Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cumulative preferential
U
سود پس افتاده و فعلی سهام ممتازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preference shares
U
سهام ممتازه
gilt edged shares
U
سهام ممتازه
preferential shares
U
سهام ممتازه
preferred stock
U
سهام ممتازه
deferred share
U
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
capital stock
U
عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
stop loss order
U
دستور خرید یافروش سهام بدلال سهام
stock dividend
U
سهام صادره بابت سود سهام
stoporder
U
دستورخرید یا فروش سهام بدلال سهام
assumed position
U
موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
close corporation
U
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
stock watering
U
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
stock jobber
U
محتکر سهام دلال سهام
share holder
U
دارنده سهام صاحب سهام
privileged
U
ممتازه
behind the times
<idiom>
U
از مد افتاده عقب افتاده فرهنگی
preferential claims payment
U
طلب ممتازه
preferential debt
U
دین ممتازه
preferential debts
U
دیون ممتازه
privileged shareholder
U
سهامدار ممتازه
upperclassman
U
عضو صنوف ممتازه اجتماع
disfeature
U
صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
character
U
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
characters
U
صفات ممتازه هرنوع حروف نوشتنی وچاپی
elite
U
طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
present-day
U
فعلی
actual
U
فعلی
actuals
U
فعلی
very
U
واقعی فعلی
present value
U
ارزش فعلی
present worth
U
ارزش فعلی
present value
U
ارزش فعلی
present conditions
U
شرایط فعلی
capital value
U
ارزش فعلی
status quo
U
وضع فعلی
celestial gion
U
کره فعلی
current ratio
U
وضعیت فعلی
actual state of affairs
U
وضع فعلی
acceptance by conduct
U
قبول فعلی
current graph
U
نمودار فعلی
nonce
U
مقصود فعلی
current purchasing power
U
قدرت خرید فعلی
current directory
U
دایرکتوری جاری یا فعلی
current location counter
U
شمارنده مکان فعلی
net present value
U
ارزش فعلی خالص
verbal
U
فعلی تحت اللفظی
for the nonce
U
برای مقصود فعلی
currents
U
فعلی اخرین اطلاعات
current
U
فعلی اخرین اطلاعات
alien
U
متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
physical
U
ترتیب فعلی کابلها در شبکه
aliens
U
متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
discounted cash flow
U
ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
an inceptive verb
U
فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
an inceptive
U
فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
up to d.
U
تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
To preserve the status quo .
U
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
input/output
U
آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود
do
[verb]
U
روی
[فعلی که همراه می آید]
تکیه میکند
an infinite verb
U
فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
jump instruction
U
موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
an impersonal verb
U
فعلی که فاعل معینی ندارد و جز سوم شخص مفرد است
I shall not sign this contract in its present from (as it appears).
U
این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
operand
U
عدد یا آدرس فعلی که به جای برچسب یا محل اش استفاده شود
ended
U
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends
U
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
end
U
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
device
U
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
devices
U
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
DSW
U
کلمه داده که از وسیلهای که حاوی اطلاعات وضعیت فعلی اش است ارسال میشود
stock
U
سهام
portfolio
U
سهام
liquidates
U
سهام
liquidated
U
سهام
liquidate
U
سهام
holding
U
سهام
secular trend
U
سهام
portfolios
U
سهام
liquidating
