
decency
U
شایستگی محجوبیت
suitability
U
مناسبت شایستگی
pertinency
U
موقعیت شایستگی
fitness
U
صلاحیت شایستگی
meetness
U
شایستگی مناسبت
combat proficiency
U
شایستگی رزمی
pertinence
U
موقعیت شایستگی
he has much merit
U
بسیار شایستگی دارد
certificate of achievement
U
مدرک تصدیق شایستگی
habilitate
U
ملبس شایستگی داشتن
ablest
U
: توانابودن شایستگی داشتن
merit system
U
نظام شایستگی نگر
merit rating
U
درجه بندی شایستگی
abler
U
: توانابودن شایستگی داشتن
qualifies
U
شایستگی پیدا کردن
qualify
U
شایستگی پیدا کردن
indign
U
فاقد شایستگی خشمگین کردن
aptitude area
U
حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
efficiency
U
کارایی وسیله یا نفر شایستگی
deserve
U
سزاوار بودن شایستگی داشتن
deserves
U
سزاوار بودن شایستگی داشتن
I can see an innate ability in that follow .
دراو مایه و شایستگی می بینم
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
he is i. to do that
U
شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
honourable mentions
U
امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
honourable mention
U
امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
the brush
U
نقاشی
canvases
U
نقاشی
pictorial art
U
نقاشی
canvas
U
نقاشی
daubry
U
نقاشی بد
daubery
U
نقاشی بد
paintings
U
نقاشی
portrait
U
نقاشی
painting
U
نقاشی
portraits
U
نقاشی
fresco
U
نقاشی دیواری
murals
U
نقاشی دیواری
finger painting
U
نقاشی انگشتی
palette knife
U
کاردک نقاشی
palette knives
U
کاردک نقاشی
mural
U
نقاشی دیواری
brush
U
نقاشی کردن
tableaus
U
پرده نقاشی
bepaint
U
نقاشی کردن
easels
U
سه پایه نقاشی
easel
U
سه پایه نقاشی
finger painting
U
نقاشی با انگشت
frescoes
U
نقاشی دیواری
painted
U
نقاشی شده
scumble
U
رنگهای نقاشی
aquarelle
U
نقاشی اب و رنگی
spackle
U
بتونه نقاشی
living picture
U
پرده نقاشی
polychromy
U
نقاشی رنگارنگ
illusiansm
U
نقاشی سه بعدی
pencil
U
نقاشی مدادی
aqua relle
U
نقاشی اب و رنگی
paints
U
رنگ نقاشی
tablature
U
تصویر نقاشی
animations
U
نقاشی متحرک
paint
U
رنگ نقاشی
impaint
U
نقاشی کردن
picture gallery
U
اطاق نقاشی
plychromy
U
نقاشی رنگارنگ
illusionism
U
نقاشی از منافرخیالی
miniature
U
نقاشی باتذهیب
pencilling
U
نقاشی مدادی
pencils
U
نقاشی مدادی
paysage
U
نقاشی دورنما
water colour
U
نقاشی ابرنگی
oil painting
U
نقاشی بارنگ
graphic
U
مربوط به نقاشی
picturing
U
نقاشی کردن
pictures
U
نقاشی کردن
watercolor
U
نقاشی ابرنگ
painting and the like
U
نقاشی و مانند ان
pictured
U
نقاشی کردن
white ground technique
U
اسلوب نقاشی
portraiture
U
نقاشی از صورت
nocturne
U
نقاشی از منظره شب
nocturnes
U
نقاشی از منظره شب
mirror drawing
U
نقاشی از ایینه
oil paintings
U
نقاشی بارنگ
sand painting
U
نقاشی روی شن
pastel
U
نقاشی بامدادرنگی
tableaux
U
پرده نقاشی
miniatures
U
نقاشی باتذهیب
picture
U
نقاشی کردن
brushes
U
نقاشی کردن
drawing key
U
کپیه نقاشی
wall painting
U
نقاشی دیواری
his painting lacked repose
U
نقاشی وی توافق
tableau
U
پرده نقاشی
animation
U
نقاشی متحرک
pallet knife
U
کاردک نقاشی
line drawing
U
نقاشی با مداد وقلم
animated cartoon
U
فیلمهای نقاشی شده
panel
U
نقاشی روی چوی
comic strip
U
فیلمهای نقاشی شده
comic strips
U
فیلمهای نقاشی شده
tablature
U
نقاشی دیواری یا سقفی
tableau
U
دور نمای نقاشی
tableaux
U
دور نمای نقاشی
graphic
U
مربوط به نقاشی یاترسیم
line drawings
U
نقاشی با مداد وقلم
oil painting
U
نقاشی رنگ روغنی
oil paintings
U
نقاشی رنگ روغنی
tableaus
U
دور نمای نقاشی
paint brush
قلم موی نقاشی
fresco
U
نقاشی ابرنگی روی گچ
fresco
U
نقاشی ابرنگی کردن
panels
U
نقاشی روی چوی
draw a person test
U
ازمون نقاشی ادم
palettes
U
جعبه رنگ نقاشی
old master
U
نقاشی هر یک از این هنرمندان
old masters
U
نقاشی هر یک از این هنرمندان
oil color
U
روغن مخصوص نقاشی
chiaroscuro
U
نقاشی سیاه قلم
draw a man test
U
ازمون نقاشی ادمک
palette
U
جعبه رنگ نقاشی
Oil painting .
U
نقاشی رنگ روغن
frescoes
U
نقاشی ابرنگی روی گچ
sea piece
U
نقاشی منظره دریا
plafond
U
سقف نقاشی شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com