Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
conditioning
U
شایسته سازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
conditioning
U
اصلاح مشخصههای اطلاعات در یک خط انتقال صدا ازطریق تصحیح خصوصیات فازدامنه تقویت کنندههای خط شایسته سازی
Other Matches
rectification
U
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
good
U
شایسته
worthy
U
شایسته
fit
U
شایسته
fits
U
شایسته
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
شایسته
convenient
<adj.>
U
شایسته
functional
<adj.>
U
شایسته
practicable
<adj.>
U
شایسته
practical
<adj.>
U
شایسته
worthiest
U
شایسته
worthier
U
شایسته
meet
U
شایسته
meritorious
U
شایسته
meets
U
شایسته
proper
U
شایسته
qualified
U
شایسته
accurate
[correct]
<adj.>
U
شایسته
seemly
U
شایسته
exact
<adj.>
U
شایسته
proper
<adj.>
U
شایسته
real
<adj.>
U
شایسته
true
<adj.>
U
شایسته
purpose-built
<adj.>
U
شایسته
purposeful
<adj.>
U
شایسته
purposive
<adj.>
U
شایسته
competent
U
شایسته
suitable
<adj.>
U
شایسته
inept
U
نا شایسته
apropos
U
شایسته
qua
U
شایسته
pertinent
U
شایسته
fittest
U
شایسته
correct
<adj.>
U
شایسته
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
شایسته
useful
<adj.>
U
شایسته
calculating
U
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
U
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
courtlier
U
شایسته دربار
courtliest
U
شایسته دربار
discreditable
U
شایسته بی اعتباری
befitting
U
درخور شایسته
courtly
U
شایسته دربار
pensionable
U
شایسته بازنشستگی
to be proper for
U
شایسته بودن
the ticket
U
کار شایسته
winnable
U
شایسته پیروزی
worshipful
U
شایسته احترام
worthful
U
شایسته مستحق
fits
U
لایق شایسته
fit
U
لایق شایسته
christianlike
U
شایسته مسیحیت
in due form
U
بطرز شایسته
apt
U
مناسب شایسته
fittest
U
لایق شایسته
meet for a man
U
شایسته است که
adequate
U
شایسته بودن
proper dress
U
جامه شایسته
ogr
U
شایسته غول
properly
U
بطور شایسته
quoteworthy
U
شایسته ذکر
companionable
U
شایسته رفاقت
becoming
U
شایسته درخور
ought not
U
شایسته نیست
by fits and starts
U
شایسته لایق
beseem
U
شایسته بودن
eligible
U
شایسته انتخاب
behove
U
شایسته بودن
as it deserves
U
بطور شایسته
behoove
U
شایسته بودن
rightly
<adv.>
U
بطور شایسته
rightfully
<adv.>
U
بطور شایسته
properly
<adv.>
U
بطور شایسته
meritorious
U
شایسته ترین
suitable
U
شایسته فراخور
fitly
U
بطور شایسته
meetly
U
بطور شایسته
devisable
U
شایسته اندیشه
devisable
U
شایسته تامل
intrinsic
U
مرتب شایسته
derisible
U
شایسته ریشخند
justly
<adv.>
U
بطور شایسته
correctly
<adv.>
U
بطور شایسته
duly
<adv.>
U
بطور شایسته
aright
<adv.>
U
بطور شایسته
oughtn't
U
نبایستی شایسته نیست
it does not befit me to
U
شایسته من نیست که مرانشاید که
sufficient
U
شایسته صلاحیت دار
right
U
شایسته خوب ذیحق
righted
U
شایسته خوب ذیحق
righting
U
شایسته خوب ذیحق
best
U
شایسته ترین پیشترین
humance
U
انسانی شایسته بشریت
servile
U
شایسته نوکران چاپلوس
nameable
U
شایسته نام بردن
ineligible
U
نا شایسته برای انتخاب
workmanly
U
شایسته کارگر خوب
qualified for work
U
شایسته یاقابل کارکردن
worthy to become a king
U
شایسته شاه شدن
worthily
U
بطور شایسته و در خور
competent
U
شایسته دارای سر رشته
workmanlike
U
شایسته کارگر خوب
gentlemanlike
U
شایسته مرد نجیب
suitably
U
بطور مناسب یا شایسته
fit to work
U
شایسته یاقابل کارکردن
jagger
U
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
U
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
merits
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
quotable
U
شایسته نقل قول کردن
hellishness
U
خویی که شایسته دوزخ باشد
gentlewomanlike
U
شایسته بانوان نجیب ومحترم
he is unworthy of his position
U
شایسته مقام خود نیست
to put out of court
U
شایسته مطرح کردن ندانستن
condition
U
شرط نمودن شایسته کردن
meriting
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
merited
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
give someone their due
<idiom>
U
دادن اعتبار به شخص شایسته
merit
U
شایسته بودن استحقاق داشتن
palmary
U
شایسته ستایش و تقدیر برجسته
disqualifies
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualify
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualifying
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
disqualified
U
سلب صلاحیت کردن از شایسته ندانستن
affimable
U
شایسته انکه بطورقطع گفته شود
picturesquely
U
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
it was beneath my notice
U
شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
adorably
U
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
constructive school credit
U
بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem.
U
مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
pontifically
U
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
head-hunting
<idiom>
U
جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
academically
U
چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
pre-treatment
U
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
U
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustration
U
خنثی سازی محروم سازی
ouster
U
بی بهره سازی محروم سازی
formularization
U
کوتاه سازی ضابطه سازی
frustrations
U
خنثی سازی محروم سازی
imagery
U
مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation
U
مقهور سازی مطیع سازی
irritancy
U
پوچ سازی باطل سازی
erasable
U
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
ablest
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
able
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
abler
U
پسوندی برای ساختن صفت به معنی دارای قدرت شایسته
saves
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
U
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
honourable mention
U
امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
honourable mentions
U
امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
symmetrical compression
U
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
U
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic
U
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
dump
U
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
Indeo
U
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
external
U
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
U
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
noblemen
U
شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
nobleman
U
شخصی که از طبقه اعیان و شایسته عضویت درمجلس اعیان باشد
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
christly
U
شایسته مسیح مربوط به مسیح
retortion
U
خم سازی
deflexion
U
خم سازی
bridge building
U
پل سازی
retortion
U
کج سازی
repk lection
U
پر سازی
pavement
U
کف سازی
flection
U
خم سازی
individualizing
U
تک سازی
bridgework
U
پل سازی
stylization
U
مد سازی
individualises
U
تک سازی
padding
U
له سازی
individualize
U
تک سازی
individuation
U
تک سازی
individualized
U
تک سازی
truncation
U
بی سر سازی
compaction
U
تو پر سازی
individualising
U
تک سازی
individualised
U
تک سازی
local anasthesia
U
سر سازی
individualization
U
تک سازی
idolization
U
بت سازی
pavements
U
کف سازی
flooring
U
کف سازی
individualizes
U
تک سازی
duplexing
U
مضاعف سازی
bedevilment
U
شیطان سازی
beadwork
U
تسبیح سازی
canalization
U
کانال سازی
domestication
U
اهلی سازی
balladry
U
تصنیف سازی
de energize
U
بی برق سازی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com