U
سهام
stocked
U
سهام
trace
U
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traces
U
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traced
U
روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
stock broker
U
دلال سهام
bearer shares
U
سهام بی نام
bank stock
U
سهام بانک
stock_broker
U
دلال سهام
conversion of shares
U
تبدیل سهام
stock exchanges
U
بورس سهام
stock exchange
U
بورس سهام
share warrant
U
گواهینامه سهام
preferred shares
U
سهام مقدم
preferred shares
U
سهام ممتاز
bourse
[in a non-English-speaking country]
U
بورس سهام
stock exchange
U
بورس سهام
privileged shares
U
سهام ممتاز
propertied
U
سهام دار
preference shares
U
سهام ممتاز
registered shares
U
سهام بانام
savings bond
U
سهام قرضه
ordinary share
U
سهام معمولی
holding
U
دارائی سهام
ordinary share
U
سهام عادی
common stocks
U
سهام عادی
government stock
U
سهام دولت
ordinary shares
U
سهام عادی
growth stocks
U
سهام پر سود
debenture stock
U
سهام قرضه
general stock
U
سهام عمومی
deferred share
U
سهام موجل
blue-chip
U
سهام مرغوب
dividend
U
سود سهام
blue chip
U
سهام مرغوب
dividened
U
سود سهام
fixed portion
U
سهام معینه
dividends
U
سود سهام
common stock
U
سهام عادی
to buy into
U
سهام خریدن در
bullish stocks
U
سهام رو به ترقی
bourse
U
بازار سهام
joint shares
U
سهام مشترک
stocked
U
سهام سرمایه
inscribed stock
U
سهام با اسم
inscribed stock
U
سهام نامدار
PR
U
سهام ممتاز
stock
U
سهام سرمایه
national dividend
U
سود سهام ملی
loan holder
U
دارنده سهام وام
fixed stock
U
مالک انحصاری سهام
revenue
U
درامد سود سهام
break in share prices
U
کاهش قیمت سهام
interim dividend
سود موقتی سهام
common stock
U
سهام معمولی شرکت
inscribed stock
U
سهام ثبت شده
interim dividend
U
سود سهام موقتی
specialties
U
سهام با قیمت ویژه
stockbrokers
U
دلال سهام شرکتها
stockbroker
U
دلال سهام شرکتها
non cash shares
U
سهام غیر نقدی
brokerage
U
کارمزد خرید سهام
subscriber of shares
U
پذیره نویس سهام
share holding
U
سرمایه گذاری در سهام
share certificate
U
گواهی مالکیت سهام
whack up
U
تقسیم به سهام کردن
unissued shares
U
سهام منتشر نشده
margins
U
میزان سود سهام
margin
U
میزان سود سهام
actions
U
سهم سهام شرکت
provisional scrip
U
تصدیق موقت سهام
stock markets
U
بورس سهام وارز
stock trading
U
خرید و فروش سهام
stock market
U
بورس سهام وارز
action
U
سهم سهام شرکت
out of date
U
از مد افتاده
the meshes of a sieve mesh
U
در هم افتاده
ripe
U
جا افتاده
ripest
U
جا افتاده
old hat
U
از مد افتاده
riper
U
جا افتاده
crest fallen
U
افتاده
modest
U
افتاده
meek
U
افتاده
footworn
U
از پا افتاده
downfallen
U
افتاده
mellow
U
جا افتاده
mellowed
U
جا افتاده
mellowing
U
جا افتاده
mellows
U
جا افتاده
whacked
U
از پا افتاده
low
U
افتاده
flagging
U
افتاده
elliptic
U
افتاده
unassuming
U
افتاده
archaic
<adj.>
U
از مد افتاده
old fashioned
U
از مد افتاده
fallen
U
افتاده
whacked
<adj.>
U
از پا افتاده
exdividend
U
بدون سود اینده سهام
accumulated dividend
U
سود سهام متراکم شده
fund holder
U
دارنده سهام قرضه دولتی
to have a holding in a company
U
در شرکتی دارائی سهام داشتن
secular trend
U
سهام تجارتی وگواهی نامه ان ها
grangers
U
سهام راه اهن غله
granger shares
U
سهام راه اهن غله
funded
U
تنخواه قرضه دولتی سهام
fund
U
تنخواه قرضه دولتی سهام
security
U
گرو سهام قرضه دولتی
general meeting of share holders
U
مجمع عمومی صاحبان سهام
forfeiture of premiums
U
ضرر اضافه ارزش سهام
divided warrant
U
حواله پرداخت سود سهام
collection of premiums
U
وصول اضافه ارزش سهام
subscribe
U
پذیره نویسی کردن سهام
closing prices
U
قیمت سهام درپایان روز
share list
U
صورت بهای سهام شرکتها
premium statement
U
صورت اضافه ارزش سهام
paid in cash share
U
سهام نقدا" پرداخت شده
subscribing
U
پذیره نویسی کردن سهام
subscribes
U
پذیره نویسی کردن سهام
subscribed
U
پذیره نویسی کردن سهام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com