English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 91 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
zigzag leakage flux U شار پراکنده زیگزاگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
divided fire U زیر اتش گرفتن چند هدف به طور همزمان تیر پراکنده اتش پراکنده
scatters U پراکنده شدن پراکنده کردن
scatter U پراکنده شدن پراکنده کردن
zigzag U حرکت زیگزاگ
zigzagged U حرکت زیگزاگ
zigzagging U حرکت زیگزاگ
zigzag chock U پیچک زیگزاگ
zigzag connection U اتصال زیگزاگ
zigzags U حرکت زیگزاگ
constant helm plan U نقشه زیگزاگ
backstitch U کوک زیگزاگ
zigzag spiral filament U فیلامان زیگزاگ
double staggered column U ستون دو خطه زیگزاگ
cone mosaic U [موزائیک با نقش های زیگزاگ و لوزی]
dispersoid U پراکنده
dissipated U پراکنده
diffusing U پراکنده
far flung U پراکنده
far-flung U پراکنده
diffuse U پراکنده
diffuses U پراکنده
diffused U پراکنده
scatterd U پراکنده
sparsely U پراکنده
scattered U پراکنده
sparse U پراکنده
dissipative U پراکنده سازنده
scatter read U پراکنده خوانی
wild shot U تیر پراکنده
stray current U جریان پراکنده
scatter program U نمودار پراکنده
scatter plot U ترسیم پراکنده
scattered radiation U تشعشع پراکنده
magnetic stray field U میدان پراکنده
scatterer U پراکنده ساز
logorrhea U پراکنده گویی
interspersion U پراکنده کردن
fragmentary delusion U هذیان پراکنده
scatterings U چیزهای پراکنده
seme U افشانده پراکنده
distributed practices U تمرینهای پراکنده
sparse population U جمعیت کم یا پراکنده
disject U پراکنده کردن
dashes U پراکنده کردن
intersperse U پراکنده کردن
interspersed U پراکنده کردن
intersperses U پراکنده کردن
dispersed U پراکنده کردن
dispersing U پراکنده شدن
dispersing U پراکنده کردن
disperses U پراکنده شدن
disperses U پراکنده کردن
dispersed U پراکنده شدن
interspersing U پراکنده کردن
disperse U پراکنده شدن
dashed U پراکنده کردن
dash U پراکنده کردن
disperse U پراکنده کردن
outspread U بسط پراکنده
straggly U پراکنده اواره
scattering U پراکنده کردن
sporadically U پراکنده انفرادی
sporadic U پراکنده انفرادی
energy dissipation U پراکنده سازی انرژی
dispersal U پراکندگی پراکنده سازی
scattered clouds U ابرهای پراکنده [هواشناسی]
diaspora U جماعت یهودیان پراکنده
sunny with cloudy intervals <idiom> U پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
cloudy with sunny intervals <idiom> U پراکنده و تا اندازه ای آفتابی [هواشناسی]
effuse U پخش کردن پراکنده و متفرق
magnetic leakage flux U فوران پراکنده نشتی مغناطیسی
round up U جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
riot act قانون پراکنده ساختن اجتماعات آشوب طلب
to rally scattered troops U جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
to send things flying U [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
haze U غبارها یا ذرات ریزی که دراتمسفر پراکنده شده اند
puff ball U یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
aluminum pigmented dope U لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
material dispersion U پراکنده شدن پالس نورانی درداخل یک فیبر نوری در نتیجه طول موجهای مختلف ساطع شده از یک منبع
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
scatter U پراکنده کردن پخش کردن
meddles U پراکنده کردن جماع کردن
meddled U پراکنده کردن جماع کردن
scatters U پراکنده کردن پخش کردن
meddle U پراکنده کردن جماع کردن
Kurdish rug U فرش کردی [مناطق بافت به صورت پراکنده بوده و بافته های آن نیز تمایز خاصی از نظر نقشه با دیگر شهرها ندارند. در آن از لچک ترنج گرفته تا افشان و هراتی بافته می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com