English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 45 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
random wound U سیم پیچ نامنظم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
jerky U نامنظم رونده
flare U روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
flare U باشعله نامنظم سوختن
flares U روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
flares U باشعله نامنظم سوختن
random U نامنظم
random U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
randomly U نامنظم
randomly U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
irregular U نامنظم
bias U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
biases U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
irregulars U ارتش نامنظم
erratic U نامنظم
disorderly U نامنظم مختل
buffet U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeted U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeting U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffets U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
unconventional U نامنظم
acrostic U نامنظم
airbrush U یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
aperiodic U نامنظم
asynchronous transmission U اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
cross grained U دارای رگههای نامنظم
erratic block U بلوک نامنظم
fracto stratus U ابرهای تکه تکه و نامنظم استراتوس
grout U بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
irregular polymer U بسپار نامنظم
jitter U حرکت نامنظم اتفاقی
out of kelter U نامنظم
out of square U خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
poorly graded U دانه بندی نامنظم
random test U ازمایش نامنظم
skew polygon U کثیرالاضلاع نامنظم
statistic copolymer U همبسپار نامنظم
haywire U نامنظم
by fits and starts <idiom> U به طور نامنظم
to wobble [rotate unevenly] U لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
sporadic <adj.> U نامنظم
infrequent <adj.> U نامنظم
sporadic group U گروه نامنظم [ریاضی]
cyclopean U [معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com