English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
cannonball U سریع السیر حرکت کردن
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
staging U سوار کردن جا دادن
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
lighter aboard ship نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
braid U حرکت سریع
braided U حرکت سریع
braids U حرکت سریع
skitter U حرکت سریع
whisk U حرکت سریع و جزیی
swooping U حرکت سریع نزولی
yerk U حرکت سریع و شدید
sally U حرکت سریع شلیک
swoop U حرکت سریع نزولی
swooped U حرکت سریع نزولی
sallies U حرکت سریع شلیک
scud U حرکت سریع ابر
scudded U حرکت سریع ابر
whisked U حرکت سریع و جزیی
scuds U حرکت سریع ابر
whisking U حرکت سریع و جزیی
whisks U حرکت سریع و جزیی
swoops U حرکت سریع نزولی
slew U حرکت سریع لوله توپ
fast cruise U ازمایش حرکت سریع ناو
jete U حرکت سریع پابطرف خارج
papers U حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
papering U حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
papered U حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
paper U حرکت عمودی سریع کاغذ در چاپگر
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
maneuver U حرکت دادن یاحرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
rollover U استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
man handle U با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
hunting U حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
bytes U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
byte U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
trap U سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
left slide U حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
delivery U تحویل کالا دادن
deliveries U تحویل کالا دادن
stocks U انبارها
order U سفارش دادن کالا یا جنس
stores manager U مدیر انبارها
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
jerking U تکان سریع دادن
jerked U تکان سریع دادن
jerk U تکان سریع دادن
jerks U تکان سریع دادن
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
replenishes U تجدیدو ذخایر و انبارها
replenishing U تجدیدو ذخایر و انبارها
replenished U تجدیدو ذخایر و انبارها
replenish U تجدیدو ذخایر و انبارها
skip U حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skipped U حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skips U حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
procurement lead time U زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
truck system U اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
stores U کالاهای ذخیره شده در انبار انبارها فروشگاهها
yard track U ریل موقت در داخل محوطه انبارها و یا باراندازها
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
write protect U غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
marine express U کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
move U حرکت دادن
movement U حرکت دادن
shift U حرکت دادن
shifted U حرکت دادن
shifts U حرکت دادن
moves U حرکت دادن
moved U حرکت دادن
stir up <idiom> U حرکت دادن
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
dma U اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
fabricated U سوار کردن
rig U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
modulate U سوار کردن
rigged U سوار کردن
modulates U سوار کردن
modulating U سوار کردن
assembles U سوار کردن
rigs U سوار کردن
mount U سوار کردن
assemble U سوار کردن
take up U سوار کردن
mounts U سوار کردن
assembled U سوار کردن
enchase U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
moom umjigigi U حرکت دادن بدن
moveable U قابل حرکت دادن
route U فرمان حرکت دادن
scurrying U بسرعت حرکت دادن
propelled U بردن حرکت دادن
courses U بسرعت حرکت دادن
scurries U بسرعت حرکت دادن
propel U بردن حرکت دادن
scurried U بسرعت حرکت دادن
routes U فرمان حرکت دادن
propels U بردن حرکت دادن
scurry U بسرعت حرکت دادن
interrupting U حرکت دادن وقفه
interrupts U حرکت دادن وقفه
interrupt U حرکت دادن وقفه
coursed U بسرعت حرکت دادن
course U بسرعت حرکت دادن
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
modulate U سوار کردن موج
take on U مسافر سوار کردن
rodeo U سوار کاری کردن
setting up U سوار کردن جاانداختن
sets U سوار کردن جاانداختن
install U سوار کردن جادادن
installing U سوار کردن جادادن
assembled U سوار کردن قطعات
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
pick up U سوار کردن مسافر
installs U سوار کردن جادادن
entrain U سوار کردن کشیدن
assemble U سوار کردن قطعات
set U سوار کردن جاانداختن
imbark U در کشتی سوار کردن
mounting U سوار کردن وسایل
rodeos U سوار کاری کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
modulates U سوار کردن موج
to take ship U در کشتی سوار کردن
embarks U درکشتی سوار کردن
embarked U درکشتی سوار کردن
modulating U سوار کردن موج
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
assembles U سوار کردن قطعات
embark U درکشتی سوار کردن
dma U CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
traverse U حرکت دادن لوله در سمت
traverses U حرکت دادن لوله در سمت
air movements U حرکت دادن ازراه هوا
traversing U حرکت دادن لوله در سمت
stirrings U حرکت دادن بهم زدن
traversed U حرکت دادن لوله در سمت
commercial water movement U حرکت دادن با کشتی غیرنظامی
stirred U حرکت دادن بهم زدن
advances U حرکت دادن چیزی به جلو
whiff U باصدای پف حرکت دادن وزیدن
advancing U حرکت دادن چیزی به جلو
stirs U حرکت دادن بهم زدن
stir U حرکت دادن بهم زدن
advance U حرکت دادن چیزی به جلو
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com