English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
target profit U سود مطلوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
coveted U مطلوب
desired U مطلوب
favourably U بطور مساعد یا مطلوب
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
desirability U درجه تمایل شرایط مطلوب
nice U دلپذیر مطلوب
nicer U دلپذیر مطلوب
nicest U دلپذیر مطلوب
optimum U مقدار مطلوب
optimum U حالت مطلوب
optimum U حد مطلوب
optimum U مطلوب
favourable U موافق مطلوب
slot machine U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machines U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
tuner U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
desirable U خواستنی مطلوب
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
tone U به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
tones U به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
favorites U مطلوب
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite U مطلوب
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites U مطلوب
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
eligible U واجد شرایط مطلوب
idealistic U مطلوب وابسته به ارمان گرایی
ideal U کمال مطلوب
ideals U کمال مطلوب
bland U شیرین و مطلوب نجیب
blander U شیرین و مطلوب نجیب
blandest U شیرین و مطلوب نجیب
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
at a premium U بسیار مطلوب
backward chaining U روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
beau ideal U زیبای تمام عیار کمال مطلوب
desired leading U مسیر مطلوب
desired leading U سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
desired rate of capital accumulation U نرخ تراکم سرمایه مطلوب
desired rate of development U نرخ مطلوب توسعه
desideratum U ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
desired ground zone U نقطه ترکش اتمی مطلوب
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
favorable U مطلوب
favorite U مطلوب
favourble balance of trade U تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
favourite or vor U مطلوب
forward chaining U روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
ideal index U شاخص کمال مطلوب شاخص ایده ال
ideal irrigation interval U فاصله مطلوب ابیاری
indign U نا مطلوب
inflationary gap U سطح اشتغال مطلوب
It is much sought after. بسیار مطلوب است.
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
lief U مطلوب مایل
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
merit goods U کالاهای مطلوب
nympholept U کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
optimal U مربوط به کمال مطلوب
optimal U حد مطلوب
optimal planning U برنامه ریزی مطلوب
optimal solution U راه حل مطلوب
optimization U بدست اوردن حد مطلوب
optimum allocation of resources U تخصیص مطلوب منابع
optimum height U ارتفاع مطلوب
optimum output U تولید مطلوب
optimum point U نقطه مطلوب
optimum population U حد مطلوب جمعیت
optimum speed U سرعت مطلوب
pareto optimality U حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
pitch setting U تنظیم گام ملخ یا رتورهلیکوپتر بطوریکه همه تیغه ها گام مطلوب را دارا باشد
safe velocity U سرعت مطلوب
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
towardly U امید بخش مطلوب
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
your action produced the desired effect U اقدامتان اثر مطلوب بخشید
To obtain the desired result . U نتیجه مطلوب را بدست آوردن
to wait for a favorable opportunity U منتظر یک فرصت مطلوب بودن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com