Perdic | سکوت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 52 (4 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	stillness U	سکوت
	quietism U	سکوت
	doldrums U	سکوت
	calm U	سکوت
	calmed U	سکوت
	calmer U	سکوت
	calmest U	سکوت
	calming U	سکوت
	calms U	سکوت
	glumness U	سکوت
	standstil U	سکوت

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	sub silentio U	در سکوت
	listening silence U	سکوت رادیویی
	quietist U	اهل سکوت
	radar silence U	سکوت راداری
	radio silence U	سکوت رادیویی
	resting frequency U	بسامد سکوت
	silent running U	سکوت زیردریایی
	observe silence U	رعایت سکوت
	hold one's peace <idiom> U	سکوت کردن
	to bribe to silence U	حق سکوت دادن
	taciturnity U	سکوت ارامش
	consensus evidenced by silence U	اجماع سکوت
	silence U	سکوت ارامش
	stills U	سکوت خاموشی
	stiller U	سکوت خاموشی
	silenced U	سکوت ارامش
	silences U	سکوت ارامش
	silencing U	سکوت ارامش
	reticency U	سکوت کم گویی
	still U	سکوت خاموشی
	goose U	علامت سکوت
	reticence U	سکوت کم گویی
	stillest U	سکوت خاموشی
	observe silence U	سکوت را رعایت کنید
	mum U	سکوت شخص خاموش
	mums U	سکوت شخص خاموش
	silent running U	حرکت زیردریایی با سکوت
	silence signifies consent U	سکوت علامت رضاست
	consent presumed from silence U	رضای مستنبط از سکوت
	sufferance U	سکوت موجب رضا
	silent approval U	سکوت علامت تائیدتوسط معصوم
	quietism U	فرقه متصوفه اهل سکوت
	obmutescence U	خاموش نشینی سکوت عمدی
	Silence is golden . <proverb> U	سکوت علامت رضا است.
	consent cannot be inferred from silence U	سکوت علامت رضا نیست
	silence prevailed U	سکوت حکم فرما بود
	Silence prevailed every where. U	سکوت همه جا را فرا گرفته بود
	oyez U	اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
	trappist U	عضو فرقهای از راهبان مرتاض اهل سکوت
	silence gives consent U	سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
	cone of silence U	مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy