English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
state socialism U سوسیالیسم دولتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
guild socialism U سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
Other Matches
evolutionary socialism U سوسیالیسم تکاملی سوسیالیسم ابداعی revisionism
make a diplomatic representation U به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds U قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt U طلب دولتی بستانکاری دولتی
socialism U سوسیالیسم
liberal socialism U سوسیالیسم ازاد
guild socialism U سوسیالیسم صنفی
scientific socialism U سوسیالیسم علمی
utopian socialism U سوسیالیسم تخیلی
guild socialism U گیلد سوسیالیسم
competitive socialism U سوسیالیسم رقابتی
evolutionary socialism U سوسیالیسم تکاملی
command socialism U سوسیالیسم دستوری
centralist socialism U سوسیالیسم متمرکز
democratic socialism U سوسیالیسم دموکراتیک
socialists U جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
socialist U جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
scientific socialism U بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
governmental U دولتی
stated U دولتی
national [state, federal state] <adj.> U دولتی
governmental <adj.> U دولتی
state U دولتی
state- U دولتی
states U دولتی
stating U دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> U دولتی
belonging to the state <adj.> U دولتی
government property U مال دولتی
state enterprise U بنگاه دولتی
etatism U سوسیالیزم دولتی
political circles U دوایر دولتی
public monopoly U انحصار دولتی
public service U استخدام دولتی
state enterprise U مالکیت دولتی
government regulation U مقررات دولتی
the funds U وام دولتی
public assistance U کمکهای دولتی
debenture U حواله دولتی
public domain U خالصه دولتی
public ownership U مالکیت دولتی
state university U دانشگاه دولتی
government owned industries U صنایع دولتی
public institutions U نهادهای دولتی
public ship U ناو دولتی
public servants U مامورین دولتی
government officials U مامورین دولتی
state bank U بانک دولتی
nationalized industries U صنایع دولتی
government control U کنترل دولتی
government control U نظارت دولتی
state college U دانشکده دولتی
quasi public U نیمه دولتی
state prison U زندان دولتی
government sector U بخش دولتی
state ownership U مالکیت دولتی
state U دولتی حالت
public ownership U خالصه دولتی
public domain U خالصه دولتی
public ownership U مالکیت دولتی
public domain U مالکیت دولتی
civil servants U مستخدم دولتی
civil servant U مستخدم دولتی
privates U غیر دولتی
private U غیر دولتی
stating U دولتی حالت
states U دولتی حالت
stated U دولتی حالت
state- U دولتی حالت
government office U اداره دولتی
public schools U مدارس دولتی
public sector U بخش دولتی
government departments U دوایر دولتی
civil services U خدمات دولتی
economic unit U موسسه دولتی و ...
the king in council U شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
privatises U غیر دولتی کردن
The corruption in government offices . U فساد دردستگاههای دولتی
privatising U غیر دولتی کردن
privatization U غیر دولتی کردن
privatize U غیر دولتی کردن
privatizing U غیر دولتی کردن
privatizes U غیر دولتی کردن
privatized U غیر دولتی کردن
privatised U غیر دولتی کردن
state planning U برنامه ریزی دولتی
quasi public company U شرکت نیمه دولتی
granted U کمک دولتی اعانه
bureaucracies U مجموع گماشتگان دولتی
adhesion U الحاق دولتی به یک پیمان
bureaucracy U مجموع گماشتگان دولتی
grants U کمک دولتی اعانه
bill of oredit U اوراق قرضه دولتی
government bonds U اوراق قرضه دولتی
government enterprise U موسسات تولیدی دولتی
government securities U اوراق بهادار دولتی
government broadcasting U پخش برنامههای دولتی
grant U کمک دولتی اعانه
order in council U تصویب نامه دولتی
arms U نشان دولتی نیرو
lycee l U دبیرستان دولتی درفرانسه
iranian state railways U راه اهن دولتی ایران
security U گرو سهام قرضه دولتی
fund holder U دارنده سهام قرضه دولتی
dole U کمک هزینه دولتی به بیکاران
funded U تنخواه قرضه دولتی سهام
fund U تنخواه قرضه دولتی سهام
blue book U هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
public ship U کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
emission U انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emissions U انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
barratry U خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
welfare state U دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
floater U گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
The subsidy will be phased out next year. U یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
spoils system U سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
bureaucrat U مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
bureaucrats U مامور دولتی مقرراتی واهل کاغذ بازی دیوان سالار
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
revisionism U روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. U سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
transportation in kind U وسیله حمل و نقل دولتی یامجانی اعم از هواپیما یاکشتی یا اتوبوس
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
pluralism U عقیده مبتنی برلزوم دخالت کلی و عملی موسسات و مجامع غیر دولتی در امر اداره مملکت
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
federal privacy act U قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
safe conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conduct U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts U سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
yamen U اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
pork barrel U برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
governmentalize U تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com