English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (618 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
migrate U سیر کردن انتقال یافتن
migrated U سیر کردن انتقال یافتن
migrates U سیر کردن انتقال یافتن
migrating U سیر کردن انتقال یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
convect U انتقال یافتن
to be transferred U انتقال یافتن
pass U انتقال یافتن منتقل شدن
passes U انتقال یافتن منتقل شدن
passed U انتقال یافتن منتقل شدن
eluviate U بوسیله باد وباران نقل و انتقال یافتن
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
meets U : برخورد کردن یافتن
meet U : برخورد کردن یافتن
propagated U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagate U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagates U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagating U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
terminates U محدود کردن خاتمه یافتن
terminate U محدود کردن خاتمه یافتن
terminated U محدود کردن خاتمه یافتن
strengthened U تقویت یافتن تحکیم کردن
transfuse U رسوخ یافتن در تزریق کردن در
strengthen U تقویت یافتن تحکیم کردن
gain U کسب کردن باز یافتن
gains U کسب کردن باز یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
gained U کسب کردن باز یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
exchanged U عوض کردن تسعیر یافتن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
improve U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
exchanges U عوض کردن تسعیر یافتن
exchange U عوض کردن تسعیر یافتن
improved U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
mends U رفو کردن بهبودی یافتن
mended U رفو کردن بهبودی یافتن
improves U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
mend U رفو کردن بهبودی یافتن
improving U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
strengthens U تقویت یافتن تحکیم کردن
exchanging U عوض کردن تسعیر یافتن
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
center U کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
locate U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
henpeck U سعی کردن برای تفوق یافتن
extends U توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
extending U توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
located U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
extend U توسعه یافتن تمدید دادن یا کردن
locating U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
shift U انتقال جابجا کردن
shifts U انتقال جابجا کردن
shifted U انتقال جابجا کردن
transferring U واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfers U واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer U واگذار کردن نقل کردن انتقال
adjourning U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned U بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
conducted U انتقال دادن رهبری کردن
conducting U انتقال دادن رهبری کردن
assigning U انتقال دادن وواگذار کردن
conduct U انتقال دادن رهبری کردن
assigns U انتقال دادن وواگذار کردن
conducts U انتقال دادن رهبری کردن
remise U انتقال دادن گذشت کردن
assigned U انتقال دادن وواگذار کردن
assign U انتقال دادن وواگذار کردن
head-hunting <idiom> U جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
lithiation transmetalation U انتقال فلز با لیتیم دار کردن
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
flowed U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flow U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flows U لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
remove U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removing U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
nympholept U کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
conveyed U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveys U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveying U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
convey U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
malfunction U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
increases U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
carring over U تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
cards U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
discover U یافتن
discovering U یافتن
detect U یافتن
discovered U یافتن
discovers U یافتن
finds U یافتن
find U یافتن
detecting U یافتن
detects U یافتن
detected U یافتن
decreases U کاهش یافتن
scant U تخفیف یافتن
acceded U دست یافتن
decreases U نقصان یافتن
wind up U پایان یافتن
perennate U دوام یافتن
accede U راه یافتن
rise U خاتمه یافتن
accede U دست یافتن
deploy U گسترش یافتن
decreased U نقصان یافتن
decreased U کاهش یافتن
pickup U بهبودی یافتن
keep one's head above water U رهایی یافتن
accedes U دست یافتن
deploying U گسترش یافتن
reduce U کاهش یافتن
reduce U تقلیل یافتن
acceded U راه یافتن
deploys U گسترش یافتن
diverges U انشعاب یافتن
taper off U کاهش یافتن
centralization U مرکزیت یافتن
pull round U بهبودی یافتن
stations U استقرار یافتن
circumfuse U گسترش یافتن
protend U امتداد یافتن
relaxes U تخفیف یافتن
hunt out U با جستجو یافتن
dwindling U تدریجاکاهش یافتن
dwindles U تدریجاکاهش یافتن
dwindled U تدریجاکاهش یافتن
to come to know U اگاهی یافتن
developments U تکامل یافتن
development U تکامل یافتن
centralisation U مرکزیت یافتن
prefers U ترجیح یافتن
preferring U ترجیح یافتن
rises U خاتمه یافتن
relax U تخفیف یافتن
dwindle U تدریجاکاهش یافتن
prefer U ترجیح یافتن
station U استقرار یافتن
stationed U استقرار یافتن
diverge U انشعاب یافتن
diverged U انشعاب یافتن
relaxing U تخفیف یافتن
terminates U خاتمه یافتن
to a greatness U بزرگی یافتن
to develop U تکامل یافتن
accrue U افزایش یافتن
accrue U گسترش یافتن
accrues U افزایش یافتن
accrues U گسترش یافتن
dominate U تفوق یافتن
dominated U تفوق یافتن
immix U امیزش یافتن
to be prolonged U امتداد یافتن
learn U اگاهی یافتن
learns U اگاهی یافتن
wrap up U خاتمه یافتن
terminated U خاتمه یافتن
terminate U خاتمه یافتن
dominates U تفوق یافتن
accruing U افزایش یافتن
accruing U گسترش یافتن
wane U کاهش یافتن
to alter [to] U تغییر یافتن
waning U کاهش یافتن
diminish U نقصان یافتن
diminish U تقلیل یافتن
diminishes U نقصان یافتن
diminishes U تقلیل یافتن
ensure U اطمینان یافتن
wanes U کاهش یافتن
insuring U اطمینان یافتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com