English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
needle work U سوزن دوزی [برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
needle U سوزن دوزی کردن
needled U سوزن دوزی کردن
needles U سوزن دوزی کردن
needling U سوزن دوزی کردن
needlework U کار سوزن دوزی
fancy work U سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
needle lace U کار سوزن دوزی
needle point U سر سوزن سوزن دوزی
Other Matches
pinwork U کوک برجستهء حاشیه دوزی وبرودری دوزی
fancywork U حاشیه دوزی برودره دوزی
lacing U یراق دوزی ملیله دوزی
acupunctuate U با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
erasable U قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
overcast stilch U سر دوزی
broidery U گل دوزی
taping U ته دوزی
glared U چشم دوزی
lacet U قیطان دوزی
linings U استر دوزی
roping U طناب دوزی
glare U چشم دوزی
serge U ته دوزی کردن
glares U چشم دوزی
sewing U حاشیه دوزی
filigree U ملیله دوزی
passementerie U گلابتون دوزی
patchery U پینه دوزی
picot U قلاب دوزی
pointlace U ملیله دوزی
embroidered U برودره دوزی
needle point U کانوا دوزی
embroidering U برودره دوزی
embroiders U برودره دوزی
patchwork U وصله دوزی
overcast stilch U پاک دوزی
overhand U ترکی دوزی
lining U استر دوزی
embroider U برودره دوزی
broidery U ملیله دوزی
conformator U فنرکلاه دوزی
dress making U زنانه دوزی
tapestry U ملیله دوزی
tapestries U ملیله دوزی
fancywork U توری دوزی
couching U یکجورقلاب دوزی
applique U تکه دوزی
netting U توری دوزی
drawnwork U حاشیه دوزی
filigree U ملیله دوزی کردن
glare effect U اثر چشم دوزی
arras U پردهء قلاب دوزی
ice wool U کرک قلاب دوزی
braided U قیطان دوزی کردن
candlewick U نخ پنبهای حاشیه دوزی
sackings U پارچه کیسه دوزی
braid U قیطان دوزی کردن
sackcloth U پارچه کیسه دوزی
knotwork U یکجورسوزن دوزی یاقلابدوزی
broider U ملیله دوزی کردن
filigreed U ملیله دوزی شده
braids U قیطان دوزی کردن
oversew U ترکی دوزی کردن
to sew overhand U ترکی دوزی کردن
patches U وصله دوزی کردن
patch U وصله دوزی کردن
embroider U قلاب دوزی کردن
embroidered U قلاب دوزی کردن
embroidering U قلاب دوزی کردن
embroiders U قلاب دوزی کردن
purfle U حاشیه دوزی کردن
purfle U ارایش حاشیه دوزی
grindery U کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
froufrou U حاشیه دوزی حشو وزوائد
cross stitch U بخیه دوزی بچپ وراست
fourragere U بند قیطان دوزی شده
arras U نقاشی طراحی قلاب دوزی
laces U بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
lace U بندکفش را بستن یراق دوزی کردن
featherstitch U کوک مورب و چپ و راست درحاشیه دوزی
cobbles U سنگ فرش کردن پینه دوزی
cobble U سنگ فرش کردن پینه دوزی
rosette U پارچه ملیله دوزی روبان لباس
soutache U حاشیه دوزی زری ویراق لباس
rosettes U پارچه ملیله دوزی روبان لباس
stilus U سوزن
needleful U یک سوزن نخ
needling U سوزن
styli U سوزن
stylus U سوزن
styluses U سوزن
needles U سوزن
bard U سوزن
bards U سوزن
switch point U سوزن
needle U سوزن
needled U سوزن
mechlin U توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
drilling pipe U سوزن حفاری
switched U سوزن دوراهی
staple U سوزن منگنه
darning neddle U سوزن رفوگری
sew U سوزن کاری
needle point U نوک سوزن
pointsman U سوزن بان
sailmaker's needle U سوزن چادردوزی
test point U سوزن ازمایشی
touch needle U سوزن محک
vga U - سوزن یا پورت
work basket U سبد سوزن و نخ
work baskets U سبد سوزن و نخ
firing pin U سوزن ماشه
firing pin U سوزن اتش
the eye of the needle U سوراخ سوزن
packing needle U سوزن جوالدوزی
pin U ورودی با سه سوزن
housewives U سوزن دان
housewife U سوزن دان
needles U سوزن پیکاپ
switches U سوزن دوراهی
switch U سوزن دوراهی
injects U سوزن زدن
injecting U سوزن زدن
injected U سوزن زدن
pinned U ورودی با سه سوزن
inject U سوزن زدن
needling U سوزن پیکاپ
pricks U خراش سوزن
pricking U خراش سوزن
pricked U خراش سوزن
prick U خراش سوزن
pinning U ورودی با سه سوزن
needled U سوزن پیکاپ
aciform U بشکل سوزن
needle U سوزن پیکاپ
whisker U سوزن بلور
catwhisker U سوزن بلور
acicular U سوزن وار
belonephebia U سوزن هراسی
aciculate U سوزن وار
core nail U سوزن هسته
darning needle U سوزن رفوگری
accessory stitches U چرم دوزی، دوخت ها و بخیه های تزپینی فرش
vaccine point U سوزن ابله کوبی
dog spike U سوزن نوک گیر
needle U با سوزن تزریق کردن
eyeing U گوشوارهای سوراخ سوزن
eye U دهانه سوراخ سوزن
A sharp knife (pin , needle) U چاقو (سوزن ) تیر
drop on U سوزن دوراهی خط اهن
eyeing U دهانه سوراخ سوزن
gate U سوزن اتصال به یک FET
eyes U گوشوارهای سوراخ سوزن
gas inlet valve needle U سوزن شیرورودی بنزین
gates U سوزن اتصال به یک FET
firing pin U سوزن قفل اتش
eying U دهانه سوراخ سوزن
needles U با سوزن تزریق کردن
needled U با سوزن تزریق کردن
eying U گوشوارهای سوراخ سوزن
eyes U دهانه سوراخ سوزن
needle test of vicat U ازمایش با سوزن ویکا
needling U با سوزن تزریق کردن
needle book U سوزن دان کتابی
eye U گوشوارهای سوراخ سوزن
give someone an inch and they will take a mile <idiom> U اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
tone arm U الت سوزن نگهدار گرامافون
There is no room to throw a needle . <proverb> U جاى سوزن انداختن نیست .
needle U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needles U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needling U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needled U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
switchman U سوزن بان راه اهن
firing pin U سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
palm and needle U کفه چرمی ملوانی و سوزن
hypo U سوزن تزریق زیر جلدی
hyodermic needle U سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
hypodermics U سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
etui U جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
needleful U نخی که یکبار درته سوزن میکنند
jack U ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
jacks U ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
prickling U احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
hypodermic U سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
reeve U ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
acupuncture U روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
center fire U اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
staple U سوزن [حرف ] یو شکل [برای محکم کردن سیمی به دیوار]
to prick at something U بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
socket [سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
sockets U سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
embriodery U [آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
pinout U شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
isoclinal line U خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
needle U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needles U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needling U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needled U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
isoclinic line U خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
fret U گلابتون دوزی کردن اخم کردن
frets U گلابتون دوزی کردن اخم کردن
pinning U قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pin U قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinned U قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
drill extractor U التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
DB connector U اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
printhead U 1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
electrically U قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com